0

غزلیات اوحدی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۸۳۶
جمعه 30 بهمن 1394  10:14 AM

تو ز آه من ار هراسانی

چون دلم می‌بری به آسانی؟

بر دل ما مکن جنایت پر

که به ترکت کنیم اگر جانی

روز آن نیست ورنه هست مرا

با لبت رازهای پنهانی

دل ما را ز نعمت غم تو

هر شبی دعوتست و مهمانی

نوبت وصل ار به من برسد

راستی نوبتیست سلطانی

گر چه عیدیست مرگ ما بر تو

چون بمیریم، قدر ما دانی

بار من در گل غم افتادی

این زمان خر ز دور می‌رانی

در دلت چون توان که بگذارم؟

گر به پیشان جهی به پیشانی

گفته‌ای: اوحدی کدام سگست؟

سگ گم گشته، کش نمی‌خوانی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها