0

غزلیات اوحدی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۹۴
جمعه 30 بهمن 1394  8:31 AM

دل ببردی و یکی کار دگر خواهم کرد

چیست آن؟ جان به سر کار تو در خواهم کرد

دگری روی ز تیر تو اگر می‌پیچید

بمن انداز، که من دیده سپر خواهم کرد

خوبرویان همه گر در نظرم جمع شوند

من ندانم که به غیر از تو نظر خواهم کرد

اگر انکار کنندم به محبت همه خلق

تو مپندار کزین کار حذر خواهم کرد

پیش خورشید رخت غایت کوته نظریست

گر به خوبی صفت روی قمر خواهم کرد

من چو از پستهٔ خندان تو کامی یابم

طفل ره باشم، اگر یاد شکر خواهم کرد

اوحدی، عاشق اویی، ز سر جان برخیز

ورنه بنشین، که من این کار به سر خواهم کرد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها