پاسخ به:من يك درخت هستم......مبحث 118 طرح صالحين.
جمعه 14 اسفند 1394 12:41 PM
چند وقتی گذشت و بازهم دوست همیشگی و همدم تنهایی هام اومد. اینبار تنها نبود. با تکه کاغذی که روی اون عکس یه پیرمردی بود. عکس همون محافظم. همونی که نگذاشته بود منو قطع کنن. همونی که من همزمان با تولدش کاشته شده بودم. نمی دونم چرا انقدر ناراحت شدم. بیشتر از موقعی که دوستانم رو جلوی چشمم قطع می کردن و می بردن. بیشتر از اون موقعی که خبر سرنوشت هر کدومشون رو از باد می شنیدم. دیگه کسی نبود تا از من محافظت کنه. شاید به همین خاطر بود. باد به ممن گفت نگران نباشم اون پیرمرد وصیت کرده که هیچ کس هیچ وقت منو قطع نکنه. و هم اینکه اطراف من بازم درخت بکارن. خیلی خوشحال شدم. دیگه از تنهایی درمیومدم. بازم می تونستم دوستانی داشته باشم. و این اتفاق هم افتاد.
حالا دیگه من خیلی پیر شدم ولی دور و برم پر از درخت های جوون و شادابه. با وجود پیری من کسی منو قطع نمی کنه. درخت های جوون هم منو دوست دارن وجودشون رو مدیون من می دونن. منو برکت می دونن برای خودشون.
......................