0

غزلیات اوحدی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۰۳
جمعه 30 بهمن 1394  8:09 AM

از جام عشق بین همه باغ و بهار مست

دوران دهر عاشق و لیل و نهار مست

ناهید در هبوط و قمر در شرف خراب

خورشید در طلوع و فلک ذره‌وار مست

مجنون و عشق خسته و ایوب و صبر زار

توفان و نوح بیدل و منصور و دار مست

چندین پیاده بنگر و چندین سوار بین

گاهی پیاده بیدل و گاهی سوار مست

معشوق پردگی و خر پرده‌دار و باز

هم پردگی و پرده و هم پرده‌دار مست

آخر ز بهر کیست، نگویی، بدین صفت؟

چندین هزار بیدل و چندین هزار مست

هشیار بود تا به کنون اوحدی ولی

آمد زمان آن که شود هوشیار مست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها