0

غزلیات اوحدی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۸۴۸
جمعه 30 بهمن 1394  10:24 AM

جفا بر کسی بیش ازین چون کنی؟

که هر دم به نوعی دلش خون کنی

تو روزی ز دست غم خود مرا

به صحرا دوانی و مجنون کنی

نگویم به کس حال بیداد تو

که ترسم بگویند و افزون کنی

نمی‌دارم از دامنت دست باز

گرم دامن دیده جیحون کنی

برآنی که بر من کنی رحمتی

چه سودم دهد؟ گر نه اکنون کنی

نبود این گمان اوحدی را بتو

که با او دل خود دگرگون کنی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
farnaz_s
دسترسی سریع به انجمن ها