0

با خون​ من روی​ كفنم بنویسید: وطن

 
meysam1200
meysam1200
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1394 
تعداد پست ها : 596
محل سکونت : فارس

با خون​ من روی​ كفنم بنویسید: وطن
دوشنبه 12 بهمن 1394  4:23 PM

با خون​ من روی​ كفنم بنویسید: وطن

در دهه جان فشانی برای وطن و انقلاب، یادی از وطن پرستان دیروز

 
با خون​ من روی​ كفنم بنویسید: وطن
 

كلنل برای مادرش می نویسد: «... هر وقت خبر شهادتم به تو رسید بساط شیرینی و چای را بچین و از مدعوین بخواه تا به تو تبریك بگویند... به دوستان خود نیز نوشته ام در كارت پستال های گلدار با حاشیه گلی رنگ به تو تبریك بگویند، مادرجان شما هم باید معامله به مثل كنید كشته شدن در راه آزادی و تحصیل آبرو برای وطن به عقیده من با گفتن تسلیت منافات دارد.»

 

 

 

در مرداد ۱۳۰۰ بعد از تغییر و تحولاتی كه رخ داد و قوام السلطنه حكم صدارت دریافت كرد، كلنل محمدتقی خان پسیان حركت اعتراضی خود را علیه رئیس الوزرا آغاز كرد.

 

پسیان ​​سال ۱۳۰۹هـ.ق در تبریز دیده به جهان گشود و تحصیلات مقدماتی را در همان شهر به پایان رساند و سپس به تهران رفته و وارد مدرسه نظامی شد.

 

در اثر حسن لیاقت و شایستگی به مدارج او افزوده شد و در این اثنا به خدمت در قزوین، بروجرد و همدان پرداخت و مدال طلای نظامی از طرف وزارت جنگ دریافت كرد. اما كارشكنی ها باعث دلزدگی وی شده و از خدمت كناره گرفت و برای درمان ورم كبد سال ۱۳۳۵ هـ.ق عازم آلمان شد.

 

در آنجا نیز بیكار نماند و بعد از یك سال وارد نیروی هوایی آلمان شد و دوره خلبانی را گذراند، بعد از آن به علت كسالت وارد نیروی زمینی آلمان شده و به خدمت خود ادامه داد . در این حین به تحصیل ریاضی و موسیقی نیز پرداخت. كلنل می نویسد: «... با این كه ضعف اعصاب و چشم و كلیه علت مزاج مانع از قبول خدمت هوانوردی بود به تصور حصول مقصود داخل این خدمت شدم (دهم شعبان۱۳۳۶) لیكن پس از ختم شناسایی میكانیكی و ۳۳ مرتبه طیران سخت مریض شده نتوانستم تعقیب نمایم، درخواست انتقال داده به قسمت پیاده منتقل گردیدم (۳ شوال همان سال)».

 

وی پس از بازگشت به ایران (۱۳۳۸ ق) در زمان وزارت وثوق الدوله با وجود لیاقت و شایستگی مدت پنج ماه بیكار ماند تا در دوره وزارت مشیرالدوله به سمت رئیس ژاندارمری خراسان منصوب شد.

 

باید یادآور شد خراسان در این زمان كه قوام السلطنه والی آن بود اوضاع نامناسبی داشت؛ كلنل خود درباره اوضاع خراسان می نویسد: «از بدو تصدی دچار یك سلسله اشكالات و مسائل لاینحلی گردیدم كه دائما مرا در زحمت داشته و آنی راحتم نمی گذاشتند از جمله مساله حقوق معوقه بود كه با وجود این كه بودجه ژاندارمری همه ماهه مرتبا از طرف اداره مالیه پرداخته شده بود و حقوق چندین برج افراد نرسیده و مبلغ معتنابهی نیز اشخاص خارج طلبكار بودند و خیلی چیزهای دیگر كه شرحش كتاب مفصلی لازم دارد.»

 

پسیان حسن اخلاق و صراحت در گفتار، كردار و اندیشه داشت. كلنل بسیار به ایران علاقه داشت و مثال یك وطن پرست حقیقی بود. خانم كنایر آلمانی، همسر معلم موسیقی كلنل در نامه ای كه بعد از مرگ وی به مادر كلنل می نویسد این گونه از وی یاد می كند: «كلنل محمدتقی خان سلطانزاده انسانی بود كه معنای فوق العاده ای برای انسانیت و ایرانیت داشت... غیر از مادرش چیزی كه فكر او را مشغول و او را تسخیر نموده بود وطنش را باید نامید. با وجود این كه مغفور می دانست و حس می كرد كه پس از عودت به ایران به زندان برده خواهد شد نیز قدم پس نگذاشته به ایران برگشت.»

 

اما شاید حس وطن پرستی و ایران دوستی وی را می توان در نامه ای كه برای مادرش ارسال داشته است، دید. كلنل برای مادرش می نویسد: «... هر وقت خبر شهادتم به تو رسید بساط شیرینی و چای را بچین و از مدعوین بخواه تا به تو تبریك بگویند... به دوستان خود نیز نوشته ام در كارت پستال های گلدار با حاشیه گلی رنگ به تو تبریك بگویند، مادرجان شما هم باید معامله به مثل كنید كشته شدن در راه آزادی و تحصیل آبرو برای وطن به عقیده من با گفتن تسلیت منافات دارد.»

 

پس از كودتا و به قدرت رسیدن سیدضیاء الدین طباطبایی، كلنل تقی خان، قوام السلطنه را دستگیر و به تهران می فرستد، اما چندی بعد قوام السلطنه با حكم وزارت از زندان آزاد می شود؛ در این هنگام محمدتقی خان پسیان دست به قیام می زد و ارتباط خویش را از تهران قطع می كند.

 

اما دست توطئه گریبان می درد و كردهای اطراف قوچان را به تحریك وامی دارد و از سوی دیگر عده ای از همقطاران كلنل به وی خیانت می كنند تا پس از جنگ های متوالی در جعفر آباد دو فرسخی قوچان با عده ای اندك به محاصره كردها می افتد و بعد از اصابت هفت گلوله جان به جان آفرین تسلیم می كند و سر بریده اش را به قوچان و سپس مشهد می برند و این واقعه به سال ۱۳۴۰ قمری روی می دهد در حالی كه حدود ۳۰ سال از عمر وی نگذشته بود. علی آذری روایت می كند كه كلنل قبل از شهادتش این گونه وصیت كرد: «با خون من روی كفنم بنویسید «وطن» و برای مادرم بفرستید.»

 

محمدتقی خان پسیان آلمانی، فرانسه و انگلیسی می دانسته و روسی نیز آموخته بود و كتاب هایی نیز از این زبان ها ترجمه كرده بود حتی در آلمان «سه سرود ملی» و «هفت آواز محلی ایرانی» را با مختصر مقدمه ای به زبان آلمانی می نویسد كه به گفته خودش بسیار مورد توجه اهل موسیقی آلمان قرار می گیرد؛ وی طبعی لطیف داشت و گاهی شعر نیز می سرود و به گفته خودش در برخی جنگ ها اشعار حماسی فردوسی را همراه داشته كه برای سربازان می خوانده است.

 

خانم «كنایر» در رساله «نجیب ترین ایرانی» در باره خصال مرحوم كلنل می نویسد: «آرزوی او این بود كه نه تنها وطن و ملت خود را از زیر فشار بیگانگان رها سازد، بلكه سویه علمی، اخلاقی، صنعتی و اقتصادی ایران را به مرتبه عالی رساند. این است وظیفه كه او را با یك حس مقدس از درون دلش مأمور می نمود.»

امیر هاشم‌پور/روزنامه جام جم

منابع:

 

ـ قیام كلنل محمدتقی‌خان پسیان،‌ علی آذری،‌ بنگاه مطبوعاتی صفی‌علیشاه

 

ـ كلنل محمدتقی‌خان پسیان، ‌به قلم چند نفر از دوستان و هواخواهان، ‌انتشارات​سحر

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها