اعتقاد به وجود مهدي (عليه السلام)، از اعتقادهاي مشترك بين تمام فرقههاي اسلام، اعم از شيعه و سني، است. ما درباره پارهاي از مسائل امامت با برادران اهل تسنن اختلافهايي داريم؛ ولي درباره اعتقاد به وجود مهدي (عليه السلام) بسيار كم است. جالب است بدانيد كه بسياري از عالمان اهل تسنن درباره وجود حضرت مهدي (عليه السلام) كتاب نوشته و خود اعتراف كردهاند كه روايات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) درباره حضرت متواتر است؛ حتي بعضي از عالمان اهل تسنن ادعا كردهاند كه روايات ما درباره حضرت مهدي (عليه السلام) بالاتر از حد تواتر است؛ به گونهاي كه هيچ جاي شك و شبههاي در صدور اين روايات از پيامبر (صلي الله عليه و آله) باقي نميماند . درباره ويژگيهاي شخصي حضرت، ميان اهل سنت، كم و بيش اختلافهايي وجود دارد. بعضي از ايشان اجمالا معتقدند كه در آخرالزمان، شخصي به نام مهدي (عليه السلام)، از خاندان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) ظهور ميكند؛ اما اين مطلب را كه حضرت از كدام پدر و مادر و در چه زماني متولد ميشود، ذكر نميكنند يا به آن معتقد نيستند. ميان اهل تسنن هستند كساني كه درباره حضرت مهدي (عليه السلام) اعتقادي همچون اعتقاد ما شيعيان دارند؛ يعني اعتقاد دارند كه مهدي موعود (عليه السلام) يازدهمين فرزند از خاندان علي بن ابيطالب و فاطمه زهرا (عليهما السلام) است.
بين عالمان اهل تسنن، كساني تصريح كردهاند كه حضرت مهدي (عليه السلام) حيات دارد و افرادي نيز به حضور وي شرفياب شدهاند. حتي نام برخي از بزرگان خودشان را در زمره كساني ذكر كردهاند كه زمان غيبت، به حضور حضرت ولي عصر (عليه السلام) نايل آمدهاند. در كتابهاي فراواني از اهل تسنن، نام كساني برده شده است كه ادعا كردهاند به خدمت حضرت شرفياب شده اند.
منظور از ذكر اين چند جمله، اين بود كه ميان عالمان اهل تسنن هم كساني افزون بر اصل وجود حضرت با همين ويژگيهايي كه ما ميگوييم، معتقدند: حضرت متولد شده و اكنون غايب است و زمان غيبت حضرت نيز كساني ميتوانند خدمت ايشان شرفياب شوند؛ بنابراين، در اين زمينه، با فرقههاي ديگر اسلامي به بحث فراوان نياز نيست؛ البته كساني از اهل تسنن، اساسا مسأله اعتقاد به مهدي را انكار كرده، و روايات خودشان را نيز در اين باره رواياتي جعلي انگاشتهاند؛ ولي كساني از عالمان و محدثان آنها كه عدهشان كم هم نيست، به وجود مهدي (عليه السلام) تصريح كردهاند
بعضي از طوايف اهل تسنن، مانند بسياري از شافعيه و نيز بسياري از اهل تسنن به ويژه در كشورهاي ايران، مصر و تونس، دوازده امام شيعه را بزرگترين فقيهان پس از پيامبر (صلي الله عليه و آله) و مراجع ديني خود ميدانند. اين گروه از اهل تسنن، به امامان دوازده گانه ما شيعيان در جايگاه عالمان و فقيهان اعتقاد دارند كه سخنانشان براي امت، راهگشا و معتبر است. مردم بايد در امور زندگي خويش به دستورهاي، ايشان مراجعه كنند. اين دسته از اهل تسنن معتقدند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين دوازده نفر را در جايگاه مراجع ديني مردم تعيين فرموده است و مردم بايد در مسائل ديني و اخلاقي خود به آنها مراجعه كنند.
اين همان عقيدهاي است كه ميتوان نخستين جوانه تفكيك دين از سياست در اسلام به شمار آورد. زمان حضور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هيچ اختلافي بين مسلمانها در يكي بودن مرجع ديني و مرجع سياسي ديده نميشود؛ چرا كه همه مسلمانان معتقد بودند: شخص پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم مرجع ديني مردم و هم رهبر سياسي جامعه است. پس از وجود حضرت، شيعيان معتقد شدند كه هم مرجع ديني و هم مرجع سياسي، اميرمؤمنان علي ابن ابي طالب (عليه السلام) است. بعضي از اهل تسنن، مرجعيت اميرمؤمنان (عليه السلام) را در امور مذهبي قبول دارند و ميگويند: چون علم حضرت بيش از ديگران بود، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) او را براي رهبري و مرجعيت ديني مردم معرفي كرد؛ به همين علت بود كه پس از پيامبر هر وقت عالمان امت در حل مسألهاي ميماندند، به او مراجعه ميكردند؛ ولي اين به معناي رهبري سياسي نيست؛ بلكه مردم ابتدا خليفه اول، بعد خليفه دوم، سپس خليفه سوم، آنگاه اميرمؤمنان (عليه السلام) را در جايگاه خليفه چهارم خويش برگزيدند. دست كم بعضي از اهل تسنن، پس از پيامبر، بين مرجعيت در امور ديني و امور سياسي، تفكيك قائل شدند و تعيين مرجعيت سياسي را به عهده خود مردم يا خليفه پيشين نهادند بدين صورت كه خليفه اول را مردم برگزيدند؛ آنگاه خليفه دوم را خليفه اول تعيين كرد. خلاصه آن كه بعضي از اهل تسنن، امامان دوازدهگانه (عليهم السلام) از فرزندان حضرت فاطمه (عليها السلام) را مرجع ديني مردم دانسته، سخنان ايشان را در امور مذهبي معتبر ميدانند؛ به ويژه بعضي از طوايف شافعيه كه بر اين مسأله تصريح كردهاند.
مهدي باوري در فرهنگ تشيّع
شيعيان درباره امامان معصوم خويش به حقايقي والاتر معتقدند. به اعتقاد شيعه، امام هر عصر و زمان، نه تنها مرجع علمي و سياسي مردم است، بلكه كسي است كه به خواست خدا در همه مقامهاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، به جز مقام نبوت و رسالت، شريك شده است . علم امام معصوم (عليه السلام)، علي خدايي، و قدرت او، قدرت خدادادي است. حكومت او نيز حكومتي ظاهري نيست و فقط جنبه سياسي و علمي و فرهنگي ندارد؛ بلكه يك نوع «اتصال بين خدا و خلق» است . خداوند متعالي، علم و حكمت را به امام (عليه السلام) افاضه ميكند و به قدرت خويش، كرامتهايي را به او عطا ميفرمايد؛ به همين جهت، امام (عليه السلام) بدون اينكه به تحصل و اكتساب علم نياز داشته باشد، در سنين كودكي چيزهايي را ميداند كه عالمان بزرگ در سنين پيري هم به آن نميرسند. امام (عليه السلام) از نظر تكليف هم مثل مردم ديگر در 15 ـ 16 سالگي مكلف نميشود؛ بلكه از ابتداي تولد مكلف است. درك او، مثل درك مردم ديگر نيست. اگر هم در طفوليت به مقام امامت برسد، آن چه را بر عهده امام نهاده شده است ميداند. حتي زبان طائفههاي گوناگون مردم را نيز ميداند و با هر كسي به زبان خودش سخن ميگويد. بالاتر از همه اينها، امام (عليه السلام) بر قلوب مردم ولايت قلبي و روحي، و به بندگان شايسته خدا و پيروان راستين خود عنايت خاصي دارد. دعايي كه در حق پيروان واقعي خود ميكند، رد نميشود و به اجابت ميرسد. امام (عليه السلام) از رفتار مردم، و از نيتها و ويژگيهاي قلبي آنها آگاه است. نه تنها امام حاضر، در زمان حضور خود اين ويژگيها را دارد، بلكه امام زمان (عليه السلام) هم در زمان غيبت خود از تمام رفتار و نيتها و حالات شيعيانش آگاه است. اين جزو اعتقادهاي ويژه شيعيان است كه در وقت درماندگي و قطع اميد از همه جا، به امام دوازدهم (عليه السلام) متوسل ميشوند و حضرت نيز دستگيري ميفرمايد.
از جمله بركات جنگي كه بر ملت ما تحميل شد، يكي اين بود كه جوانان عزيز ما بسياري از امدادهاي غيبي امام زمان (عليه السلام) را با چشم خودشان ديدند. اين سرمايههاي عظيم را كه با قيمت گراني به دست ما رسيده است، ارزان نفروشيم و آن خاطرههاي لذتبخش و ملكوتي را كه براي عزيزان ما در جبههها حاصل شده است، فراموش نكنيم. اي كاش اينگونه توسلها و كرامتها به طول كامل جمعآوري و ثبت ميشد تا براي آيندگان ذخيرهاي ارزنده باشد! البته امداد رساني امام (عليه السلام) هيچگاه دستگاه طبيعي و حكمت الاهي را بر هم نميزند. كار امام (عليه السلام) در مسير حكمت خدا است و او تا جايي ميتواند تصرف كند كه در مسير اراده خدا باشد. وجود امامان (عليهم السلام) و كارهاي ايشان مكمل دستگاه حكمت خدا است، نه معارض دستگاه او. اراده امام (عليه السلام) همان اراده خدا است: «قلوبنا اوعية لمشية الله؛ دلهاي ما، جلوهگاه خواست خدا است» ، ظرفي است كه مشيت خدا در آن تبلور و تجلي مييابد. قلب امام (عليه السلام) هر آن چه را كه خدا ميخواهد، همان را اراده ميكند، نه چيز ديگري غير از آن را.
تأثير مهدي باوري در زندگي فردي و اجتماعي
مجال سخن درباره امام زمان بسيار گسترده است. ميتوان از ابعاد گوناگون تاريخي، اجتماعي و اعتقادي درباره شؤون مختلف امامت سخن راند؛ اما بسيار به جا است تا تأثير اعتقاد به وجود مقدس امام زمان را در زندگي فردي و اجتماعي خودمان تحليل كنيم.
خداوند بر ما منت نهاده و به ما چنين احساني كرده است كه وجود «ولي اعظمش» را بشناسيم و به او ايمان بياوريم. اين اعتقاد در زندگي ما ميتواند آثار عميقي داشته باشد. ما از اين بزرگداشتها و خاطرهها چه درسي بايد بگيريم؟ هر كس در اين راه گامي بردارد و حتي پرچم كوچكي را به دوش بگيرد، در پيشگاه الاهي مأجور خواهد بود. اين جشنها و غوغاها براي چيست؟ ما موظفيم به او معتقد باشيم؛ به او عشق بورزيم؛ سالروز تولدش را جشن بگيريم؛ دلها را شاد كنيم؛ شهرها را زينت كنيم؛ ولي هدف از اين كارها چيست؟ اين سر و صداها به نام حضرت براي چيست؟ آيا براي اين است كه چند روزي شاد باشيم؟ چه سري در اين اعتقاد نهفته است؟ اين اعتقاد چه تأثيري در زندگي فردي و اجتماعي ما دارد؟ يكي از آثار اعتقاد به وجود امام زمان (عليه السلام) را در قلمرو زندگي فردي و اجتماعي بيان ميكنم:
عرضه اعمال به محضر امام زمان (عليه السلام)
ما معتقديم كه امام زمان (عليه السلام) از كارهاي امت، به ويژه شيعيان آگاه است. در كتابهاي روايي ما بابي به نام «عرض الاعمال» وجود دارد . طبق برخي از روايات، تمام كارهاي ما، هر هفته يك روز يا دو روز، و طبق بعضي ديگر از روايات، هر روز، و مطابق رواياتي ديگر، هر صبح بر امام عصر (عليه السلام) عرضه مي شود .
صاحب تجارتخانهاي را در نظر بگيريد كه هر روز سري به دفتر ميزند تا ببيند چه معاملههايي در آن روز انجام گرفته است؛ آن گاه هفتهاي يك بار، مطالعهاي دقيق روي دفتر انجام ميدهد و در آخر ماه نيز مرور و محاسبه دقيقتري بر تك تك معاملهها ميكند و سرانجام در هر سال، يك حسابرسي كلي از وضعيت تجارتخانهاش دارد. ممكن است وضع مردم در برابر امام زمان (عليه السلام) نيز از اين قبيل باشد كه يك مرحله از عرض اعمال، در هر صبح و هر شام انجام ميگيرد. كارهايي كه مردم شب انجام دادهاند، صبح، خدمت حضرت ولي عصر (عليه السلام) عرضه ميشود و كارهايي كه از صبح تا شام انجام دادهاند، شب به حضور آن بزرگوار ارائه ميشود. در مرحلهاي ديگر، مجموع كارهاي هفتگي را در دو روز دوشنبه و چهارشنبه به حضور امام (عليه السلام) تقديم ميدارند و سرانجام در شب قدر، تمام مقدرات مردم بر وجود مقدس ولي عصر (عليه السلام) عرضه ميشود.
آثار تربيتي اين اعتقاد
چنين اعتقادي بايد تأثير مهمي در زندگي ما داشته باشيد؛ چه در زندگي فردي و چه در زندگي اجتماعي. هر يك از ما بايد فرض كنيم همان كاري را كه روزانه انجام ميدهيم، هنگام شب در معرض اطلاع شخص بزرگي كه به او فراوان احترام ميگذاريم، قرار ميگيرد. هر كسي در زندگي خود براي كسي شخصيت و احترام قائل است و دوست دارد آبرويش در مقابل او محفوظ باشد؛ براي مثال اگر دانشآموزي احتمال بدهد كه امروز يك دوربين مخفي در كلاس نصب ميشود كه از تمام كارهاي او فيلم برداري ميكند و شب هنگام، اولياي مدرسه آن فيلم را تماشا ميكنند، آيا رفتار چنين فردي در كلاس با روزهاي ديگر يكسان خواهد بود؟ هر قدر هم كه آدمي لاابالي باشد، ميكوشد در آن روز مؤدبتر و منظمتر باشد؛ زيرا دلش نميخواهد چيزي را كه باعث آبروريزي او ميشود، ديگران ببينند.
حال اگر ما توجه داشته باشيم تمام اعمالي كه انجام ميدهيم، هر صبح و شام يا هر هفته خدمت امام زمان (عليه السلام) ارائه ميشود، تأثير بسيار بالايي در سازندگي ما خواهد داشت. اگر همواره به اين حقيقت توجه داشته باشيم كه ريز و درشت سخناني كه ميگوييم، تمام نگاههايي كه به مكانها و اشخاص مياندازيم، هر گامي كه بر ميداريم و هر حركتي كه در پنهان يا آشكارا انجام ميدهيم، و حتي نيتهايي كه ميكنيم، همه و همه در محضر مولا و سرورمان قرار ميگيرد، به طور مسلم، رفتار و گفتار ما تغيير خواهد يافت؛ چرا كه هيچ يك از ما دوست ندارد امام زمان (عليه السلام) كارهايي ناشايست يا كم ارزش را از او مشاهده كند. اگر به چنين حقيقتي توجه داشته باشيم، همواره ميكوشيم كاري نكنيم كه دل مولايمان از ما برنجد؛ چرا كه رنجش قلب مقدس او، رنجش رسول خدا است و رنجش رسول خدا (صلي الله عليه و آله) قهر و عذاب الاهي را در پي دارد: «َالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ؛ آنان كه پيامبر خدا را ميآزارند،عذابي دردناك در پيش دارند» بنابراين، بر ما لازم است كارهايي را انجام دهيم كه قلب مقدس ولي عصر (عليه السلام) را خوشحال و شاد كند.
هر كسي، كسي را دوست دارد و دلش ميخواهد آن دوست از او خوشحال شو. اگر به امام زمان عشق ميورزيم، هيچگاه راضي نميشويم دل او از ما مكدّر شود؛ البته آن بزرگوار آن قدر مهربان است كه اگر گاهي لغزشهاي كوچكي از ما سر بزند، براي ما استغفار ميكند. اگر شخصي كه دائم توجهش به وجود مقدس وليّ عصر (عليه السلام) است و همواره از اعمال بد ميپرهيزد، به طور تصادفي اشتباهي مرتكب شد، وقتي نامه عملش را خدمت وليّ عصر (عليه السلام) ميبرند، حضرت براي او دعا و استغفار ميكند و از خدا ميخواهد كه او را ببخشايد؛ اما اگر خداي ناكرده، ارتكاب گناه، رفتار هميشگي فرد باشد، لياقت ولايت حضرت را از دست ميدهد كه از چنين وضعي به خدا پناه ميبريم.
حقيقت شيعه بودن براي امام زمان (عليه السلام)
شيعه بودن و تحت ولايت امام زمان (عليه السلام) قرار گرفتن فقط با ادعا ثابت نميشود. ما با شناسنامه، شيعه نميشويم. ما در اسم و عنوان شيعهايم؛ اما امامان (عليهم السلام) چقدر تشيع ما را قبول دارند؟ وجود مقدس امام زمان (عليه السلام) از بسياري افراد كه عنوان تشيع را دارند، عزيزترند.
حقيقت شيعه بودن در بيان امام رضا (عليه السلام)
ميدانيد كه ميان تمام امامان معصوم (عليهم السلام) امام هشتم به رأفت و مهرباني معروف است. در زيارت حضرت ميخوانيم: السلام عليك ايها الإمام الرئوف؛ البته همه امامان مهربان بودهاند؛ اما از آن جا كه ظهور و رأفت در امام هشتم (عليه السلام) بيش از همه آنها بوده است، به ايشان لقب روؤف دادهاند.
در دوران ولايت عهدي آن حضرت در مرو، عدهاي از شيعيان به سوي خانه امام (عليه السلام) رفتند تا به محضر حضرت رضا (عليه السلام) شرفياب شوند و سلامي عرض كنند. وقتي به در خانه امام رسيدند، از دربان اجازه ورود خواستند. دربان به محضر امام (عليه السلام) رفت و عرضه داشت: چند نفري آمدهاند كه ميگويند از شيعيان اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) هستيم و اجازه ميخواهند شما را زيارت كنند. امام (عليه السلام) فرمود: اجازه نميدهم. شيعيان، روز ديگر آمدند و باز گفتند: ما از شيعيان امام علي (عليه السلام) هستيم و ميخواهيم به حضور امام رضا (عليه السلام) شرفيات شويم. دربان دوباره آمد و به امام (عليه السلام) عرض كرد: يك عده از شيعيان شما ميخواهند شما را زيارت كنند؛ اما امام باز هم اجازه نداد. اين گروه تا دو ماه پياپي براي زيارت حضرت ميآمدند، اما حضرت هيچگاه اجازه شرفيابي به ايشان نميداد عاقبت از ديدار حضرت مأيوس شده و به دربان گفتند: از امام (عليه السلام) بپرسيد گناه ما چيست كه به ما اجازه ديدار نميدهند؟ مگر چه كردهايم؟ همين هنگام حضرت اجازه فرمود تا داخل شوند. وقتي شيعيان آمدند، از خدمت حضرت، پرسيدند: اي پسر رسول خدا! چرا در طول اين مدت اجازه ديدار نميفرموديد؟ گناه ما چه بوده است؟ حضرت فرمود: چه گناهي از اين بالاتر كه گفتهايد ما از شيعيان اميرالمؤمننين علي بن ابيطالب (عليه السلام) هستيم. شما كه شيعه او نيستيد. شيعيان او، امام حسن و امام حسين (عليهما السلام). و سلمانها، ابوذرها و مقدادها و عمارها بودند كه از هيچ يك از فرمانهاي او سرپيچي نكردند. گفتند: اگر گفته بوديد ما از محبان و دوستداران او هستيم، از كلامتان ناراحت نميشدم و همان روز اول به شما اجازه ميدادم. شما ادعاي بزرگي كردهايد! شيعه يعني پيرو ما، شيعه بايد پايش را جاي پاي ما بگذارد، و شما كارهايي ميكنيد كه ما اجازه نميدهيم؛ سخناني ميگوييد كه ما نميپسنديم، و به دستورهاي ما عمل نميكنيد. با اين احوال چگونه شيعه ما هستيد؟
راهكار وصول به شيعه بودن واقعي
1ـ توجه به نظارت امام زمان (عليه السلام) بر رفتارها
ان شاء الله توفيق بيابيم كه حضرت وليّ عصر (عليه السلام) ما را جزو شيعيان خود به شمار آورند. براي اين كه بتوانيم گامي به سوي تشيع واقعي برداريم، يكي از بهترين كارها توجه به همين معنا است كه اعمال ما براي امام مشهود است. اگر به اين مسأله آگاه باشيم، خيلي از كارها را انجام نميدهيم. اگر بكوشيم هميشه اين حقيقت در ذهن ما باقي بماند كه رفتار و نيتهاي ما بر امام زمان (عليه السلام) پوشيده نميماند، هميشه دقت خواهيم كرد كه گفتار و رفتارمان را كنترل كنيم و كارهايمان را هر چه بهتر و شايستهتر انجام دهيم.
2ـ لزوم توجه به تمام دستورهاي دين
يكي از مواردي كه امامان (عليهم السلام) بسيار از آن ناخشنود ميشوند، قطع رابطه با دوستان و برادران و خويشاوندان است. به طور معمول قطع رحم را كساني انجام ميدهند كه موقعيت اجتماعي برتري دارند. ثروتمندان، خويشاوندان فقيري دارند كه با ايشان به دليل فقرشان قطع رابطه ميكنند. به هر حال، قطع رحم نشانه اين است كه ما ديگران را چنان كه بايد به حساب نميآوريم. يكي از واجبات شرعي، صله رحم است. براي صله رحم آشنايان، به ويژه آشنايان فقير، بايد بكوشيم برنامهاي داشته باشيم. حتي با كساني كه نسبت به ما بد كردهاند يا حتي كارهاي ناپسندي انجام دادهاند، نبايد قطع رحم كنيم. چه بسا همين رفت و آمدها باعث شود كه آنها اصلاح شوند. از چيزهايي كه امامان (عليهم السلام) خيلي دوست دارند، اين است كه مؤمنان با همديگر، محبت و صميميت داشته باشند و به يك ديگر خدمت كنند.
بعضي از مسائل در دستورهاي امامان خيلي مورد تأكيد واقع شدهاند؛ ولي متأسفانه ما چنان كه بايد، حق اين دستورها را ادا نميكنيم؛ براي مثال، حقوق دوستان، خويشان، نزديكان، همسر و فرزندانمان را چنان كه بايد رعايت نميكنيم. كار نيك و عمل صالح، فقط نماز و ذكر و دعا نيست؛ البته هر يك از اعمال صالح به جاي خود محفوظ است؛ اما مجموعه دستورهاي اسلام، معجوني است كه بايد از همه آنها پيروي كنيم. شيعه واقعي كسي است كه همه كارهاي خوب را انجام دهد و از همه گناهان بپرهيزد. كسي كه از مسائل دين فقط يك بعدش را ميبيند و انجام ميدهد، مثل آدمي است كه يك عضوش بيشتر از حد رشد ميكند و ساير اعضايش كوچك ميماند. تصوير افراد ناقص الخلقه را ديدهايد كه سرشان يا دستشان كوچك است يا گاهي يك دست و يك پايشان در مقايسه با دست و پاي ديگرشان بسيار بزرگتر است. بنابر آنچه عالمان تشريح و فيزيولوژي ميگويند، وقتي غده هيپوفيز مغز، اختلال مييابد، كار تنظيم و تعديل اندامهاي بدن به هم ميخورد. كساني كه فقط بعضي از دستورهاي دين را ميگيرند و عمل ميكنند، شكل واقعي آنها نامتعادل است. ما بصيرت نداريم و باطن آنها را نميبينيم؛ ولي آنهايي كه شكل باطني شخصي را ميبينند، وقتي به چنين اشخاصي نگاه ميكنند، ميبينند كه اندام و روحشان بيقواره و ناموزون است. بايد به مه دستورهاي دين با هم، در يك مجموعه، به طور منظم و مرتب عمل كنيم. به هر حال، يكي از كارهايي كه امام زمان (عليه السلام) خيلي دوست دارد و از آن شاد ميشود، رسيدگي شيعيان به امور يك ديگر است. هر چه شيعيان با هم آشناتر و نزديكتر باشند، تكليفشان در برابر هم بيشتر است: «فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ؛ عفو و گذشت كنيد تا خداوند فرمان خود را بفرستد» . از همديگر بگذريم. مگر دوست نداريم كه خدا از ما بگذرد. اگر انتظار داريد خدا از گناهان شما بگذرد، بايد از گناه مردم و ديگران بگذريد! بگذريد تا خدا هم از شما راضي شود! به روي هم نياوريد كه اشتباهي كردهايد! مگر دوست نداريد خدا در روز قيامت از گناه شما بگذرد و به رويتان نياورد كه چنين كاري كردهايد؟ اگر دوست داريد، امتحان كنيد! اگر كسي اشتباهي كرده است، پرده پوشي كنيد.
منبع: آيت الله محمد تقي مصباح يزدي، آفتاب ولايت.