0

غزلیات اوحدی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۱۴
جمعه 30 بهمن 1394  8:33 AM

چو میل او کنم، از من به عشوه بگریزد

دگر چو روی به پیچم به من در آویزد

اگر برابرش آیم به خشم برگردد

وگر برش بنشینم به طیره برخیزد

به رغم من برود هر زمان، که در نظرم

کسی بجوید و با مهر او در آمیزد

شبی که بر سر کویش گذر کنم چون باد

رقیب او ز جفا خاک بر سرم بیزد

و گر به چشم نیازش نگه کنم روزی

به خشم درشود و فتنه‌ای برانگیزد

در آتشم من و جز دیده کس نمی‌بینم

که بی‌مضایقه آبی بر آتشم ریزد

نه کار ماست چنین دوستی، ولی چه کنم؟

که اوحدی ز چنین کارها نپرهیزد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها