ظهور منجى از نگاه ادیان دیگر
جمعه 14 اسفند 1394 9:41 PM
59: آيا ايمان به ظهور منجى نزد اديان و ملل ديگر نيز وجود دارد؟
ايمان به ظهور منجى بشريت از وضع موجود و اقامه عدل و داد فطرى بشر است و لذا اين عقيده در هر ملت و دينى وجود دارد.
محمد امين زين الدين مى گويد: ((شكى نيست كه اعتقاد به اصلاح جامعه از وضعيت موجود، از ابتداى تاريخ بشر در ذهن مردم وجود داشته است و از عقايد اختصاصى دين اسلام نيست، زيرا در بين اديان آسمانى قبل از ظهور اسلام مشاهده مى كنيم كه همگى خبر از وقوع اين حقيقت داده اند و حتى صفات مصلح و راه كارهاى اصلاحى او را نيز بيان كرده اند، گر چه نام او را مهدى و دعوت اصلاحى او را به نام مهدويت نگذاشته اند... اين عقيده و فكر حتى به اديان ديگر از قبيل زردشتى و برهمنى و... نيز سرايت كرده است...)).(1)
در بين اديان آسمانى و آيين هاى شبه دينى و ملت ها، مى توان از اينها نام برد:
1- يهود به بازگشت عزير يا منحاس بن عازر بن هارون اعتقاد دارد.
2- مسيحيت با ايمان به بازگشت عيسى عليه السلام.
3- زردشت با ايمان به بازگشت بهرام شاه.
4- هندوها با ايمان به بازگشت فيشنوا.
5- مجوس با ايمان به بازگشت اءوشيدر.
6- بودايى ها در انتظار ظهور بودا.
و.... (2)
60: از چه زمانى خطوط كلى براى روز موعود جهانى ترسيم شده است؟
ترسيم خطوط كلى براى روز موعود به شروع خلقت باز مى گردد؛ زيرا اين روز هدف و غرض اساسى براى خلقت است. براى توضيح اين مطلب به نكاتى چند اشاره مى كنيم:
1- براى برپايى حكومت عدل جهانى دو شرط اساسى وجود دارد: يكى شناخت كامل عدل به معناى وسيعش و ديگرى آمادگى براى فداكارى در راه پياده كردن عدالت در سطح جهان، بعد از علم و شناخت عدل. بشر اين دو شرط اساسى را از ابتداى خلقت نداشته است، بلكه انبيا متكفل اين دو امر مهم شده و در صدد تربيت بشر براى رسيدن به آن دو بوده اند. گر چه انبيا در شرط اول به موفقيت رسيده و عدل را به معناى وسيع و همه جانبه اش براى مردم تبيين نموده اند ولى در طول تاريخ خود نتوانستند شرط دوم را به طور كامل محقق سازند، و اين نه به جهت قصور در انجام وظيفه آنان بوده، بلكه به خاطر قصور يا تقصير از جانب مردم بوده است.
2- انبيا در طول تاريخ بعثت خود مردم را به هدف و غرض اساسى از خلقت بشر كه همان رسيدن به حكومت عدل توحيدى است گوشزد مى كرده اند. خداوند متعال مى فرمايد:و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر اءن الارض يرثها عبادى الصالحون (3)؛ ((در زبور بعد از ذكر [تورات ] نوشتيم بندگان شايسته ام وراث [حكومت ] زمين خواهند شد.))
و نيز مى فرمايد:و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين (4)؛ ((ما مى خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم.))
و نيز مى فرمايد:هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله ولو كره المشركون (5)؛ ((او كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه اديان غالب سازد هر چند مشركان كراهت داشته باشند.))
3- براى هيچ يك از انبيا شرايط اساسى و عمومى براى هدايت كل بشر و تشكيل حكومت عدل توحيدى در سطح جهان فراهم نشد، زيرا دو شرط اساسى براى تشكيل چنين حكومتى فراهم نگشت:
الف) انبيا گرچه مفهوم عدل كامل و به معناى وسيع آن را براى مردم تفهيم نموده اند ولى بشر به آن درجه از فهم و شعور نرسيده است تا به حقيقت آن در سطح گسترده اش پى برده باشد. لذا هدف انبياى سابق بر حضرت موسى عليه السلام، ترسيخ و تثبيت عقده مردم بوده، و تكاليف شرعى فرعى زيادى نداشته اند، تا اينكه از زمان حضرت موسى عليه السلام تا عصر بعثت رسول اكرم صلى الله عليه و آله خصوصا در شريعت اسلام شرايع به صورت تفصيل تبيين شده است.
ب) تاكنون هيچ امتى به حدى نرسيده است كه بتواند در راه پياده شدن حكومت عدل توحيدى جهانى فداكارى تام و تمام داشته باشند. حضرت نوح عليه السلام 950 سال قوم خود را به حق و حقيقت دعوت كرد ولى به جز اندكى به او ايمان نياوردند. قوم حضرت ابراهيم عليه السلام به جاى پذيرش دعوتش او را در آتش انداختند. قوم حضرت موسى عليه السلام درخواست او را براى مقابله با حاكمان ظالم فلسطين رد كرده و گفتند:فاذهب اءنت و ربك فقاتلا انا ههنا قاعدون (6)؛ ((تو و خدايت برويد و با آنان بجنگيد ما اينجا نشسته ايم.))
حواريون حضرت عيسى عليه السلام در قدرت خداوند شك نمودند و به عيسى خطاب كرده گفتند:يا عيسى ابن مريم هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء (7)؛ ((اى عيسى بن مريم! آيا پروردگارت قدرت دارد كه براى ا سفره اى غذا از آسمان نازل كند.))
نتيجه: گرچه خطوطى كلى و اساسى روز موعود از ابتداى خلقت ترسيم شده است ولى هنوز شرايط تحقق و پياده شدن آن فراهم نگشته است.
61: منجى در آيين هندو كيست؟
بشارت به ظهور منجى در كتاب هاى مقدس هندوها نيز به چشم مى خورد. در كتاب ((ماللهند)) از كتاب هاى مقدس هندوها آمده است؛ ((در اواخر دوره چهارم اهل زمين به فساد كشيده شده و اكثر آنها كافر مى شوند آنان معصيت هاى بزرگ را انجام داده و حاكم آنها افراد پست خواهد بود. مردم در آن روز به گرگ ها شبيه اند كه همديگر را مى درند و غارت مى كنند. كاهنان و مردان دين فاسد مى شوند و حق با دزدان مى شود و افراد با تقوا و زاهد را تحقير مى كنند... در آن زمان ((برهمن كلا)) يعنى مردى شجاع و دين دار ظهور مى كند و زمين را با شمشير برنده اش از مفسدين و پليدى ها پاك كرده و افراد پاك و طاهر را حفظ خواهد نمود)).(8)
در كتاب ((شاكمونى)) آمده است: ((حكومت و دولت جهانى به دست مردم از ذريه سيد خلايق عالميان ((كشن)) بزرگ ختم خواهد شد، او كسى است كه بر كوه هاى شرق و غرب عالم حكومت خواهد كرد... و تمام اديان الهى، يك دين خواهد شد، او كه اسمش قائم و عارف بالله است، دين خدا را احيا خواهد نمود)).(9)
در كتاب ((وشن جوك)) از كتاب هاى هندوها آمده است: ((و در آخرالزمان زمين به دست مردى خواهد افتاد كه خداوند متعال را دوست دارد و او از خواص بندگان خداست. نام او ((فرخنده و خجسته)) است.(10)
و در كتاب ((باسك)) از كتاب هاى هندوها آمده است: ((دوره آخرالزمان به حكومت حاكم عادلى ختم خواهد شد كه رهبر ملائكه و جن و انس است. حق با اوست. او بر دريا و خشكى و كوه ها سيطره پيدا مى كند و از آنچه در آسمان ها و زمين است خبر مى دهد و كسى بزرگ تر از او متولد نشده است)).(11)
در كتاب ((اوپانيشاد)) آمده است: ((اين مظهر (ويشنو) در آخرالزمان ظهور مى كند در حالى كه بر اسبى سفيد سوار و به دست او شمشيرى برهنه است، و به ماننده ستاره دنباله دار مى درخشد و همه افراد پست را به هلاكت مى رساند و زندگى نوينى را بر پاكرده و طهارت و پاكى را بر مى گرداند)).(12)
62: منجى در آيين بودا كيست؟
مؤسس آيين بودا شخصى است به نام ((سدهارتا جوتوما)) معروف به ((بودا)) ، او كسى بود كه در نپال متولد شد و بودايى ها او را فرزند خدا مى دانند و معتقدند كه در آخرالزمان ظهور كرده، بشريت را از وضع موجود و گرفتارى ها نجات خواهد داد. آنان مى گويند: بودا با كامل كردن وظيفه خود با جسدش به آسمان رفته و بار ديگر به زمين باز مى گردد تا صلح و بركت را به مردم بازگرداند.
بودايى ها دو مذهب بزرگ دارند: يكى مذهب شمالى كه در حق بودا تا به حدى غلو كرده او را خداى خود مى دانند. و ديگرى مذهب جنوبى كه غلوشان در حق بودا كمتر است و عمدتا در منطقه آسياى شرقى ساكنند.
63: موعود از ديدگاه زردشتيان كيست؟
در كتاب معروف زردشتيان به نام ((زند)) بعد از آنكه سخن از مقابله و مبارزه ابدى بين ايزدان واهريمنان به ميان مى آورد مى گويد: ((در اين هنگام فتح و پيروزى و نصرت از ناحيه ايزدان واقع مى شود و بعد از نصرت و يارى ايزدان و نابودى نسل اهريمنان علم به سعادت اصلى خود مى رسد و فرزندان آدم بر كرسى سعادت و بركت خواهند نشست)).(13)
جاماسب در كتاب ((جاماسبنامه)) از زردشت نقل كرده كه فرمود: ((مردى از سرزمين تازيان از ذريه هاشم خروج خواهد كرد، او مردى بزرگ سر، با جسمى عظيم، ساقى طولانى، بر دين جدش و با لشكرى فراوان رو به ايران خواهد نمود، زمين را آباد كرده و آن را پر از عدل و داد خواهد نمود)).(14)
در همان كتاب بعد از بشارت به نبوت رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى گويد: ((و از ذريه دختر آن پيامبر كه به (خورشيد عالم و شاه زمان) معروف است، مردى به خلافت خواهد رسيد كه در دنيا به حكم يزدان حكم خواهد نمود، او آخرين خليفه آن پيامبر در وسط عالم يعنى مكه است، و دولتش تا روز قيامت دوام خواهد داشت...)).(15)
در كتاب ((زند بهمن يسن)) شرح كتاب ((اوستا)) كلام جاماسب را از قول استادش زردشت اين چنين نقل مى كند: ((قبل از ظهور سوشيانس خلف وعده، دروغ، بى دينى و بى بند و بارى در عالم گسترش مى يابد، مردم از خداوند دور شده و ظلم و فساد عالم را فرا مى گيرد. اين امور احوال عالم را دگرگون كرده و زمينه را براى ظهور منجى جهانى فراهم مى آورد و علائمى كه هنگام ظهور اتفاق مى افتد عبارت است از حادثه عجيب و غريبى در آسمان ظاهر مى شود كه دلالت بر آمدن ((خردشهر ايزد)) دارد. ملائكه از طرف مشرق و مغرب به اذن او فرستاده مى شوند تا خبرها و اعلان ها را به عالم برسانند...)).(16)
و نيز در كتاب ((زند بهمن يسن)) مى خوانيم: ((و بعد از آن سوشيانس عالم را پاك خواهد نمود، آن گاه قيامت بر پا خواهد شد)).(17)
در همان كتاب در تفسير كلمه سوشيانس آمده است: ((سوشيانس آخرين كسى است كه مى آيد و زردشت را در عالم نجات خواهد داد)).(18)
64: منجى نزد يهود چه كسى است؟
با مراجع به كتاب هاى مقدس يهود پى مى بريم كه اشارات و تصريحات فراوانى به مساءله موعود جهانى شده است و از جمله كتاب هايى كه در آنها به اين موضوع اشاره شده: كتاب دانيال نبى، حجى نبى، صفيناى نبى، اشعياى نبى و زبور داوود است.
لذا در قرآن كريم مى خوانيم:ولقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر اءن اءلارض يرثها عبادى الصالحون (19)؛ ((و به تحقيق در زبور بعد از ذكر نوشتيم كه همانا زمين را بندگان صالح من به ارث خواهند برد.))
در زبور داوود مى خوانيم: ((بار خدايا حكومت خود را به مَلِك ببخش و عدالتت را به فرزند ملك عطا فرما تا به نيكى بين مردم حكم كرده و بر افتادگان انصاف دهد... تمام پادشاهان بر او خضوع كرده و همه ملت ها خدمت گذار او گردند...)).(20)
65: چرا حضرت مسيح عليه السلام تاكنون زنده مانده است؟
حكمت بقا و زنده ماندن حضرت مسيح عليه السلام تاكنون بر حسب آنچه كه عقول ما درك مى كند امورى است:
1- در حضرت عيسى عليه السلام خصوصياتى يافت مى شود كه در ساير انبيا نبوده است، از قبيل ولادت بدون پدر، زنده كردن مردگان، به آسمان ها رفتن و ديگر خصوصيات.
2- زنده بودن و بقاى او برهان و دليل و شاهدى بر غيبت امام مهدى عليه السلام خواهد بود، زيرا بقاى مسيح با عمرى بيش از دو هزار سال دليلى بر امكان وجود و حيات حضرت مهدى عليه السلام در كمتر از اين مقدار سال است همان حكمتى كه در روايات براى طول عمر حضرت خضر بيان شده است.
شيخ صدوق رحمة الله عليه در ((كمال الدين)) به سند خود از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه فرمود:... بلى ان الله تبارك و تعالى لما كان فى سابق علمه ان يقدر من عمر القائم عليه السلام فى ايام غيبته ما يقدر و علم ما يكون من انكار عباده بمقدار ذلك العمر فى الطول، طوّل عمر العبد الصالح فى غير سبب يوجب ذلك اءلا لعلة الاستدلال به على عمر القائم عليه السلام و ليقطع بذلك حجة المعاندين لئلا يكون للناس على الله حجة (21)؛ ((... آرى، از آنجا كه در علم سابق خداوند مقدر شده بود كه عمر قائم عليه السلام را در ايام غيبتش طولانى مى گرداند و مى دانست كه اين مقدار طول عمر را بندگانش انكار مى كنند، لذا عمر بنده صالحش را تنها به جهت استدلال و شاهد آوردن عمر قائم عليه السلام طولانى كرد و تا آنكه حجت و دليل معاندين قطع گردد و براى مردم حجت و استدلالى بر خدا نباشد.))
66: حكمت مشاركت حضرت مسيح عليه السلام در تشكيل حكومت جهانى چيست؟
شركت حضرت مسيح عليه السلام در تشكيل حكومت عدل توحيدى جهانى و مساعدت حضرت مهدى عليه السلام در اين امر مهم جهاتى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:
1- از آنجا كه مسيحيان جماعت زيادى را از مردم عالم تشكيل مى دهند لذا با نزول او از آسمان و مشاهده معجزه از او، ايمان آورده و در حقيقت به جهت پيروى و اقتداى او به حضرت مهدى عليه السلام مسيحيان نيز تسليم حضرت مهدى مى شوند.
2- در نتيجه جهت اول، فتح و پيروزى حضرت بر عالم سريع تر و آسان تر خواهد شد و لذا به جهت ايمان مسيحيان به امام مهدى عليه السلام بدون جنگ و خونريزى بخش عظيمى از عالم تحت اختيار حضرت قرار خواهد گرفت.
67: آيا حضرت عيسى عليه السلام به زمين باز مى گردد؟
مطابق نص قرآن و اناجيل، حضرت عيسى عليه السلام به آسمان ها رفت و در پايان تاريخ به زمين باز مى گردد.
در انجيل يوحنا مى خوانيم: ((از من شنيديد كه به شما گفتم: من مى روم و دوباره به سوى شما باز مى گردم)).(22)
در قرآن نيز به نزول حضرت عيسى عليه السلام اشاره شده است:
1- خداوند متعال مى فرمايد:و يكلم الناس فى المهد و كهلا (23)؛ ((و او [عيسى] در گهواره و هنگام پيرى با مردم سخن مى گويد.))
مى دانيم كه حضرت عيسى عليه السلام هنگام سى سالگى به آسمان ها رفت، پس مقصود به پيرى همان زمان نزول او از آسمان در آخرالزمان است.
2- و نيز خداوند مى فرمايد:و اءن من اهل الكتاب الا ليؤ منن به قبل موته و يوم القيامة يكون عليهم شهيدا (24)؛ ((و هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر اينكه پيش از مرگش به او [مسيح] ايمان مى آورد و روز قيامت بر آنها گواه خواهد بود.))
ضمير در ((به)) و ((موته)) به حضرت عيسى عليه السلام باز مى گردد. از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه حضرت عيسى در آخرالزمان از آسمان نزول كرده و مردم به او ايمان خواهند آورد.(25)
3- و نيز مى فرمايد:و اءنه لعلم للساعة فلا تمترن لها (26)؛ ((و همانا عيسى نشانه روشنى براى قيامت است پس در آن شك نداشته باشيد.)) (27)
و نيز روايات شيعه و سنى به نزول حضرت عيسى اشاره كرده است:
بخارى به سند خود از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود:كيف انتم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم (28)؛ ((شما را چه مى شود هنگامى كه فرزند مريم در ميان شما فرود آمده در حالى كه امام شما از بين شماست.))
شيخ صدوق رحمة الله عليه به سندش از محمد بن مسلم ثقفى نقل كرده كه از امام باقر عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:القائم منا منصور بالرعب... و ينزل روح الله عيسى بن مريم، فيصلى خلفه (29)؛ ((قائم از ماست كه با رعب و وحشت [كه در قلوب مردم مى افتد] يارى خواهد شد... و روح الله عيسى بن مريم فرود آمده و پشت سر او به نماز خواهد ايستاد.))
68: حضرت عيسى عليه السلام در كجا فرود خواهد آمد؟
از روايات استفاده مى شود كه مكان نزول حضرت مسيح در آخرالزمان سرزمين دمشق است.
طبرانى به سند خود از رسول خدا نقل كرده كه فرمود:ينزل عيسى بن مريم عند المنارة البيضاء شرقى دمشق (30)؛ ((عيسى بن مريم كنار مناره سفيد قسمت شرق در سرزمين دمشق فرود خواهد آمد.))
ابن كثير مى گويد: ((مسيح دجال خروج مى كند آن گاه مسيح از آسمان بر زمين فرود مى آيد و محل فرود او كنار مناره سفيد شرقى در دمشق هنگام نماز صبح است)).(31)
69: منجى نزد مسيحيان كيست؟
حضرت مسيح مبعوث شد تا مردم را بشارت دهد. كلمه ((انجيل)) از لغت يونانى گرفته شده و به معناى ((خبر خوش)) و بشارت به رهايى آمده است. اين بشارت همان قيام ملكوت خداوند و يا به تعبير ديگر مى توان از آن به حكومت توحيدى در سطح كره زمين ياد نمود.
در كتاب مقدس مى خوانيم: ((بر من واجب است تا تمام شهرها را به ملكوت خدا بشارت دهم و براى اين امر فرستاده شده ام)).(32)
در انجيل متى آمده است: ((حضرت عيسى در جميع شهرها و دهات سير مى كرد و در مجامع آنها مردم را تعليم و به ملكوت بشارت مى داد)).(33)
در كلمات حضرت مسيح كلمه ((فرزند انسان)) زياد به چشم مى خورد، در انجيل متى آمده است: ((به حق مى گويم كه از ميان حاضرين در اين مكان كسانى هستند كه مرگ را نمى چشند تا اينكه فرزند انسان را مشاهده نموده كه در ملكوتش مى آيد)).(34)
و نيز مى خوانيم: ((همان گونه كه برق از مشرق طلوع كرده و همه را روشن مى كند آمدن فرزند انسان نيز اين چنين است)).(35)
و نيز مى خوانيم: به همين جهت آماده باشيد در ساعتى كه انتظار آن را نمى كشيد فرزند انسان خواهد آمد)).(36)
مقصود از ((فرزند انسان)) كيست؟ مسيحيان درصدد آن هستند كه بر حضرت مسيح منطبق سازند ولى از قرائن و شواهد موجود استفاده مى شود كه مقصود از فرزند انسان شخصى غير از مسيح است كه همان حضرت مهدى عليه السلام باشد:
الف) در انجيل يوحنا از حضرت مسيح مى خوانيم: ((من طالب مجد و عظمت خود نيستم در آنجا كسى است كه آن را مى طلبد و حكم مى كند)).(37)
ب) از عباراتى كه در انجيل متى آمده به خوبى استفاده مى شود كه فرزند انسان در آن عبارات غير از حضرت مسيح است كه در آخرالزمان به جهت پياده كردن ملكوت خداوند ظهور كرده و عيسى بن مريم از را متابعت و مشايعت خواهد نمود.