0

غزلیات اوحدی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۴۵
جمعه 30 بهمن 1394  8:36 AM

دوشت به خواب دیدم، تعبیر این چه باشد؟

با من به خشم بودی، تاثیر این چه باشد

گفتم که: بوسه‌ای ده، انگشت را به طیره

بر هر دو لب نهادی، تقریر این چه باشد؟

چون مشرف غم خود کردی دل مرا تو

با من یکی نگویی: توفیر این چه باشد؟

گفتم: وصال، گفتی:« هذا فراق بینی»

بس مشکل آیتست این، تفسیر این چه باشد؟

خطیست بر لب تو بس دلپذیر و بر من

روشن نگشت، گویی: تحریر این چه باشد؟

گفتی: دل تو با من تقصیر کرد، جانا

زین دل چه گرد خیزد؟ تقصیر این چه باشد؟

از دردت اوحدی را آرام نیست یک دم

درمان او چه سازم؟ تدبیر این چه باشد؟

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها