0

غزلیات اوحدی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۷۹۷
جمعه 30 بهمن 1394  10:11 AM

ز برنا پیشگان آموز و رندان رسم سربازی

گرت سودای آن دارد که: عشق آن پسر بازی

جهان بر دشمنان بفروش و عشق دوستان بستان

که مقصود از جهان عشقست و باقی سر بسر بازی

حریف سیم کش باید، که در سیمین بران پیچد

که وصل یار سیمین بر نیابی جز به زر بازی

نخست آگاه کن خود را، چو بازی نرد درد او

که زودت مات گرداند غمش، گر بی‌خبر بازی

نمی‌باید که از ناوک نظر بر هم نهی هرگز

گرت با روی او باشد تمنای نظربازی

دلت خود برد و گر زین پس سرت سودای او دارد

چنان باید که گر جانت بخواهد، بی‌جگر بازی

اگر روزی سرش خواهی، بنه گردن به رنجوری

که گر رنجور او باشی کنی با گل شکربازی

چو داغ مهر او داری، منه بر دیگری خاطر

که با او زشت باشد، گر هوس جای دگر بازی

نخواهی مرد آن بودن که: گردی گرد عشق او

مگر چون اوحدی وقتی که هر چه هست در بازی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها