0

غزلیات اوحدی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۸۶۳
جمعه 30 بهمن 1394  10:16 AM

یک سخن زان لعل خاموشم بگوی

نکته‌ای شیرین‌تر از نوشم بگوی

بر دهانم نه لب و سری که هست

از زبان خویش در گوشم بگوی

امشبم چون دوش بودن آرزوست

از چه می‌داری شب دوشم؟ بگوی

هوش من در گفتن شیرین تست

تا نباید رفتن از هوشم بگوی

دیشبم پوشیده گفتی: سر بیار

این سخن بی‌یار سر پوشم بگوی

با دل مجنون من پیغام وصل

پیش از آن کز هجر برجوشم بگوی

اوحدی، با چشم مستش حال من

گر نکردستی فراموشم بگوی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها