0

غزلیات اوحدی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۸۶۴
جمعه 30 بهمن 1394  10:17 AM

دلا، زین بدایت چه دیدی؟ بگوی

ز پایان و غایت چه دیدی؟ بگوی

ازین چار لشکر چه داری؟ بیار

و زان هفت آیت چه دیدی؟ بگوی

به وقت حمیت درین رزمگاه

ز اهل حمایت چه دیدی؟ بگوی

از آن کس که میداردت در عنا

نشان عنایت چه دیدی؟ بگوی

درین کشور از والیان بزرگ

طریق ولایت چه دیدی؟ بگوی

ازین عدل نامان غولی طلب

برون از جنایت چه دیدی؟ بگوی

اگر سر قرآن بدانسته‌ای

در آن عشر و آیت چه دیدی؟ بگوی

روایتگرست این از آن، آن ازین

غرض زین روایت چه دیدی؟ بگوی

نهایت ندارد بیابان عشق

تو زین بی‌نهایت چه دیدی؟ بگوی

ازین جاه جویان دعوی پرست

بغیر از حکایت چه دیدی؟ بگوی

چو نور هدی یافتی، اوحدی

ز چندین هدایت چه دیدی؟ بگوی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها