13- كتاب ده نكته از استاد طاهرزاده
نکته نهم
وحدتِ نفس، نمودي از وحدتِ حق
نفس چون مجرد است، جامع كمالات است و نه مجموع كمالات. يعني «ديدن»، « شنيدن»، « دانستن» موجب كثرت ذاتي او نميشود و لذا وحدت ذاتي دارد و به همين جهت هم شناخت نفس، موجب شناخت رب ميشود . زيرا موجود مجرد در واقع هم سنخ با حق و جلوه نسبتاً كاملي از اوست.
ما در عالم ماده با مجموعهها روبهرو هستيم، مثلاً با مجموعه صندليها، و يا با هر صندلي كه از مجموعه اجزاء تشكيل شده روبهروييم. ولي در عالم مجردات با جامع كمالات روبهرو هستيم، مثل نفس كه هم شنونده است و هم گوينده و هم تعقلكننده، و با اين همه يكي بيش نيست. يعني كثرتِ كمالاتش آن را از وحدت خارج نميكند و معني جامعبودن همين است. و اينكه گفته ميشود صفات خداوند مثل عليم و حيّ و سميعبودن با ذاتش متحد است به همين معني است كه صفاتش او را از وحدت خارج نميكند، چرا كه او جامع كمالات و صفات است. مثل نور بيرنگ كه وقتي از منشور عبور ميكند؛ به هفت نور تقسيم ميشود و اين نشان ميدهد كه اين هفت نور، در نور بيرنگ بود، ولي به صورت جامع. وقتي از منشور عبور كرد از هم جدا شد و به صورت مجموع در آمد، يعني وقتي اين نورها به صورت جامع بود، وحدت نور بيرنگ را به هم نزدهبود. صفات نفس هم، بههمين صورت است كه وحدت نفس را به هم نميزند و صفات خداوند نيز به صورت جامع است و وحدت حق را به هم نميزند.
وحدت ذاتي نفس: اينكه نفس وحدت ذاتي دارد و در واقع كثرت كمالاتش آن را از وحدت خارج نميكند موجب ميشود كه هر چيزي را كه غير خودش است به خوبي تحمل نكند چون ذات و حقيقتش در مقام وحدت و يگانگي است، حتي اگر ناخن شما از بدنتان تا حدي جدا شود و اميد پيوستن آن به بدن از بين برود ديگر نفس نميتواند وجود آن ناخن را تحمل كند و ميخواهد آن را جدا كند، چون دوگانگي را حتي در بدنش نميخواهد. در مورد پيوند اعضاء بدن انساني به انسان ديگر همين مشكل هست كه بايد نفس عضو پيوندي را مثلاً كليه را بپذيرد و آنرا جزء خود بداند وگرنه آن را تدبير نميكند و بهكار نميگيرد و به همين جهت هم سعي ميشود حتيالامكان شباهتهايي بين هردو بدن باشد و بعدهم مدتي با مصرف دارو، نفس را از توجه طبيعي به بدن منصرف ميكنند تا آهستهآهسته به آن عضو جديد عادت كند. با اين حال ممكن است بعد از يكسال يك مرتبه آن را پس بزند. همه اين عكسالعملها ريشه در وحدت ذاتي نفس دارد كه حتي غير بدن خود را نميخواهد، چون در موقع استفاده از بدن، بدني را ميخواهد كه خودش ساخته و ميتواند با آن تا حد ممكن اتحاد برقرار كند.