آنچه من از جهنم مي فهمم
دوشنبه 17 اسفند 1394 7:22 AM
آنچه من از جهنم مي فهمم
خداوند میفرمايد :
" من یعمل مثقال ذره خیرا یره و من يعمل مثقال ذره شرا يره 1 "
هر انساني كوچكترين كار خير و يا شري انجام دهد ، ( همان را ) خواهد ديد .
با مثالي ساده مي توان توضيح داد :
جسم ما مانند کاربنی است که روی روح ما گذاشته شده است . و رفتار و اعمال ما ( به سبب ستاريت خداوند ) همچون مداد نامرئيي است كه روی آن می نویسیم و نقش می کشیم .
و وقتی مشخص میشود كه چه از آب در آمده ، که این كاربن جسم از آن روح جدا شود و از روي آن برداشته شود .
و مفهوم ديدن اعمال ، در آيات فوق ، همین دیدن خود در آیینه بعد از مرگ است . كه روح ، شكلي مطابق و در عينيت اعمال ما ، بخود گرفته است . اعمال خوب ما ، تصويري زيبا در روح ما نقش ميكنند و اعمال بد ما ، تعيني زشت در روح ميگيرند .
بنابراين ، وقتی روح ، از جسم عریان میشود و شخص ، خود را میبیند ، زشتي آن نقش ، امكان ورود و پيوستن او را به زيبارويان و خداصفتان ، از او مي گيرد و اين چيزي نيست جز همان درد فراقي كه چون شكنجه و عذابي جهنم گونه ، او را در خود خورد ميكند و فرو مي ريزد .
آنچه از آيات قرآن مي دانيم ، انسان در مسيري تا حد خداگونگي و لقاي ربوبي در جنت اوست 2 و بنابراين نقش ناموزوني كه در روح او شكل گرفته و چون زنگار و پوسته اي ، آن را در خود فرو برده است ، بايد پاك شده و زدوده شود و آنگاه چون برگه اي پاك و صاف ، نقش نوي گيرد و با او ، به اوج خدايي پرواز كند .
و اين نكته ظريف ، در آيات متعددي بيان شده كه از جمله آنها آيات زير است :
هیچ از پوسته ، که روح را پوشانده نخواهد ماند.
سپس متقین را نجات داده و ظالمین را در آن ( جهنم ) بصورت نیم خیز رها می کنیم ( که با زمین گذاردن بارهای سنگین گناه خود ، سبک بار شده ، قامت راست کنند و پای در راه جهت ادامه مسیر کمال الی الحق بگذارند ).
پس جهنم ، نه انتهاي راه ، كه ایستگاهی است كه شخصی جهنمی ، در حالیکه نیم خیز و آماده خروج است ، تحت آتش دوزخ اعمال خود قرار میگیرد تا زنگارهایی که چون پوسته ای روحش را گرفته زدوده شوند .
و آنگاه ، برخاسته به راه ابدیت الیه راجعون برود .
از آيات بند 2 ، به اجمال متوجه شديم كه ، جهنم اعمال ما ، فقط يك ايستگاه موقت بين راهي است و هرگز نميتواند ابدي باشد .
در ادامه ، تفصيلگونه ، آيات ديگري جهت تاييد اين مهم مي آورم :
افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لاترجعون – 5
آيا گمان کرديد شما را بيهوده آفريدهايم ، و بسوى ما باز نمىگرديد؟
آيا هدف خداوند از خلقت بشر ، پاداش دادن به اعمال او و تبعا عذاب او بدليل اعمال بد او بوده است ؟
در حاليكه ،در اين آيه و صدها آيه ديگر ، هدف خلقت را رجوع به زيبامكان اولي او ،كه جايي جز جنت لقاي او نيست ، ميداند .
الى ربك يومئذ المستقر – 6
آن روز قرارگاه نهايى تنها بسوى پروردگار تو است؛
ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون – 7
من هيچ موجودي را نيافريدم جز براي عبوديت و يگانگي با معبود .
خداوند آنقدر شوق کمال در وجود بشر قرار داده که راهی جز عبوديت كه همان رسیدن به كمال و جلوس در بارگاه اوست باقي نمی ماند .
رب العالمین 8
تربيت كننده همه عوالم وجود .
وقتی خداوند خود را " رب العالمین " معرفی می کند ، پس او در همه حال و در هرجا ، در حال تربیت مخلو قات خود بوده ، چه دنیای زمینی باشد و چه عالم برزخ و آخرت ، و البته که مقصد تربیت هم ، جز رشد بسوی کمال نیست .
پس عذاب جهنم هدفی جز جبران خساراتی که انسان به خود وارد کرده نداشته و در سرانجام آن چیزی جز جنت خدا و لقا ی حق نیست .
کل شیئ هالک الا وجهه 9
هر چيزي از بين مي رود مگر آنكه وجهي از وجوه خداوندي باشد .
وقتی كه هر چه قرار است مشمول ابدیت ، که صفت ذات اقدس احدیت است شود ، باید وجهی از خداوند باشد ! حال آیا جهنم ، وجهی از ذات احدیت است که تا ابدیت خدایی بماند ؟!
يا من سبقت رحمته غضبه " 10
اي كسي كه رحمتش بر غضبش سبقت و رجحان دارد .
وقتي که غضب خداوند ، نيز سبقه و رنگ رحمت دارد ، آیا جز شوق بخشش و رحمت از خدا می توان انتظار داشت ؟ حال چگونه می شود که نتیجه این رحمت ، خیر و صلح و کمال و حضور نباشد ؟
فذوقوا العذاب بما کنتم تکسبون 11
پس بچشيد عذابي را كه متناسب و عينيت اعمال شماست .
وقتی خداوند ، عذاب هر کس را متناسب اعمال او و نتیجه غایی افعال او می داند ، و از طرف دیگر عقوبت آنرا به ازای هر یک گناه ، فقط یک عذاب مرتبط دانسته و همچنین خود را از ظلم به او مبرا می داند 12 ، دیگر ابدی بودن عذاب و جهنم چه معنا می تواند داشته باشد ! وقتی که نه دنیای زمینی ابدی بوده و نه او تا ابدیت در حیات زمینی بوده و گناه کرده است ؟!
نتیجه آينكه خداوند رحمت محض بوده و فیض مطلق ، که با هیچ موجودی سر عناد و انتقام نداشته و هر چه فرمان داده ، جز سوق او بسوی کمال معنوی نبوده است .
در این دنیا هرگاه او را به راه خطا دیده ، با ارسال رسل و الهامات و حتی ایجاد گرفتاریها 13 ، او را به راه فرا خوانده ، باشد که راه گم نکند و خسران و جبرانش سخت گردد و تاخیر در وصل و لقا .
و در آن دنیا نیز ، عذابش فقط تنبیه اوست متناسب با خطا ها و انحرافاتش ، تا برسد آنگاه که زنگارها از روحش زدوده شود " لا تبقی و لاتذر لواحه للبشر " و در جاده کمال قرار گرفته " ثم ننجی الذین اتقوا و نذر الظالمین فیها جثیا " و راه بسوی حیات ابدی در جوار قرب الهی 14 ادامه دهد 15 .
همانگونه که بهشت را مراتبی است تا به تناسب اعمال نیکمان ، در هر غرفه که شان ماست قرار گرفته 16 ، راه کمال را از آنجا ادامه داده تا به کی شان حضور در بارگاه ربوبی بدست آوریم و شادان از آن همه یگانگی و وصال .
همه آنچه در اين هستي انجام ميشود از دايره قانونمندي كه همان مشيت الهيست خارج نبوده و نتيجه هر كار ، عينيتي است كه در آن محقق ميشود .
و از آنجا كه خداوند ، رحمت و رحمانيت و غفاريتش ، عام بوده و حتي غضبش ، رنگ و سبقه رحمت دارد ، لذا در آيات متعددي از جمله آيه زير ، خلود در آتش را با اراده خود كاهش مي دهد :
قال النار مثواکم خالدين فيها الا ما شاء الله ان ربک حکيم عليم – 17
آتش جايگاه شماست ؛ جاودانه در آن خواهيد ماند ، مگر آنچه خدا بخواهد ، پروردگار تو حکيم و داناست.
دو نكته قابل توجه در اين آيه :
( بنابراين خلود ، توقف در زمان نيست ، بلكه ماندن در حالات نفساني انسان است تا زماني كه امكان خروج از آن را بيابد 18 )
و طبق اين آيه ، خداوند مي تواند ، به دليل علم و حكمت و رحمانيت خود ، تغيير در اين حالات را تسريع نمايد .
و از طرف ديگر ، در آياتي از قرآن ، بعد از كلمه " خالدين فيها " ، جمله " ما دامت السماوات و الارض " را بكار برده كه مفهوم حصر و حد زماني از آن افاده ميشود .
فاما الذين شقوا ففي النار ...... خالدين فيها ما دامت السماوات و الارض .. 19
امّا آنها که بدبخت شدند ، در آتشند؛ ..... جاودانه در آن خواهند ماند ، تا زمانيكه آسمانها و زمين برپاست ؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد ! پروردگارت هر چه را بخواهد انجام مىدهد!
به آن معنا كه تا آنگاه که " سماوات و زمین " باقی باشد، جهنميان مشمول جهنم اعمال خود خواهند بود و شاید " زمین " ، مرحله زمینی دنیایی رشد بشر و " سماوات " مراحل تعالی آسمانی بشر است تا به مرحله خلد و جنت لقا برسد .
بنابر اين بعد از طي كردن اين مراحل رشد ، هر انساني راه به منتهاي راه كه جنت لقاست ميابد و آنجا در حضور حضرت رحماني در حاليكه هر دو شادانند و مسرور ، به ابديت خداوندي پيوند ميخورد .
یا ایتهاالنفس المطمینه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی – 20
تو اى روح آرام يافته ! به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است ، پس در سلک بندگانم درآى ، و در بهشت من وارد شو ! ."
خداوند در اين آيه ، به صراحت اعلام ميدارد كه جهنم مكان مرگ و نابودي كسي نيست :
انه من يات ربه مجرما فان له جهنم لا يموت فيها و لا يحيى 21
هر کس در محضر پروردگارش خطاکار حاضر شود ، آتش دوزخ براى اوست ؛ در آن جا، نه مىميرد و نه زندگى مىکند!
و اين بهمان دليل است كه هيچ انساني براي فنا خلق نشده و تنها آنچه باقي ميماند ، باور به بقاي همه بشريت است و اين بقا و زندگي ، از جنس خداوندي است و قطعا ، جهنم جايي براي حيات نيست .
بنابراين هر انسان جهنمي ، پس از طي كردن دوره پاكسازي روح خود از زنگارهاي دنيايي ، از آن رها شده و راه بسوي ابديت بهشتي پيش خواهد گرفت و گويي دوباره زنده شده و زندگي آغاز كرده است .
( و به او مىگوييم : ) خودت کتابت را بخوان ، کافى است که امروز ، خود حسابگر خويش باشى!
خداوند با اعلام اينكه كتاب اعمال تو ، بدست خودت سپرده ميشود ، دقيقا همان بيان بند 1 را تكرار كرده كه ، شكل آخرتي روح تو ، همان عينيت اعمال دنيايي توست ، و اين بيان ، گويي سپردن نامه هركس به دست خود اوست .
و اينكه ميفرمايد ، خودت اعمالت رامحاسبه كن و حكم صادر كن ، چيزي جز ظهور نتيجه اين نقش و شكل آخرتي روح براي هر شخص نميباشد و قطعا ، شخصي كه شكل نازيبا و ناهمگوني از خود ايجاد و تصوير كرده و آرايشي بس زشت بر چهره خود نمايان كرده است ، جايي براي ورود در بهشت و همراهي زيبارويان بهشتي براي خود نميبيند كه بخواهد ورود كند ، مگر آنكه جايي بيابد و اين آرايش و نقش را بزدايد و چقدر سخت است اين زدودن ، وقتي كه اين آرايش ، غليظ تر و آن نقش ، ناهمرنگتر و بيقواره تر باشد .
زيرنويسها :
محمد صالحي - جمعه 10/11/94