0

قصاید اوحدی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - وله غفرالله ذنوبه
سه شنبه 13 بهمن 1394  2:58 PM

بار بسیارست و راه دور در پیش، ای جوان

این زمان از محنت پیری بیندیش، ای جوان

کیش بر بستی که نفس دیگری قربان کنی

نفس خود قربان کن و بر گرد ازین کیش، ای جوان

خویش را بیگانه کردن نیست نیکو، بعد ازین

جهد آن کن تا کنی بیگانه را خویش، ای جوان

گر همی خواهی که باشی پیر عهد دیگری

خاطر پیران عهد خود مکن ریش، ای جوان

کامرانی کرده‌ای، از روز ناکامی منال

نوش کم خور، تا نباید خوردنت نیش، ای جوان

چون زبردستان نکن با زیردستان بد، که زود

گرگ موذی را بسوزد کشتن میش، ای جوان

در دو گیتی محتشم کس را مدان، جز کردگار

کین دگرها جمله درویشند، درویش، ای جوان

پیش‌بینان پس‌اندیش از ملامت فارغند

گر پس اندیشیست، اینک گفتم از پیش، ای جوان

مگذر از فرمان خالق، رحم کن برخلق او

کاوحدی چیزی نمیدانست زین بیش، ای جوان

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها