غزل شمارهٔ ۸۸۶
جمعه 30 بهمن 1394 10:21 AM
ای نسیم سحر، چه میگویی؟
از بت من خبر چه میگویی؟
به جز آن کم ز غم بخواهد کشت
چه شنیدی؟ دگر چه میگویی؟
میدهم در بهای وصلش جان
میبری، یا مبر، چه میگویی؟
با تو بار سفر دل من بود
چیست بار سفر؟ چه میگویی؟
من از آن لب سخن همی پرسم
تو حدیث شکر چه میگویی؟
گذری میکند بجانب من؟
یا ندارد گذر؟ چه میگویی؟
به جز احوال آن نگار مگوی
اوحدی را ز هر چه میگویی
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.