0

غزلیات اوحدی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۱
جمعه 30 بهمن 1394  7:51 AM

بر قتل چون منی چه گماری رقیب را؟

ای در جهان غریب، مسوز این غریب را

دورم همی کنند ادیبان ز پیش تو

ای حورزاده، عشق بیاموز ادیب را

روی تو گر ز دور ببیند خطیب شهر

دیگر حضور قلب نباشد خطیب را

ترسا گر آن دو زلف چو زنار بنگرد

در حال همچو عود بسوزد صلیب را

ما دوست را به دنیی و عقبی نمی‌دهیم

زنهار! کس چگونه فروشد حبیب را

از من مدار چشم خموشی، که وقت گل

مشکل کسی خموش کند عندلیب را

همرنگ اوحدی شود اندر جهان به عشق

هر کس که او نگه کند این رنگ و طیب را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها