0

غزلیات اوحدی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۷۷
جمعه 30 بهمن 1394  8:25 AM

هر دم از خانه رخ بدر دارد

در پی عاشقی نظر دارد

هر زمان مست بر سر کویی

با کسی دست در کمر دارد

یار آن کس شود، که مینوشد

دست آن کس کشد، که زر دارد

دوست گیرد نهان و فاش کند

مخلصان را درین خطر دارد

هر که قلاش‌تر ز مردم شهر

پیش او راه بیشتر دارد

در خرابات ما شود عاشق

هر که سودای درد سر دارد

یار ترسای ما، مترس از کس

عاشقی خود همین هنر دارد

مزن، ای اوحدی، به جز در دوست

کان دگر خانها دو در دارد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها