21-خواص عافیت طلب
شنبه 21 فروردین 1395 12:48 PM
ریزش خواص در حکومت علوی- ۲۱
حجتالاسلام دکتر جواد سلیمانی
مسعر بن فَدَکی تمیمی
او از چهرههای بانفوذ و از سران قرّاء قرآن سپاه علی(ع) بود که حضرت در صفین او را به فرماندهی قرّاء کوفه و اهالی بصره نصب کرد؛ اما پس از اینکه معاویه قرآنها را بر نیزه کرد و پیشنهاد حکم قرار دادن قرآن را مطرح کرد وی با ادامه جنگ مخالفت نمود و حضرت را وادار به پذیرش تحکیم کرد.سپس ابوموسی اشعری را به عنوان حَکَم بر آن حضرت تحمیل کرد و پس از جنگ به خوارج پیوست، وی فرماندهی خوارج بصره را به عهده گرفت و در جنگ نهروان بر ضد علی(ع) شمشیر کشید.
وی هنگامی که با سیصد نفر از بصره برای جنگ نهروان میآمد، در بین راه متعرض مسلمانان میشدند، و از آنها تفتیش عقاید میکردند از جمله با عبدالله فرزند صحابی رسول خدا(ص) خباب بن أرت، مواجه شدند و نظرش را درباره علی(ع) پرسیدند وقتی او گفت علی أمیرمومنان و امام مسلمانان است، او و سه نفر از زنان همراهش را به قتل رسانده شکم همسر حاملهاش را دریدند.
مسعر سرانجام در جنگ نهروان در پناه پرچم أمان أبو أیوب انصاری قرار گرفت و از کشته شدن نجات یافت.
حرقوص بن زهیر
وی از عبّاد بود بهطوری که از کثرت سجده بر پیشانیاش پینه بسته بود. عبادتها و نمازهای طولانیاش سایر اصحاب پیامبر(ص) را به حیرت وامیداشت تا جایی که وقتی در مسجدالنبی به نماز میایستاد توجه اصحاب را به خود جلب میکرد و آنها او را برتر از خود میپنداشتند.
برخی او را ذوالخویصره تمیمی و از اصحاب پیامبر(ص) دانستهاند، کسی که به دلیل جسارت و تندروی و جهالتش روح پیامبر(ص) را آزرد. وقتی رسول خدا(ص) غنائم جنگ حنین را بین مسلمانان تقسیم کرده و به برخی از تازه مسلمانان به دلیل تألیف قلوب سهم بیشتری عطا فرمود، ذوالخویصر با کمال جسارت به رسول اکرم(ص) اعتراض نموده، گفت: اِعدِل یا رسولالله! عدالت به خرج ده ای رسول خدا.
پیامبر(ص) فرمود: وَیلک! فمَن یَعدِل إذا لم أعدِل؟؛ وای بر تو اگر من عدالت به خرج ندهم چه کسی عدالت میورزد؟
برخی از اصحاب از این برخورد سخیف ذوالخویصره ناراحت شده و از حضرت خواستند اجازه قتل او را بدهد، ولی پیامبر(ص) فرمود: «دَعوه سیکون له أتباع یمرقون من الدّین کما یَمْرُقُ السهم من الرَّمیَّة، یقتلهم الله علی ید أحبّ الخلق الیه بعدی؛ رهایش کنید بزودی برای او یارانی پیدا میشود که همانند جهیدن تیر از کمان از دین بیرون میروند و خداوند آنها را به دست محبوبترین مخلوقاتش پس از من به قتل میرساند.»
حرقوص در زمان خلافت عمر مأمور سرکوبی سپاه هرمزان در نواحی خوزستان گردید و مأموریتش را پیروزمندانه به پایان رسانید. در زمان عثمان در شورش مردم علیه عثمان شرکت فعّال داشت لذا اصحاب جمل در صدد دستگیری و قتل وی بودند؛ اما او به امام علی(ع) پیوست و جان سالم به در برد، تا جنگ صفین در کنار امام(ع) قرار داشت، ولی پس از جنگ صفین به خوارج پیوست. بعد از اینکه خوارج علی (ع) را وادار کردند حکمیت را بپذیرد و ابوموسی را به عنوان حکم معرفی کند، وقتی حضرت خواست ابوموسی را برای حکمیت بفرستد، حرقوص و زرعه بن برج طائی نزد حضرت آمده و گفتند: لا حكم إلّا للّه؛ حکم تنها از آن خداست؛ سپس حرقوص گفت: «تب من خطيئتك، و ارجع عن قضيتك، و ارجع بنا إلى عدونا نقاتلهم حتّى نلقى ربنا؛ از خطایت توبه کن، و از تصمیمت دست بردار، مرا به جنگ با دشمنمان بازگردان تا پروردگارمان را ملاقات کنیم.»
او به شدت کینه حضرت را به دل گرفت و از سران سپاه خوارج در جنگ نهروان گردید و در همان جنگ به درک واصل شد.
عبدالله بن کواء
او ابتدا از اصحاب و راویان علی(ع) شمرده میشد که در جنگ صفین در کنار آن حضرت میجنگید، ولی در کشاکش جنگ حضرت را مجبور به پذیرش حکمیت کرد و در تحمیل ابوموسی اشعری به عنوان حکم بر حضرت نقش آفرید و به خوارج پیوست.
وی در میان خوارج از چهرههای سرشناسی به حساب میآمد که با علی(ع) به بحث و مناظره میایستاد. او کسی بود که وقتی امام علی(ع) در جنگ صفین با اصرار قرّاء کوفه حکمیت را پذیرفت، به حضرت اعتراض کرد و همراه دوازده هزار تن از خوارج از سپاه حضرت جدا شده و به سوی حروراء رفتند، عبدالله بن کواء امام جماعت آنها شد؛، ولی برخی نقل کردهاند او پس از شنیدن خطبهها و دلایل علی(ع) از خوارج کناره گرفت و در جنگ نهروان شرکت نکرد.
عبدالله بن وهب راسبی
او از اصحاب و راویان علی(ع) و از سران و رؤسای خوارج شمرده شده است، که پس از ماجرای تحکیم برخی از خوارج را در منزل خویش جمع کرد و طی خطبهای از آنها خواست از کوفه بیرون بروند.
بعد از کنارهگیری عبدالله بن کواء، خوارج با عبدالله بن وهب بیعت کرده و فرماندهی خود را به او سپردند. وی از حفّاظ و قرّاء قرآن و از خطیبان خوارج به حساب میآمد که با خطبههای خویش خارجیان را به جنگ با حضرت تحریک میکرد؛ وی طی یک خطبه حماسی خوارج را به جنگ فراخواند و از آنها خواست با امام علی(ع) سخن نگویند و به خطبهاش گوش ندهند.
او فردی بسیار متعصب و جسور بود؛ امام علی(ع) در ابتدای جنگ عبدالله بن وهب و حرقوص بن زهیر را به سوی خود فراخواند؛ ولی آنها نپذیرفتند و به آن حضرت اعلان جنگ دادند؛وی در ابتدای جنگ آن حضرت را به مبارزه طلبید و به دست مبارکش کشته شد.
زید بن حصین
وی ابتدا از یاران علی(ع) بود، ولی در جنگ صفین از سران و رؤسای خوارج شده که وقتی سپاه شام قرآنها را بر نیزهها کردند با اصرار زیاد علی(ع) را تحت فشار قرار داد تا از ادامه جنگ صرفنظر کند و گرنه مانند عثمان او را خواهند کشت و یا تحویل معاویه خواهند داد. فشارها و تهدیدهای او و دوستانش موجب شد حضرت مالک اشتر را از ادامه جنگ باز داردو بدین وسیله چند دقیقه مانده به پیروزی، جنگ متوقف و به آتشبس و حکمیت خاتمه یافت.
اشرس بن عوف شیبانی
وی ابتدا از یاران علی(ع) بود، ولی بعد از مدتی در زمره سران خوارج بصره در آمد و فرماندهی مقدمه سپاه پانصد نفری خوارج را که به فرماندهی مسعر بن فَدَکی به سوی نهروان حرکت نمودند بر عهده گرفت و سرانجام به دست نیروهای علی(ع) در ربیعالثانی سال 38 هجری به قتل رسید.
أشهب بن بشر بجلی
وی نیز از یاران علی(ع) بود، ولی بعد از مدتی یکی از فرماندهان خوارج شد که پس از جنگ نهروان در منطقه ماسَبَذان بر ضد علی(ع) شورید و با 180 نفر به جنگ یاران حضرت دست زد و در همان جنگ که در جمادیالثانی سال 38 هجری رخ داد به قتل رسید.
هلال بن عُلَّفَة تیمی
او از فرماندهان و سرکردههای قبیله تمیم الرباب بود که در سال 13 هجری از طرف عمر به فرماندهی جمعیتی از قبیله خویش برگزیده و به سوی فتح عراق فرستاده شد.وی در فتح مناطق عراق و ایران پیروزیهایی کسب کرد از جمله به سال 14 هجری در جنگ قادسیه رستم فرمانده سپاه ایران را کشت؛ ازاینرو، نام و شهرت کسب کرد و جزء خواص و متنفذان اجتماعی گردید، ولی در زمان حکومت علی(ع) به خوارج پیوست و پس از جنگ نهروان به سال 38 هجری در منطقه ماسبذان بر ضد حضرت شورید.
بخش سوم: خواص اعتزالی
فصل اول: اعتزالیون عافیت طلب
یک دسته از خواص در حکومت امیرمومنان(ع) به علت میل به تن آسایی و رفاه طلبی و سستی و دوری از دردسر از جنگیدن در سپاه آن حضرت خودداری ورزیدند و میانه روی و اعتزال از جنگ را بر مجاهدت در میدان نبرد برگزیدند و حتی بعضی از آنها مردم را به سوی خود دعوت کرده و تفکر اعتزال را تئوریزه میکردند. خاستگاه عدهای از آنان مدینه و خاستگاه عده دیگر کوفه بوده است؛ و چهرههای نامداری از اصحاب پیامبر(ص) در میانشان حضور داشتند؛ در این فصل مهمترین چهرههای این دسته معرفی میشوند.
سعد بن ابي وقاص
زندگینامه
سعد بن ابى وقاص (از تيره قرشى بنى زهره) از سابقين در اسلام در مكه و از اصحاب نامدار پيامبر اسلام به شمار مى رود؛ دودمان سعد از طرف پدر به كلاب بن مرّة، جدّ مادري پيامبر(صلى الله عليه وآله)، و از طرف مادر به بنى اميه منتهى مى شوند. از اين رو مادر پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمنه دختر عموي سعد به شمار مي آمده است.
زمانى كه سعد به اسلام گرويد، نوجواني هفده سال بود که توسط ابوبكر اسلام آورد. وي هفتمين نفري بود که اسلام آورد، شغل سعد در دوران پيامبر تيزكردن نيزه بود.
سوابق چشمگیر او در عهد بعثت و هجرت موجب گردید که همواره او در میان اصحاب پیامبر(ص) شخصیتی مورد احترام و توجه قرار گیرد و در جامعه اسلامی صاحب نفوذ گردد؛ وي در نخستين جنگهاي صدر اسلام مانند بدر و ساير جنگها حضور داشت، بعد از نبرد خيبر، پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: چه كسى پرچم را به دست مى گيرد و حقش را مى ستاند؛ (پيامبر(صلي الله عليه و آله) مى خواستند كسى را به اطراف فدك بفرستند) در اين ميان، زبير و سعد بن ابى وقاص اعلام آمادگى كردند، ولى پيامبر قبول نكرد، آن گاه خطاب به على(علیهالسلام) فرمود: «اى على! پرچم را بگير و حق را بستان...».
سعد شاهد جريان روز غدير بوده و حديث «من كنت مولاه، فعلى مولاه » را روايت كرده است.
پس از رحلت نبی اکرم(ص) نیز یکی از بزرگترین فرماندهان فتوحات به شمار میآمد بهطوری که بخشی از ایران توسط او فتح شد.
او در عصر حكومت خلفاء نیز نقش مهمی را ایفاء میکرد؛ چنان که در زمان خليفه دوم مدتی حاکم کوفه و از سرداران نبرد قادسيه و نهاوند بوده و شهر کوفه به دست او بنا گرديد؛ وي از سوي خليفه دوم به عنوان يكى از اعضاى شوراى شش نفره براي تعيين خليفه بعدي انتخاب شد؛ در زمان خليفه سوم نيز سعد از دوستان و نزديکان خليفه به شمار مي آمده است؛ ولي بعد از قتل عثمان اعتزال اختيار کرد و در زمان خلافت معاويه در منزلش در عقيق مرد و به مدينه حمل و دفن گرديد.
لغزشها
ترک بیعت با علی(ع)
ولي به شهادت منابع دست اول تاريخي پس از رحلت رسولخدا(ص) غير از بني هاشم، جمع اندکي از خواص مهاجران و انصار در خانه حضرت زهراءسلام الله علیها گرد آمده و از ولايت اميرمؤمنان(ع) به صورت جدّي دفاع کردند. یکی از این افراد سعد بن أبي وقّاص بود که در کنار افرادي چون عبّاس بن عبدالمطّلب، عتبة بن أبي لهب، سلمان فارسي، أبوذرّ غفاري، عمّار ياسر، مقداد بن أسود، براء بن عازب، أبيّ بن کعب، طلحه بن عبيدالله، زبير بن عوام، به تحصن در خانه حضرت فاطمه(س) دست زد؛بنابراین سعد در جريان سقيفه ابتدا از علي(علیهالسلام) حمايت ميکرد؛ ولي اندک اندک به بيعت با خليفه متقاعد شد؛ طبق گزارش مورخان در جریان سقیفه بنی ساعده، بنى زهره دور سعد و عبدالرحمن جمع شده و همگى در مسجد گرد آمده بودند. عمر به سراغ آنان رفت و پرسيد: چه شده است كه شما دور هم جمع شده ايد؟! برخيزيد و با ابوبكر بيعت كنيد، زيرا مردم و انصار با او بيعت كردند، عثمان و كسانى از بنى اميه كه با او بودند و سعد و عبدالرحمن و كسانى از بنى زهره كه با آن دو بودند برخاستند و با ابوبكر بيعت نمودند.
او بعد از فوت خليفه اول با خليفه دوم بيعت کرد، و از سوي خليفه به فرماندهي فاتحان مناطق عراق (قادسيه و نهاوند) برگزيده شد و شهر کوفه را بنا نهاد و استاندار کوفه شد.
مخالفت با علي(علیهالسلام) در شوراي عمر
خليفه دوم براي انتخاب خليفه بعد از خود برنامه و طرح خاصي را برگزيد، وي شش نفر از چهرههاي سرشناس اصحاب را انتخاب کرد تا آنان بعد از شور و مشورت يک نفر را از ميان خود به عنوان خليفه برگزينند؛ اعضاي شورا عبارت بودند از:
1. على(علیهالسلام) از بنی هاشم 2. عثمان بن عفان 3. عبدالرحمن بن عوف از بنی زهره 4. سعد فرزند ابى وقاص، که از طرف پدر از بنى زهره، و از طرف مادر، اموى بود. 5. طلحة بن عبيدالله از بنى تميم؛ 6. زبير بن عوام، که از طرف پدر از بنى اسد و از طرف مادر (صفيه دختر عبدالمطلب) از بني هاشم به شمار ميآمد.
با توجه به رقابتهاي ديرينه بين تيرههاى قريش به نظر ميرسيد در اين شورا، زبير و علي(علیهالسلام) رأي مشترک داشته باشند زيرا مادر زبير، صفيه دختر عبدالمطلب بود و جزء بني هاشم به شمار مي آمد و از آنجا که برتري علي(علیهالسلام) محسوس بود، معلوم بود که زبير به علي(علیهالسلام) رأي ميدهد، از سوي ديگر سعد بن ابي وقاص و عبدالرحمان از يك تيره به شمار ميآمدند و احتمال هم رأيى آن دو، زياد بود، حال از آنجا که عبدالرحمان داماد عثمان به شمار ميآمد و عثمان به علت اينکه داماد رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بود از موقعيت برتري برخوردار بود از اين رو پيشبيني ميشد که عبدالرحمان به عثمان رأي دهد، در چنين حالتي نقش سعد بسيار اهميت داشت زيرا اگر سعد به تبع عبدالرحمان به عثمان رأي ميداد عثمان به خلافت ميرسيد، اگرچه رأي طلحه هم به علي(علیهالسلام) تعلّق ميگرفت؛ زيرا خليفه دوم گفته بود اگر رأي اعضاي شورا نصف نصف شد هر گروهي که در آن عبدالرحمان است رأي آن گروه مقدم است.
شايد خليفه دوم با توجّه به محاسبات فوق سعد را به عنوان يکي از اعضاي شورا پيشنهاد کرد، زيرا وي سعد را شايسته خلافت نميدانست چنان که هنگامي كه براى خلافت بعد از خويش نظر ابن عباس را مى پرسد و ابن عباس سعد را به عنوان يکي از افراد پيشنهاد مى كند، خليفه سعد را براي اين مقام نميپسندید و او را فردی تند خود و اهل جنگ و شمشير زدن معرفی میکرد.يعني براي خلافت مناسب نيست، و در جاى ديگر گفت: سعد، مؤمنى ضعيف است.
أبومخنف مي نويسد علي (ع) از اينکه رأي عبدالرحمان و عثمان و سعد بن أبي وقاص يکي شود بيم داشت، از اين رو با حسنين(ع) نزد سعد آمد و از او خواست اگر نمي تواند از ترجيح دادن پسر عمويش عبدالرحمان بر آن حضرت خودداري کند، لاأقل اگر عبدالرحمان از وي خواست عثمان را که با او قرابتي ندارد بر علي که نزديکي ديرينهاي با وي دارد ترجيح دهد، نپذيرد. سعد توقع حضرت را صحيح و بجا شمرد، ولي در عمل بر خلاف درخواست آن حضرت عمل کرد.
امام علي(علیهالسلام) در حين شورا نيز سعي کرد تا سعد و ساير اعضاي شورا را به حقانيت خود و دوري از انتخاب متعصبانه و ناروا دعوت نمايد؛ سُلَيم بن قيس هلالى مى گويد: در روز شورا امام على(علیهالسلام) رو به طلحه كرد و فرمود: «اى طلحه! از خدا بترس و تقوا پيشه كن؛ هم چنين تو اى سعد، اى زبير، اى پسر عوف، از خدا بترسيد و خشنودى او را بخواهيد و در راه خدا از هيچ چيزى باك و هراسى نداشته باشيد». همچنين نقل شده است كه امام در شورا به فضايل خويش احتجاج نمود؛ از جمله به قضيه دستور بسته شدن همه درهاي مسجد پيامبر(صلي الله عليه و آله) به جز در منزل او براي برتري خود احتجاج فرمود ؛ به علاوه آن حضرت براي اثبات حقانيت خود براي خلافت خطاب به طلحه و عبدالرحمن و سعد، با حديث معروف ثقلين استدلال نموده و از آنها اقرار گرفت كه اين حديث را از پيامبر(صلى الله عليه وآله) شنيده اند.
ولي هيچيک از اين امور مانع لغزش تاريخي و مهم سعد نشد به طوري که وي در شورا سرانجام رأي خود را به عبدالرحمان واگذار کرد و عبدالرحمان با دادن رای خود به عثمان شخصيتي را که خود سعد به برتري و فضيلت او اقرار کرده بود ساليان متمادي خانه نشين کرد و جامعه اسلامي را از برکات وجودي ايشان محروم ساخت.
منبع: http://kayhan.ir/fa/news/71536
__________________________________________________
__________________________________________________