0

غزلیات اوحدی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۷۸
جمعه 30 بهمن 1394  8:28 AM

دلی، که میل به دیدار دوستان دارد

فراغتی ز گل و باغ و بوستان دارد

کدام لاله به روی تو ماند؟ ای دلبند

کدام سرو چنین قد دلستان دارد؟

گرت به جان بخرم بوسه‌ای، زیان نکنم

که بوسه عاشق بدبخت را زیان دارد

کسی که چون تو پری چهره در کنار کشد

اگر چه پیر بود، دولتی جوان دارد

به قصد کشتن من بست و باز نگشاید

کمر، که قد بلند تو در میان دارد

به خاکپای تو آنرا که هست دست رسی

چه غم ز سرزنش هر که در جهان دارد؟

چو کردی جای خیال تو اوحدی در دل

به وصل خود برسانش، که جای آن دارد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها