0

مسیرهای انقلابی

 
SABOORI
SABOORI
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1393 
تعداد پست ها : 4222
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی
جمعه 23 بهمن 1394  11:45 AM

 

 

 

 

      

 

 

 

 

بازخوانی حیات علمی و نقش استاد مطهری در انقلاب اسلامی

 


 

شهید مطهری اعتقاد داشت که « عمل سیاسی» بدون پشتوانة « ایدئولوژیک» نتیجة مطلوب نخواهد بخشید و از این رو به موازات همکاری در فعالیت های مخفی سیاسی، با سخنرانی های پر محتوای خود به روشنگری نسل جوان پرداخت و با آثار علمی، فلسفی، اجتماعی خود در تداوم و تکامل این روشنگری کوشید.از ویژگی های بارز استاد اهمیت به اندیشه و تفکر بود...

 

مقدمه:
شکل گیری، رشد و پیروزی انقلاب اسلامی مرهون تلاش‌های متعدد و همه جانبه‌ی جریان مذهبی است که به رهبری حضرت امام خمینی (ره) توانست انقلاب اسلامی ایران را با چند ویژگی عمده به  نتیجه ‌ای غیر منتظره برساند. از میان همه‌ی ویژگی های این انقلاب، یکی این بود که انقلاب اسلامی ایران از ماهیتی مذهبی برخوردار بود و شکل گیری و تداوم انقلابی بر مبنای مذهب به منزله‌ی حرکت برخلاف مسیر رودخانه جهانی محسوب می‌شد که ویژگی بارز حرکتی آن رسوخ سکولاریسم در ابعاد مختلف آن بود . تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران حرکت خلاف مسیر رودخانه‌ی جهان را تشدید نمود. اما ویژگی دیگر انقلاب این بود که تمام اقشار مردم ایران در این انقلاب مذهبی نقش آفرینی نمودند و در پیشبرد اهداف نهضت اسلامی همت گماردند.
در این میان قشر روحانیت در مسند رهبری نهضت اسلامی انجام وظیفه نمود و به مقتضای ماهیت وجود جریان مذهبی سیر حیات جدید این جریان سیاسی را در ربع آخر قرن بیستم در سطح جهان و ایران رقم زد. نهضتی که با رهبری پیامبر گونه، حضرت امام خمینی آغاز گردید و با مدد سایر شخصیت های طراز اول انقلاب اسلامی به بار نشست . این نوشتار مروری اجمالی بر حیات عملی و تأثیر گذار شخصیت آیت ا... شهید دکتر مرتضی مطهری- از پیش قراولان و تئوریسین های نهضت اسلامی ایران-خواهد داشت.

 

 

حیات اجتماعی استاد مطهری از تولد تا شهادت را می توان از جهات مختلف و در ابعاد متفاوت مورد بحث و بررسی قرار دد.


* حیات اجتماعی استاد مطهری
1- دوران کودکی( 1311- 1298 شمسی)
استاد شهید آیت ا... مطهری فرزند شیخ محمد حسین مطهری در سیزدهم بهمن ماه 1298 هـ .ش  (12 جمادی الاول 1338 هـ ق) در شهرستان فریمان از استان خراسان در خانواده‌ای اصیل و نجیب و روحانی دیده به جهان گشود. دروس ابتدایی را در مکتب و در نزد پدر بزرگوار خود آموخت. حرکات و رفتار استاد از همان اَوان کودکی حکایت از آینده‌ای درخشان داشت. او نه تنها با میل و رغبت به مکتب می‌رفت بلکه شیفته کتاب و درس و استاد بود.

 


2- دوران تحصیل در حوز‌ة علمیة مشهد (1315 – 1311 شمسی(
استاد مطهری پس از آشنایی با مقدمات زبان فارسی و علوم اسلامی در سن دوازده سالگی از دیار خود به مشهد مقدس عزیمت نمود. در این دوران، تحولی در وجودش رخ داد که همه افکار و اندیشه‌ها و اعمال و حرکاتش را تحت الشعاع خود قرار داد. بهتر است اهمیت تحولات روحی استاد مطهری را در آن دوران از زبان خودش بشنویم : تا آنجا که از تحولات روحی خود به یاد دارم؛ از سن سیزده سالگی این دغدغه، یعنی مسئله اثبات خدا در من پیدا شد و حساسیت عجیبی نسبت به مسائل مربوط به خدا پیدا کردم . پرسش ها – البته متناسب با سطح فکری آن دوره- یکی پس از دیگری بر اندیشه ام هجوم می آورد. در سالهای اول مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات عربی فارغ نشده بودم که چنان در این اندیشه ها غرق شدم که شدیداً میل به «تنهایی » در من پدید آمد؛ وجود هم حجره را تحمل نمی کردم مایل بودم تنها با اندیشه‌هایم بسر ببرم. مقدمات عربی و یا فقهی و اصولی و منطقی را از آن جهت می‌آموختم که به تدریج آماده بررسی اندیشة فیلسوفان بزرگ در این مسئله بشوم»
از همین جا می توان به ذهن نقاد استاد و در ریشه‌یابی مسائل و تشخیص اصول از فروغ او پی برد.
استاد مطهری در مدت اقامت حدود پنج ساله خود در حوزة عملیة مشهد، تحصیلات سطح از قبیل: ادبیات، منطق، فقه را در آن حوزه فراگرفت.

 

3- دوران تحصیل در حوزة علمیه قم (1331 – 1316 شمسی(
استاد در طی پانزده سال اقامت در حوزة علمیة قم وکسب فیض از محضر استادان بزرگ، بر اندوخته‌تهای علمی و معنوی خود افزود. تحصیلات خود را در علوم و فنون مختلف اسلامی  ارتقاء بخشید. یکی از فرازهای حساس این دوران که در شخصیت روحی استاد مطهری تأثیر بسزایی داشت آشنایی با مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی (قدس سره) بود که در سال 1320 در اصفهان رخ می دهد.

 


4- دروان اقامت در تهران (1358 – 1331 شمسی(
این دوران از عمر ایشان را به سه بخش مهم تقسیم می کنیم:
الف) از سال 1331 تا 1341:
استاد با مهاجرت به تهران، فصل پر فراز و نشیب دیگری از زندگی علمی خود را آغاز می نماید. ایشان در سال 1332 مقدمه و پاورقی بر جلد اول «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را به پایان رسانده و در سالهای 1337 و 1338 که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل شد از سخنرانان اصلی این انجمن بود و مسائل مهم فکری، فلسفی، فقهی و ایدئولوژیک اسلام را مورد بحث و بررسی قرار می‌دادند. اکنون بخش کوچکی از آن سخنرانی ها به صورت کتاب «مسئله حجاب» در دسترس عموم قرار گرفته است.
در بین سالهای 1339 تا 1341 فعالیت های اسلامی گسترش می‌یابد و استاد مطهری در کنار روحانیون فعال دیگر، به روشنگری و تبلیغ و کنفرانس در دانشگاه‌ها، مساجد، جلسات مکتب توحید و دیگر جلسات می‌پردازند. بنابراین دوران اقامت استاد مطهری در تهران از پربارترین دوره‌های حیات ایشان است. در این دوره است خدمات ارزنده ایشان از تحقیق و تدریس و تألیف گرفته تا خطابه و وعظ و تبلیغ و کوشش در حل مشکلات و نابسمانی های‌ اجتماعی صورت می‌گیرد.

 

ب) از سال 1342 تا 1351
در این دوره فعالیت های سیاسی، اجتماعی ، خدمات علمی و فرهنگی استاد ابعاد گستره تری می یابد. در سال 42 که ارتباط امام خمینی (ره) و مردم قطع شد، بزرگترین مسئولیت متوجه افرادی همچون شهید مطهری گردید. زیرا او فردی مبتکر و کاردان بود و در محیط روحانیت از احترام خاصی برخوردار بود.
که بخشی از خدمات علمی، فرهنگی استاد مطهری در این سال ها شامل تهران و همچنین ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد نارمک و دیگر مساجد. انتشار مقالات مختلف مانند اجتهاد و اخباریگری، اخلاق جنسی، ایران و اسلام و برخی از مقالات دیگر که بعد ها به صورت کتاب انتشار یافت، می باشد.

 

ج) از سال 1351 تا 1357
در سال 51 بعد از تعطیلی برنامه های مسجد الجواد و حسینیه ارشاد، استاد مطهری دستگیر و پس از مدتی کوتاهی آزاد می گردد و سخنرانی های خود را در « مسجد جاوید» و « ارک» و... دنبال می کند. بعد ازمدتی « برنامه های مسجد جاوید» نیز تعطیل و در حدود سال 1353 استاد مطهری ممنوع المنبر می شود این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. از مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات اجتماعی اش ارایه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق تدریس و سخنرانی و تألیف کتاب است.
پس از مهاجرت امام خمینی (رض) به پاریس ایشان به پاریس عزیمت نموده و حضرت امام در مورد مسائل مهم انقلاب با استاد مشورت می نمودند. پیش از پیروزی انقلاب، از طرف امام، مسئولیت شورای انقلاب بر عهده استاد مطهری گذاشته شد و استاد در این امر، به نحو شایسته ای انجام وظیفه نمودند تا اینکه امام به تهران بازگشتند؛ پس از بازگشت امام خمینی (ره) و استقرار ایشان در دبیرستان علوی همواره در کنار امام بودند و با ایشان همکاری می کردند.
اساتید شهید مطهری
 از تألیفات استاد مطهری بر می آید که پدر متقی و بزرگوارشان ، بنای استوار شخصیت ربانی ایشان را پی ریزی کرده اند و پس از آن محضر یازده نفر از علمای راستین و فقهای نامدار بهره فراوان برده اند که عبارتند از:

1- امام خمینی (ره(
2- 
آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی (ره(
3- 
مرحوم علامه طباطبایی
4-  مرحوم آیت الله میرزا علی آقا شیرازی
5-  آیت الله  محمد تقی خوانساری
6- آیت الله  سید محمد حجت
7-  آیت الله سید صدرالدین صدر
8-  آیت الله محمد داماد
9- آیت الله میرزا مهدی آشتیانی
10- آیت الله حاج آقا حسین بروجردی
11- آیت الله سید احمد خوانساری

 


استاد مطهری در گفتار و آثار خویش عمده تعلیمات و پیشرفتهای خود را مدیون پدر بزرگوار و رهبر فقیه انقلاب و علامة طباطبایی و آیت الله العظمی بروجردی و آیت الله شیرازی می دانست و بارها به نیکی از آنها یاد می کرد.
تواضع شهید مطهری در مقابل استاد:
تواضع درمقابل استاد، از خصوصیات بارز شهید مطهری است به طوری که در مورد حضرت امام خمینی (ره) می فرماید:
استاد بزرگم آیت الله العظمی امام خمینی ؛ پس ازمهاجرت به قم، گمشده خود را در شخصیتی دیگر یافتم، فکر کردم که روح تشنه ام از این شخصیت سیراب خواهد شد. گرچه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به این جلسات را نداشتم، اما درس اخلاقی که به وسیله شخصیت مجموع در هر پنجشنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود ، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سیراب می کرد. بدون هیچ اغراق و مبالغه ای، این درس مرا آنچنان به وجد آورد که تا دوشنبه و سه شنبه،  هفته بعد خودم را شدیداً تحت تاثیر آن می یافتم. بخش مهمی از شخصیت من در ان درس و سپس در درسهای دیگری که در طی دوازده سال از این استاد الهی فراگرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم راستی که او روح قدس الهی بود.

 


« من که قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده ام باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم؛ چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه کرد. وقتی برگشتم، دوستانم گفتند چه دیدی؟ گفتم چهار تا « آمَنَ» دیدم.
آمَنَ یَهدَفِهِ، به هدفش ایمان دارد، دنیا اگر جمع بشود نمی تواند او را از هدفش منصرف کند.
آمَنَ بَسبلیِهِ، به راهی که انتخاب کرده  ایمان دارد امکان ندارد بتوان او را از این راه
منصرف کرد.
آمَنَ بِقَومِهِ، احدی مثل ایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد.
آمَنَ بِرَبَْه. در یک جلسه خصوصی به من فرمود: این ما نیستیم که چنین می کنیم من دست خدا را به وضوح حس می کنم  » کنایه از عمق اعتقاد امام (ره) به توحید افعالی است.
در مورد شیخ محمد حسین مطهری (ره)-پدر شهید مطهری می فرماید:
این مرد بزرگ و شریف هیچ وقت خواب خود را به تأخیر نمی اندازد. شام را سر شب می خورد و سه ساعت از شب گذشته می خوابد و حداقل دو ساعت به صبح مانده بیدار می شود.
یک جزء از قرآن را تلاوت می کند و با چه فراغت و آرامشی نماز شب می خواند. تقریباً صد سال از عمرش می گذرد و هیچ وقت من ندیدم که یک خواب ناآرام داشته باشد. شبی نیست که پدر و مادرش را دعا نکند. شبی نیست که نزدیکان و خویشاوندان را یاد نکند. این لذت معنوی است که او را سر حال نگه داشته است.

 


دربارة آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی می فرماید:
آیت الله بروجردی- اعلی الله مقامه- به راستی فقیه بود. من عادت ندارم از کسی نام ببرم. تا زمانی که ایشان زنده بود در سخنرانی هایم از ایشان نام نبرده ام ولی حالا که ایشان رفته اند می گویم، این مرد به راستی یک فقیه ممتاز و مبرز بود. بر همه رشته ها از تفسیر و حدیث، رجال و درایه و فقه و سایر فرق اسلامی احاطه و تسلط داشت. او کسی بود که اساساً توحید را در زندگی خودش لمس می کرد و یک اتکا و اعتماد عجیبی به خدا داشت.
دربارة علامه سید محمد حسین طباطبایی (ره) می فرماید:
حضرت استادنا الاکرم علامه طباطبایی، روحی فداه، این مرد واقعاً یکی از خدمتگزاران  بسیار بسیار بزرگ اسلام است. او به راستی مجسمة تقوا و معنویت است. در تهذیب و تقوا، مقامات بسیار عالی و معنوی را طی کرده، حضرت آقای طباطبایی از نظر کمالات روحی به حد تجرد برزخی رسیده اند، می توانند صیور غیبی را که افراد عادی از دیدن آنها ناتوان اند مشاهده کنند.
من سالیان دراز از فیض محضر پر برکت این مرد بزرگ بهره مند بوده ام. کتاب «تفسیر المیزان» ایشان یکی از بهترین تفاسیری است که در مورد قرآن مجید نوشته شده است. من می توانم ادعا کنم که بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است. او بسیار مرد عظیم و جلیل القدری است. مردی است که صد سال دیگر، تازه باید بنشینند و افکار او را تجزیه و تحلیل کنند و به ارزش او پی ببرند. ایشان در دنیای اسلام چهرة شناخته شده ای هستند. نه تنها در دنیای اسلام بلکه در اروپا و آمریکا نیز مردم ایشان را به عنوان یک متفکر بزرگ می شناسند.
ویژگیهای نقش استاد مطهری در انقلاب اسلامی.

 


 الف) مطهری ایدئولوگ انقلاب
شهید مطهری اعتقاد داشت که « عمل سیاسی» بدون پشتوانة « ایدئولوژیک» نتیجة مطلوب نخواهد بخشید و از این رو به موازات همکاری در فعالیت های مخفی سیاسی، با سخنرانی های پر محتوای خود به روشنگری نسل جوان پرداخت و با آثار علمی، فلسفی، اجتماعی خود در تداوم و تکامل این روشنگری کوشید.
از ویژگی های بارز استاد اهمیت به اندیشه و تفکر بود. او یک متفکر واقعی بود و از هر موقعیتی برای نشر اندیشه استفاده می کرد. ایشان معتقد بود « خود بزرگ نشان دادن» هنر نیست، نشر « هدف» مهم است چه در لباس داستان راستان و چه در پوشش اصول فلسفه و روش رئالیسم.
شهید مطهری به عنوان یک اندیشمند پر مایه در واقع ایدئولوگ انقلاب اسلامی، پس از حضرت امام (ره) بود و نقش سازنده ایشان از دوران مهاجرت به تهران و نشر اندیشه و فرهنگ اسلامی در دانشگاه و مسجد و حسینیه آغاز و زمینه ساز پیروزی حرکت اسلامی ایران بود. ایشان پلی بین دانشگاه ها و فیضیه و وسیله ای برای جلوگیری از انحراف و حفظ عقاید خالص اسلامی در جامعه بود. ایشان اول جهان را شناخته بود و بر اساس جهان شناسی خود، ایدئولوژی اش را انتخاب، و بر اساس آن ایدئولوژی، خط مشی اجتماعی اش را تنظیم کرده بود. ایشان تجسم عینی بود. شهید مطهری هشیارانه پیشاپیش سئوالات اساسی جامعة را دربارة اسلام می دانست. به طور نمونه زمانی که رژیم پهلوی بیشترین تکیه را بر ناسیونالیسم داشت و ارزشهای ناسیونالیستی را در کشور از سطح خانواده تا دانشگاه رواج می داد و گروههای چپ هم بر این مسئله تکیه می کردند؛ او متوجه خطرات رشد این احساسات ناسیونالیستی شد وکتاب « خدمات متقابل اسلام و ایران» را نوشت؛ و نشان داد که اسلام و ایران در فرهنگ ملی و اسلامی، دو مقوله جدا از هم نیستند و همه چیزهایی که ما به آنها افتخار می کنیم نشأت گرفته از اسلام است. در صد سال اخیر کتاب او اولین کتابی بود که به طور مستقیم به این مسئله مهم می پرداخت. در آن زمان به نظر می رسید که مسئله حجاب، مسئله ای روبنایی و کوچک است ولی او دقیقاً احساس خطر کرد و بحثهای مفصلی دراین زمینه انجام داد. در دورة مشخصی که گرایشهای مارکسیستی در سازمان باصطلاح مجاهدین خلق ( منافقین) رسوخ کرد و این گرایشهای التقاطی باعث شد تا گروهی از آنها رسماً مارکسیست شدند؛ استاد هم به شدت شروع به فعالیت کرد و کتابها و جزوات دو- سال آخر حیاتش را تدوین کرد؛ در حقیقت آن کتابها پایه ای برای اعتقادات فلسفی اقشار مختلف مردم شد. کتابهایی دربارة‌ توحید، نبوت ، قیام حضرت مهدی( عج)، فلسفه تاریخ، اقتصاد و... نوشت و در ضمن به تمام شبهاتی که آن گرایشها به وجود می آورند، عمیقاً پاسخ داد.

 


در خاتمه سخن رهبر فرزانه انقلاب حسن ختام خوبی در این جهت خواهد بود:
«
تصور من این است که مرحوم آیه الله مطهری باید به عنوان یکی از چهره هایی که در احیاء تفکر اسلامی بیشترین نقش را داشتند، جزو یکی از پرچمداران این بینش نوین اسلامی و طرح دوباره اسلام در فضای فرهنگ امروزی جهان بشمار آید»
ب: نقش استاد مطهری در به ثمر نشاندن انقلاب
شهید مطهری یکی از زمینه سازان بزرگ انقلاب اسلامی است. وی با اقشار مختلف در ارتباط بود و با توجه به پیشرفت کارها و آگاهی مردم، فعالیتهای خود را گسترش می داد. چه در ابعاد فرهنگی- ایدئولوژیک و چه در ابعاد تشکیلاتی؛ در رابطه با روحانیت و روشنفکران مذهبی آن روز. ایشان سخت معتقد به مسائل مذهبی و دشمن التقاط بودند. چون اعتقاد راسخ به فقه جعفری داشتند، تمام تلاششان در این بود که جامعه ای سالم ومذهبی ایجاد کنند. نقش سازنده ایشان را در پیروزی انقلاب می توان در ابعاد زیر جستجو کرد:

 


1- طرح ایدئولوژی اسلامی
یکی از چند دانشمند معدودی است که برای رهایی ملت ایران، ایدئولوژی اسلامی را مطرح و سالیان دراز، با بیان وقلم آن را پرورش داد. و در هماهنگ ساختن اسلام با تحولات سیاسی جهان و جلوه دادن آن بعنوان مکتبی مستقل و کارآ نقش ارزنده ای داشتند.
2-
سازمان دادن به جامعه روشنفکران
هر چند قبل از استاد مطهری، مجامع اسلامی در میان اقشار روشنفکر وجود داشت و خود ایشان نیز در تأسیس و سازمان دادن و هماهنگ کردن آنها مؤثر بود، اما نقش عمده وی جهت دادن و توجیه این مجامع به سمت اسلام راستین انقلابی و هدایت آنها در کانال واقعی و جلوگیری از انحرافات و برداشتهای غلط، از غرب گرایی بوده است.
3-
سازمان دادن به روحانیت مبارز
اگرچه افراد انقلابی در روحانیت بخصوص در میان طلاب جوان وجود داشته اند اما فعالیت آنها پراکنده بود. و هیچگاه سازمان مرتب و هدایت یافته ای به صورت شبکه وسیعی در سراسر کشور و حوزه های علمیه وجود نداشت. برای اولین بار پس از قیام امام خمینی (ره) چنین سازمانی تدریجاً شکل گرفت. استاد مطهری یکی از مغزهای متفکر و از سازمان دهندگان اصلی آن بود.

 


4- پیوند و ایجاد رابطه میان روشنفکران مسلمان و روحانیت مبارز
استاد مطهری در میان در هر دو قشر مبارز ( روحانی و روشنفکر) مقام و موقعیت والایی داشت و این دو قطب مهم را که سیاست استعماری در برابر هم وجدای از یکدیگر قرار داده بود، به همدیگر نزدیک کرد. ایشان در این رابطه بسیار موفق بود، تا حدی که آنان در خط مشی سیاسی، احساس وحدت کردند و دو بازوی توانای انقلاب را تشکیل دادند.
5-
ایجاد رابطه و وساطت بین امام و گروههای مبارز
رابطه و سابقه 35 ساله مرحوم مطهری با امام (ره) و اعتماد کامل امام (ره) به وی، او را در سالهای مبارزه به صورت یکی از صاحبان اسرار امام و رازدار انقلاب در آورده  بود و او نقش خود را در این رهگذر به خوبی ایفا می کرد. یکی از بهترین افرادی بود که می توانست رابط میان امام و قشرهای مبارز، اعم از روحانی و روشنفکر باشد و آگاهیهای لازم و خط مشی امام (ره) را به گروهها و گرایش ها و افکار و همچنین پیام های گروهها را به اطلاع امام برساند.

 

6- طراحی و چاره جویی در پیشبرد انقلاب
شهید مطهری بسیار تیزهوش و کاردان و مدبر بود و در کارهای انقلابی مانند اعتصابها، راه پیمایی ها، اعلامیه ها، جبهه گیری ها و برخوردها صاحب نظر بود. ایشان در موضع تصمیم گیری و جهت دادن به انقلاب در کادر مرکزی جای داشتند. او را باید یکی از چاره اندیشان در کار انقلاب و حلال مشکلاتی دانست که سد راه انقلاب می گردید. زمانی که بعضی از افراد خود را در مقابل این شداید می باختند، ایشان با همتی والا به مبارزه با مشکلات قد بر می افراشتند و آن را در کوتاهترین زمان ممکمن چاره جویی می کردند.

 


ج. نقش استاد در برقراری و تحکیم پیوند بین حوزه و دانشگاه
مقام معظم رهبری در زمینه نقش سازنده استاد مطهری در خنثی کردن توطئه خطرناک جدایی روحانی و دانشجو می فرماید:
«
به نظر من مرحوم مطهری با دو ابزار توانستند تفاهم و نزدیکی بین دو قشر روحانی و دانشگاهی به وجود بیاورند، یکی تلاش علمی و دیگری غنای شخصیت ایشان».
ار لحاظ تلاش علمی، ایشان در دانشگاه تدریس می کردند و با دانشجویان انس و الفتی داشتند. ایشان از موفق ترین چهره های روحانی درمیان محیط های دانشگاهی بودند، تحصیل کرده های جدید می دیدند که یک روحانی عالم، متفکر و فاضلی در بین خود دارند، که می تواند به شبهات آنها دربارة اسلام پاسخ درست و قانع کننده ای بدهد. استاد از رویارویی با افقهای جدید نهراسید، عرصه نگاه خود را گسترده تر کرد و از حوزه به دانشگاه آمد، با داشنجویان جوشید و فرقه های منحرف و الحادی و التقاطی را با روشی صحیح و اصولی مورد نقد قرار داد و به حق در این راه موفقیت شایانی به دست آورد که می تواند سرمشق خوبی برای روحانیون و فضلای برجسته حوزوی باشد. چون ایشان هم فردی برخاسته از روحانیت ، مجتهد و آگاه به علوم اسلامی بود و هم استاد دانشگاه. استاد دانشگاهی که فرهنگ رایج آن زمان و فرهنگ حاکم بر دانشگاه و ذهنیت جوانان ما را می شناخت و خطرهای آینده را خوب پیش بینی می کرد. به خاطر ایمان و باور عمیقش، باوجود جوسازی های گوناگونی که آگاهانه و ناآگاهانه صورت می گرفت، با دید وسیع خود نسبت به آیندة اسلام و قرآن تلاش می کرد و سعی می کرد در راهی گام بردارد که به حقیقت اسلام نزدیکتر باشد. رژیم پهلوی تلاش زیادی کره بود تا رابطة حوزه و دانشگاهها را قطع کند. شهید مطهری در برقراری این رابطه نقش ممتاز وموقعیت خاصی داشت او در مقایسه با دیگر اساتید در سطح بسیار گسترده ای حرکت می کرد. از سوی دیگر با روحیه حاکم بر دانشگاهها ودانشجویان و دردها و مشکلاتشان آشنا بود. مخصوصاً مشکلاتی که در ابعاد ایدئولوژیک و فرهنگی وجود داشت. او با جاذبه هایی که می تواند دانشجو و دانشگاهی را جذب کند به خوبی آشنا بود. از طرف دیگر آن قدر آگاه بود که در این جاذبه ها بین آنهایی که از سوی غرب یا رژیم شاه دامن زده می شد و آنها که اصالت داشتند و ناشی از روحیه حق گرایی و خیرخواهی و زیبا دوستی دانشجویان بود، فرق بگذارد به دومی پاسخ مثبت دهد و به ایشان بگوید که اسلام می تواند به روحیه تعالی جویانة بشری بهترین جوابها را دهد، این خود پایه ای شد برای آنکه دانشجویان به سمت حوزه های علمیه تمایل پیدا کنند.

 


از طرفی منطق روشن و زبان ساده و آگاهی وسیعش به مسائل روشنفکری و دانشگاهی باعث شد که همین تأثیر را در روحانیت بگذارد. این نقش دو جانبه در ارتباط با دانشجویان و روحانیت ، جزو نقاط درخشان زندگی او محسوب می شود .
ه. استاد مطهری و هدایت نسل جوان
دربارة این نقش سازنده استاد، امام راحل (ره) می فرماید:
«
مرحوم آقای مطهری یک فرد بود. جنبه های مختلف در او جمع شده بود، خدمتی که به نسل جوان و دیگران کرده، کمتر کسی کرده است. آثاری که از او هست بی استثناء همه آثارش خوب است و من کسی دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم بی استثناء آثارش خوب است
استاد شهید مطهری در شمار معدود جامعه شناسان اسلامی بود، کا با آشنایی کامل به زبان و نیاز نسل جوان، به موقع کتاب می نوشت، سخنرانی می کرد، و به آنها آگاهی لازم را در مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن می داد. او بیشترین تلاش و همت خود را صرف رهبری نسل جوان نمود. حیات علمی استاد مطهری، حاکی از تلاش خالصانه او برای رهبری اندیشه نسل جوان است. روش استاد، روشی توأم با انتقاد صرف و مذمت نبود، بلکه با روی گشاده و آغوش باز پذیرای آنها بود وبا بیانی آکنده از محبت راه راست اسلامی را به آنها نشان می داد . استاد رمز انحراف جوان را در عدم پاسخگویی به نیازهای او می داند و می فرمایدریشه بیشتر انحرافات دینی و اخلاقی نسل جوان را در لابه لای افکار و عقاید آنان باید جست، فکر این نسل از نظر مذهبی چنان که باید راهنمایی نشده و از این نظر فوق العاده نیازمند است».

 


استاد مطهری « الگوی عملی نسل جوان » بود . او بنا به سفارش قرآن و سنت، عمل به دستورات اسلامی را سرّ اقبال وروی آوری نسل جوان به دین اسلام می دانست بنابراین آن را سرلوحة امور خود قرار داد. رهبران نسل جوان ، قبل از اینکه الگوی فکر دینی باشند باید الگوی عمل دینی باشند تا نسل جوان بین گفتار و کردارشان تضادی نبیند، تا براحتی به آنها اعتماد و از اندیشه های آنان پیروی کنند.


ح: اهداف و ارزشهای انقلاب اسلامی به بیان شهید مطهری
استاد شهید مطهری معتقد است که انقلاب اسلامی ایران دارای همان اهدافی است که حضرت علی (ع) در حرکت اصلاحی خود در نظر داشت و با استفاده به سخنان ایشان چهار هدف اصلی را برای انقلاب اسلامی در نظر می گیرد:

 


1-« نَرُدّ المعالم من دینک» نشانه های محو شده خدا را- که جز همان اصول واقعی اسلام نیست- بازگردانیم و این یعنی بازگشت به اسلام نخستین و اسلام راستین ، بدعتها را از میان بردن و سنتهای اصیل را جایگزین کردن، یعنی اصلاحی در فکرها و اندیشه ها و تحولی در روحها و ضمیرها و قضاوتها.
2- «
تطهر الاصلاح فی بلادک» اصلاح اساسی و آشکار که نظر هر بیننده را جلب نماید و علایم بهبودی در وضع زندگی مردم در شهرها و مجامع کاملاً هویدا باشد در حقیقت نوعی تحول بنیادین در اوضاع زندگی مردم را در نظر دارد.
3- «
یأمن المظلومین من عبادک» بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان در امان باشند و دست تطاول ستمکاران از سر ستمدیدگان کوتاه شود و این نوعی اصلاح در روابط اجتماعی انسانهاست.
4- «
تقام المعطّلعه من حدودک» مقررات تعطیل شده خدا و قانونهای نقض شدة اسلام بار دیگر بپا داشته شوند و حاکم بر زندگی مردم گردد و این تحولی ثمربخش و اسلامی ساختن نظام مدنی و اجتماعی است.
استاد مطهری معتقد است که هر مصلحی که موفق شود این چهار اصل را عملی سازد، به حداکثر موفقیت نایل آمده است.
ط: اصول حاکم بر نگرش استاد نسبت به انقلاب اسلامی

 


مهمترین اصولی که حاکم بر تفکر سیاسی استاد بوده است عبارتند از:
1-
اصل عزت مسلمین، مسلمان عزیز است و حق ندارد تن به ذلّت دهد. این اصل را بارها و بارها استاد مطهری در کتابهای « فلسفه اخلاق» و« تعلیم و تربیت در اسلام» و « حماسه حسینی» مطرح نموده اند.
2- 
عدم جدایی دیانت از سیاست، دین از منظر استاد ، شامل سیاست هم هست، جدا کردن سیاست از دیانت مصداق « یؤمن ببعض و یکفر ببعض» است. دین امر« صامت» و « موهوم» نیست که نسبتی با عمل نداشته باشد. در نزد استاد دین ایدئولوژی دارد، راهنمای عمل است و از باید ها و نبایدها سخن می گوید.
3-
اصل عدالت در پدیده های اجتماعی ، از نظر ایشان با ترجمه های یونانی این جملهافلاطون که« عدالت، ما در همه فضایل اخلاقی است» معروف شد در حالی که دو قرن پیش از شناخته شدن سخن افلاطون مسلمین از زبان قرآن این سخن را شنیده بودند، بیشترین آیات مربوط به عدل دربارة عدل جمعی و گروهی است از شرایط ضروری حاکم  «عدالت» است. عدالت آنجا که به توحید یا معاد مربوط می شود به نگرش انسان به هستی و آفرینش شکل خاص می دهد و نوعی جهان بینی است، آنجا که به تشریع و قانون مربوط می شود یک « مقیاس و معیار» قانون شناسی است. آنجا که به امامت و رهبری مربوط می شود یک « شایستگی» است. آنجا که پای اخلاق به میان می آید، آرمان انسانی است و آنجا که به اجتماع کشیده می شود یک « مسئولیت» است.
5-
وجود حکومت صالح قبل از قیام و انقلاب مهدی ( عج) ، به عقیده ایشان، شیعه مسئولیت دارد که برای تشکیل این حکومت تلاش کند.

 مقاله حاضر می کوشد به شبهه ای که برخی درباره غیرمبارز و غیرانقلابی بودن شهید مطهری مطرح کرده و می کنند پاسخ دهد.

البته آیت الله مشکینی(رحمت الله علیه) به آن پاسخ کوتاه و کلی داده اند، ولی ما بر آنیم پاسخی مفصل تر بر پایه خاطراتی که از مبارزان برجای مانده است ارایه دهیم.

آیت الله مشکینی در این باره گفته اند: یکی از اشکالاتی که بعضی ها می گیرند این است که می گویند ایشان (شهید مطهری) در مبارزات شرکت نکردند، در صورتی که ایشان از همان اول با آیت الله خمینی هماهنگ و هم صدا بودند و روابط شان با ایشان برقرار بود و کارهای سری می کردند. وقتی که امام در نجف بودند با ایشان روابط داشتند. وقتی هم که امام در پاریس بودند ایشان به دیدن آیت الله خمینی می رفتند. در پانزده خرداد ۴۲ وقتی آیت الله خمینی را بازداشت کردند ایشان هم از کسانی بودند که بازداشت شدند.

واعظ زاده خراسانی مبارزات عقیدتی و سیاسی شهید مطهری را در سه محور جبهه سیاسی و مبارزه با رژیم، جبهه مبارزه با طرفداران اسلام سنتی، جبهه مبارزه با همرزمان خام خلاصه کرده است. ولی به نظر می آید گستره تاثیر شهید مطهری بر پیدایش انقلاب اسلامی بسیار گسترده تر از این موارد است. با مروری بر بعضی از خاطرات همرزمان آن شهید بزرگوار در محورهای زیر می توان به عمق تاثیر وی بر وقوع انقلاب اسلامی پی برد؛ مطهری و رهبری نهضت امام خمینی رحمه الله، مطهری و تشکل های انقلابی و مبارزاتی مطهری و مبارزان در راه خدا، مطهری و حضور در دیگر عرصه های مبارزه ما به طور مشروح به هر یک از این محورها می پردازیم و برای هر مورد شواهدی از یاران امام رحمه الله نقل می کنیم.

الف) مطهری و رهبری نهضت

۱- تبعیت از رهبری: آیت الله طاهری خرم آبادی در این باره می گوید: نکته ای که می خواهم یادآوری کنم این است که اگر چه دارالتبلیغ کارش را بعد از تبعید امام شروع کرد اما آن رونقی که باید می گرفت پیدا نکرد و آخرش هم به جایی نرسید؛ چون مهر تایید امام به مساله دارالتبلیغ زده نشد و از این موسسه این مطلب انتزاع می شد که یک حرکتی است در مقابل امام و نهضت امام مخصوصا این که مقدمات آن مصادف بود با مخالفت امام و همان زمانی که امام تبعید شدند. این ها یک سری مسایل را تداعی می کرد که اینجا یک مرکزی است در برابر نهضت و در برابر امام. در هر حال یک جوی نسبت به دارالتبلیغ پیدا شده بود که هر کس می خواست به آنجا برود انگشت نما می شد. می گفتند این شخص دارالتبلیغی است یک نوع سرافکندگی برای او در پی داشت. چند سال بعد که به مرحوم استاد مطهری اصرار کرده بودند که یک درس در آنجا برقرار کند، ایشان با امام مشورت کرد و از امام اجازه گرفت و پس از کسب اجازه از امام بود که به آنجا رفت. والا همین طوری خودش برای تدریس به دارالتبلیغ نرفت؛ یعنی با این که مساله آن شدت و حدت خودش را از دست داده بود و جنبه عادی پیدا کرده بود و یک موسسه ای شده بود برای تربیت مبلغ ولی باز شهید مطهری در برابر اصرار آنها به تنهایی تصمیم نگرفته بود و از طریق نامه یا پیام با امام مشورت کرده بود. امام هم فرموده بود که رفتن شما مانعی ندارد و اجازه داده بودند.

 

۲- علاقه مندی به رهبری: یکی از نزدیکان بیت حضرت امام در نجف اشرف می گوید، بسیاری از افرادی که در رابطه با مسایل ایران عراق و یا جهان اسلام می خواستند با امام ملاقات و گفت وگو کنند و از دیدار ایشان در نجف اشرف واهمه و هراس داشتند - چون شایع بود که منزل امام و رفت و آمدهای افراد در آن جا تحت مراقبت و کنترل عوامل سفارت ایران و رژیم بعث عراق قرار دارد - با استفاده از ازدحام و شلوغی کربلا و سهل الوصول بودن ملاقات با ایشان ترجیح می دادند در کربلا با امام دیدار و گفت وگو داشته باشند؛ مثلا اولین ملاقات و گفت وگوی آیت الله شهید مطهری رحمه الله با معظم له در کربلا بود. البته مرحوم مطهری در نجف اشرف مکررا با امام به گفت وگو می نشست و حتی جلوس و دید و بازدید خود را با موافقت حضرت امام در بیرونی ایشان گذاشت؛ مساله ای که صرفا در مورد شهید مطهری اتفاق افتاد و نشان دهنده عمق علاقه مندی و احترامی بود که امام نسبت به مرحوم مطهری ابراز می داشتند.

 

۳ - طرف مشورت رهبری: نکته ای را که باید در اینجا توضیح بدهم این مطلب است که در جریان نهضت پیشنهادهای فراوانی از سوی افراد به حضرت امام ارایه می شد. امام این پیشنهادها را تجزیه و تحلیل کرده و در نهایت تصمیم می گرفتند که به آن پیشنهاد عمل کنند یا خیر. پیشنهاد با مشورت تفاوت دارد، اگر چه ممکن است در همان پیشنهاد هم یک نوع مشاوره و تبادل نظری وجود داشته باشد. تاسیس و تشکیل کمیته های انقلاب اسلامی را برای حراست از نظام نوپای اسلامی مرحوم شهید مطهری به امام پیشنهاد کرد.

 

۴ - حلقه وصل رهبری: از آن زمان به بعد همواره ارتباط بین امام و حوزه علمیه قم و مدرسین و علما و روحانیون مبارز انقلابی بیشتر شد. در تهران آیت الله مطهری و چند نفر با امام مع الواسطه در ارتباط بودند و آنها بودند که پیغام ها را به کل افراد انقلابی در سطح تهران می رساندند . پیام ها معمولا در قم گرفته می شد، اما یک سالی را که در ترکیه بودند ارتباطی با خارج نداشتند. ولی در زمانی که در عراق بودند تا پیروزی انقلاب ولو با واسطه ارتباط برقرار می کردند. افراد می رفتند پیام ها را شفاهی از امام می گرفتند و می آمدند و عمل می کردند و یا به وسیله مکاتبه و یا نامه ارتباط انجام می شد اما در واقع این ارتباط وجود داشت. بدون تشبیه بگویم دوران تبعید امام از ترکیه به عراق تا سال ۵۷ و بازگشت امام به ایران تقریبا مثل غیبت صغرای ولی عصر (روحی له الفداء) بود که ملت ایران در میان خودشان امام را نداشتند اما کسانی که نایب امام بودند وکیل و رابط بین امام و مردم بودند، هر چند که این وکالت و نیابت نبود اما مردم می دانستند و می شناختند که این ها افراد مورد اعتماد امام هستند و از این طریق رهنمودها و پیام ها را می گرفتند و عمل می کردند.

 

ب) مطهری و مبارزه سیاسی

۱ - نظارت بر مبارزه: برخی از طلاب و جوانانی که از دوستان دوران مبارزه ما هستند در حال حاضر هم ارتباط خود را با انقلاب و نظام قطع نکرده اند. تعدادی از آنها در مجمع نمایندگان طلاب مشغول فعالیت هستند . یک بار هم به خاطر دارم که جمعی را در مدرسه فیضیه راجع به مسایل مربوط به مجلس شورای اسلامی تشکیل دادیم. در این برنامه که هر هفته جمعه ترتیب می یافت عده ای از همان دوستان قدیمی دوران مبارزه به طور مرتب شرکت می کردند. محور اصلی همه تشکلها در تهران بود و زیر نظر بزرگانی همچون شهید مطهری و شهید بهشتی اداره می شد که در حال حاضر بازماندگان آنها جامعه روحانیت مبارز را عهده دار هستند. در مقابل روحانیون مبارز و انقلابی ما آخوندهایی بودند که چوب لای چرخ انقلاب می گذاشتند و در صدد کارشکنی بودند. رژیم هم به این امر وقوف داشت. بنابراین روحانیون مجاهد را به نقاطی تبعید می کرد که در آنجا آخوندهای موافق رژیم یا مخالف امام یافت شوند و وجود چنین افرادی در یک محل بزرگترین مانع بر سر راه هواداران انقلاب بود.

 

۲- انسجام بخشی به مبارزه: امام پیامی به من دادند که برای آیت الله مطهری برسانم. این پیام در دو محور بود؛ مطلب اول در ارتباط با تشکل و انسجام هرچه منظم تر جامعه روحانیت مبارز در تهران و شهرستانها بود که ارتباط اینها با هم نزدیک تر و فشرده تر شود و مطلب دوم در ارتباط با آگاه کردن مردم و توجه دادن آنها به این نهضت که یک نهضت اسلامی است و همواره روحانیت باید در صحنه باشد و روحانیت، مبارزه جریانها و گروه های دیگر را جلو نیندازد و خود روحانیت نهضت و انقلاب را رهبری کند. علت این که امام این پیام را به آیت الله مطهری فرستاد این بود که بدون تردید ایشان یکی از کسانی بود که در ارتباط با جامعه تهران محوریت داشت. اگر چنانچه هسته های اصلی جامعه روحانیت مبارز را پنج یا ده نفر در نظر بگیریم شهید مطهری از افراد شاخص جامعه روحانیت بود. البته افراد دیگری نظیر شهید بهشتی و آقای هاشمی رفسنجانی و کسان دیگری نیز بودند اما عنایتی که امام به شهید مطهری داشت به نظرم بیش از دیگران بود. امام شهید مطهری را از لحاظ بینش اسلامی و قاطعیت او در رابطه با مواضع اصولی و اسلامی و مکتبی خوب می دانست.

 

۳- ارتباط دهی به مبارزه: تصور ما این بود که هم با انتشار مقالات متنوع این نشریه (مکتب تشیع) که در آن همه ابعاد عبادی و سیاسی و اجتماعی اسلام مطرح بود افکار مردم را آماده می کنیم و هم شبکه ای را در اختیار داریم که به هنگام نیاز می توانیم از آن بهره برداری کنیم. شبکه ای تنظیم شد (علاوه بر شبکه طبیعی حسینیه ها مسجدها و هیاتهای مذهبی) که دفتری در قم داشت و در آن اسامی نمایندگی ها و همه کسانی که با ما رابطه مالی داشتند ثبت می شد بدون آن که دستگاه ظنین شود و با حساسیت سیاسی ما را تعقیب کند. ما از همین وسیله برای طرح مساله فلسطین که می رفت به فراموشی سپرده شود استفاده کردیم، ضمن آن که از این طریق ارتباط مان با بیرون (فراسوی مرزها) ایجاد و تقویت شد؛ در داخل هم روابط خوبی با مذهبی های جبهه ملی آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان و. . . پیدا کردیم. در این زمینه آیت الله شهید آقای مطهری نقش بسیار موثری داشتند.

 

۴ - هدایت در عرصه مبارزه: آقای مطهری در تحصن دانشگاه نیز نقش اساسی داشتند. یادم می آید شبی که در مدرسه رفاه جمع شده بودیم که چه باید بکنیم و چه نباید بکنیم پیشنهاد یک تحصن مطرح شد. دکتر بهشتی، آقای مطهری، آقای خامنه ای و خیلی های دیگر بودند. قرار شد فردا در دو نقطه شهر اجتماع شود یکی در بهشت زهرا و دیگری در میدان آزادی. احتمال می رفت که امام بیایند و به بهشت زهرا بروند. از طرف دیگر احتمال می رفت که مردم از میدان آزادی به طرف فرودگاه حرکت کنند. . . بعضی از دوستان اعتقاد داشتند تحصن (باید) در مسجد امام فعلی (مسجد شاه سابق) کنار بازار باشد. اما آقای مطهری گفتند که تحصن در دانشگاه باشد و بالاخره هم همان شد. . . آن تحصن درآمدن امام خیلی مهم بود. حکومت ناچار شد که راه را باز کند و دو روز بعد امام تشریف آوردند. وقتی هم که امام تشریف آوردند آقای مطهری با اتومبیل رفتند به فرودگاه و تا بهشت زهرا در کنار امام بودند. در طول اقامت امام در مدرسه رفاه تا زمان رفتن ایشان به قم نیز در کنار ایشان نقش موثری داشتند.

 

ج) مطهری و مبارزان در راه خدا

۱- ارکان مبارزه و مبارزان: مرحوم شهید مطهری بدون شک یکی از ارکان مبارزه در هنگام اوج گیری آن در تهران بود و نیز یکی از دو - سه نفر افرادی که امام نهایت اطمینان و اعتماد را در اداره قضایای ایران و تهران - که مرکز همه مسایل بود - به ایشان داشتند. هنگامی که من از تبعید برگشتم آمدم به تهران و بعد به مشهد رفتم. باز بعد از مدت کوتاهی به تهران آمدم و با ایشان در ارتباط بودم تا این که در هفته های آخر قبل از پیروزی انقلاب که شورای انقلاب تشکیل شده بود ایشان پیغام داد که من فورا به تهران بیایم. در آن موقع به مناسبت ماه محرم رفته بودم مشهد و اقامتم در آنجا دو، سه هفته ای طول کشیده بود. ایشان پیغام داد که با من کاری دارد. باز دو، سه روز دیگر تاخیر شد مجددا ایشان پیغام داد و موکدا خواست من بیایم. به تهران آمدم، به من اطلاع داد که امام دستور فرموده اند بنده هم جزو شورای انقلاب باشم. . . مرحوم شهید مطهری بینش عمیقی داشت؛ یعنی عمق طبیعی و فکری ایشان در میدان سیاست هم آشکار می شد. همین عمق و امانت شهید مطهری بود که باعث می شد امام به ایشان در معرفی و شناسایی افراد بیش از همه اطمینان کنند. تعدادی از اشخاصی که امام آنها را در شورای انقلاب یا بعضی از مسوولیت های دیگر گماشتند با معرفی آقای مطهری و به خاطر اطمینانی بود که امام به آقای مطهری داشتند و انصافا هم به حق بود.

 

۲- سنت تشویق گری مبارزان: در دو مورد آقای مطهری - بر سر مسایل عقیدتی - به من تبریک گفت؛ یکی به خاطر همین نقدی که به کتاب فلسفه تاریخ دکتر پیمان نوشته بودم که پس از آزادی از زندان به من گفتند وقتی دیدم شما این اشکالات آن کتاب را مطرح کردید خیلی خوشحال شدم. چون فکر می کردم که بینش روشن فکری و مادی حاکم بر زندان هر کسی را تحت تاثیر قرار می دهد. دوم پس از دریافت خبر بحث ما با بهرام آرام بود که در خاطرات گذشته به آن اشاره کردم. در آستانه سفر به خارج از کشور وقتی بحث طولانی شد او - که با بی ادبی و با ژست قهرمانی خاصی نشسته بود و حرف می زد - گفت: ما مگر با شاه مبارزه نمی کنیم من گفتم بله، گفت: شما هم با شاه مبارزه می کنید گفتم: بله گفت: پس ما یک نقطه مشترک داریم. به خاطر آن نباید کمک به ما را قطع کنید . در اینجا من گفتم: ما با شاه مبارزه می کنیم تا خدا را جایگزین کنیم. شما می خواهید استالین را به جای شاه بنشانید. ما به مبارزه ای که نتیجه آن نشستن استالین به جای شاه باشد کمک نمی کنیم. این برخورد صریح با یک فرد مسلح خشن در شرایطی که در تصفیه عقیدتی چند همرزم خود را کشته بود و ممکن بود در عصبانیت دست به هر اقدامی بزند برای آقای مطهری خیلی جالب بود.

۳- ژرف نگری به ابعاد مبارزه: فراموش نمی کنم که در آن روزها به مدرسه مروی - پیش از شروع مبارزه در مرحله جدید - برای کاری رفته بودم که با آقای مطهری صحبت کنم. ایشان به من فرمودند: این دفعه مثل گذشته نیست. مبارزه بسیار دشوار است. این ها رفته اند در جلد اصلاحات عمیق اجتماعی و شعارهایی را مطرح کرده اند که رد آن کار مشکلی است. واقعیت هم همین بود. اگر کسی می گفت اصلاحات ارضی نه از آن مفهوم گیری می شد که به طرفداری از سرمایه داران و مالکین بزرگ موضع گیری کرده است. این برداشت در واقع درست نبود. معلوم بود که ما با سرمایه داران و مالکان بزرگ مخالفیم و راه مان از آنها جداست. کسی مخالف فروش سهام کارخانه های دولتی و یا غیر دولتی به کارگران نبود. مخالفت با ملی شدن جنگل ها از نظر ما معنی نداشت. برنامه ریزی حساب شده ای بود، با شعارهایی جالب و پرجاذبه که رژیم تصور می کرد در برابر آن زبان روحانیت بسته است و اگر در مخالفت حرفی بزنند از چشم مردم می افتند. تحلیل رژیم این بود که پایگاه اصلی روحانیت در روستا و در میان طبقات ضعیف و محروم جامعه است و می تواند با گرفتن این پایگاه ها روحانیت را ساقط کند.

 

۴- مساعدت فکری به مبارزان: پس از مدت کوتاهی که از اقامت ما در زندان کرمانشاه گذشت آهسته آهسته با محیط زندان آشنا شدیم. یک هفته بعد از اقامت به ما هواخوری دادند و اجازه یافتیم که روزی یک بار به حیاط پایین برویم و چرخی بزنیم. در آنجا من با یکی از منافقین که کار مبارزه با دستگاه ستم شاهی را با اهداف غیرمذهبی دنبال می کرد آشنا شدم و سر صحبت را باز کردیم. بحث کاملا حالت تند و طلبگی به خود گرفت و به هر چیز که به فرهنگ و دین و اعتقادات مربوط می شد راه یافت. من به دلیل آن که کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم مرحوم علامه طباطبایی را با توضیحات شهید مطهری خوانده بودم آمادگی خوبی برای بحث های اعتقادی داشتم. گاه آنقدر گرم مناظره و مباحثه می شدیم که متوجه اتمام وقت هواخوری و تاریک شدن هوا نمی شدیم. گاه زندانبانان به ما می گفتند: همه به سلولهای شان رفته اند چرا شما نمی روید، اینجا بود که از آن زندانی منافق ! خداحافظی می کردم و قرار می گذاشتیم تا باقی صحبت ها را در دیدار بعد ادامه دهیم.

 

۵- رفع ابهام از مبارزه: در خصوص اعدام حسنعلی منصور و مشابه او در مجموع آنگونه که اطلاعات بنده اجازه می دهد از سوی مرحوم آیت الله میلانی (قدس سره) در مشهد صادر می شد. آن مرحوم کسی بود که حضرت امام در بسیاری از مسایل انقلاب او را قبول داشت. مرحوم میلانی در ردیف آیات عظام و هدایت کنندگان انقلاب بود. افرادی که در نماز یا درس ایشان شرکت می کردند به وضوح متوجه می شدند که حساب او از حساب سایر مراجع مستقر در مشهد جداست. بنده چندبار توفیق داشتم که در حلقه درس ایشان شرکت کنم و مشاهده می کردم که صفوف جلوی شاگردان بیشتر از افراد انقلابی تشکیل می شود و به نظر می رسید که حضور برخی از آنها در درس تنها برای تحکیم موقعیت ایشان است. در قضایای مربوط به اعدام سرسپردگان رژیم نوعا با ایشان مشورت و در قالب استفتا خواسته می شد تا مشکل شرعی ترورهایی از این دست برطرف شود. ایشان هم به راحتی و با مراجعه به مبانی شان تصمیم می گرفتند و فتوای لازم را صادر می کردند، اما در خصوص گرفتن مجوز اعدام از شخص حضرت امام بنده شک دارم. البته حضرت امام برای شهیدان گرانقدر مطهری و بهشتی احترام ویژه قائل بودند و راهنمایی های آنان را قابل قبول می دانستند. چه بسا در برخی موارد که برای گرفتن مجوز مزبور دسترسی به امثال آیت الله میلانی میسر نبوده است از طریق شهید مطهری و شهید بهشتی رفع اشکال شرعی می شده است.

 

۶- تصمیم گیری قاطع مبارزاتی: در جلسات روحانیت مبارز مثلا پیرامون سخنرانی برنامه ریزی و صحبت می شد. از جمله از سال ۵۶ به بعد زمانی که شور انقلابی پیدا شد و شهادت آقا مصطفی پیش آمد و جلسات هفتم و چهلم گرفته شد و راهپیمایی هایی در شهرهای مختلف انجام شد، در جلسه ها بحث و مذاکره صورت می گرفت و سرانجام به یک جمع بندی می رسیدند. کسی که معمولا در تصمیمات حرف آخر را می گفت معمولا شهید مطهری یا شهید بهشتی بود. . . یادم است که در یکی از جلسات اواخر سال ۵۶ یا اوایل سال ۵۷ بود که از طرف گروه ها و جریانات ملی، مذهبی مانند نهضت آزادی تلاش می شد که ائتلافی بین نهضت آزادی و جامعه روحانیت مبارز صورت گیرد. از طرف نهضت آزادی؛ بازرگان و دکتر سحابی پیگیری می کردند و از این طرف بعضی از آقایان موافق بودند اما در اقلیت بودند. جلسه ای در منزل شهید مفتح برقرار بود که اتفاقا دکتر سحابی هم شرکت کرده بود و کار به جایی رسید که ائتلاف جامعه روحانیت و نهضت آزادی منتفی گردید.

 

د) مطهری در همه میدان های مبارزه

۱- همکاری در پخش اطلاعیه ها: امام علاوه بر آن سخنرانی یک اعلامیه بسیار تندی هم در خصوص همین مساله کاپیتولاسیون صادر کردند. در آن اعلامیه از جمله افسران و کادر ارتش را مورد خطاب قرار دادند که چرا غیرت ندارید، چرا ساکت نشسته اید، چرا به جوش نمی آیید، دارند بر سر شما می زنند. البته این تعبیرات از بنده است. امام در این اعلامیه پرده از روی خیانت ننگین شاه در ارتش برداشت و فرمود: آیا ملت ایران می داند که افسران ارتش به جای سوگند به قرآن مجید سوگند به کتاب آسمانی که به آن اعتقاد دارم یاد کردند؟ اطلاعیه مفصل ایشان که تقریبا یک صفحه بزرگ بود در یک شب و به طور شگفت انگیزی در تهران پخش شد که وحشت و نگرانی رژیم را دوچندان کرد. آن شب این اطلاعیه چون خطابش به ارتش هم بود، به درجه داران، افسران و تیمسارهای ارتش و وزرا رسید و همین طور در کوچه و خیابان بین مردم عادی پخش شد. عامل توزیع این اطلاعیه نیروهای هیات موتلفه بود که بعد از ۱۵ خرداد به طور مخفیانه تشکیل شده بود. برخی از دوستان مانند دکتر بهشتی و استاد مطهری در هیات موتلفه بودند.

 

۲- مطهری و قیام سال :۴۲ ما هم در حال خفا بودیم و هر روز جای مان را عوض می کردیم و هر شب در منزل یکی از دوستان جمع می شدیم. اخبار و گزارشات شهرهای دیگر نیز کم کم به گوشمان می رسید. از تهران خبر رسید که آقای فلسفی را که شب عاشورا در یک سخنرانی پرشور دولت را استیضاح کرده بود بازداشت کردند. گروهی از علما و وعاظ تهران را نیز دستگیر کردند که آقای مکارم شیرازی و مرحوم شهید مطهری نیز جزو دستگیر شدگان بودند. عده ای دیگر از آقایان تهران برای بررسی اوضاع جلسه ای می گیرند که نیروهای پلیس می ریزند داخل این جلسه و یکجا حدود سی نفر از علمای پیرمرد را دستگیر می کنند. البته بیشتر آنها را پس از چند روزی آزاد کردند ولی افرادی مثل آقای فلسفی شهید مطهری آقای مکارم و عده ای که در ایام عاشورا سخنرانی کرده بودند و دارای نقش زیادی در حرکت پانزده خرداد بودند تا یکی دو ماه در حبس نگه داشتند.

 

۳- بازداشت ها و زندان ها: زندان موقت شهربانی در واقع زندانی بود که جمع بیشتری در آنجا زندانی بودند؛ هم از علمای تهران و هم از علما و شخصیت های شهرستان های مختلف که آنجا محلی بود که بازداشتی های آن شامل کسانی می شد که بازجویی را پس داده یا می خواستند با قرار آزاد شوند یا این که پرونده شان به دادگاه ارجاع شود. ما که به زندان موقت شهربانی رفتیم دیدیم که چهل نفر آنجا زندانی هستند که با ما نه نفر چهل و نه نفر شدیم. در زندان موقت شهربانی شخصیت های زیادی زندانی بودند. تا آن جایی که به یاد دارم شهید بزرگوار آیت الله مطهری (رضی الله عنه) شهید بزرگوار دانشمند محترم آقای هاشمی نژاد و دو آقازاده مرحوم حاج شیخ عباس قمی محدث بزرگوار و معروف، آقای اعتمادزاده یکی از وعاظ تهران و خطیب محترم و دانشمند آقای فلسفی و از زنجان امام جمعه زنجان و مرحوم طباطبایی قمی واعظ که او هم از سادات و داماد مرحوم حاج شیخ عباس قمی بود و ایشان از منبری های معروف بود.

 

۴- نفی خط انحراف: ما اختلافاتی داشتیم، البته در بین خود روحانیون - من همه مسایل را نمی توانم بگویم - ولیکن بینش های مختلف وجود داشت. بعضی بینش شان مثل شهید مطهری بود. ایشان معتقد بودند که ما باید از حالا همه آنهایی را که یک نوع انحراف فکری دارند کنار بگذاریم. حتی در مورد جریانات منافقین و موضع گیری هایی که آنها در زندان علیه آیت الله منتظری و مرحوم آیت الله طالقانی و سایر روحانیون داشتند اعلامیه ای تنظیم و قرار شد ما موضع خودمان را در مقابل آنان مشخص کنیم و آنها را محکوم کنیم، متاسفانه بسیاری این فکر را نپسندیدند و آن اعلامیه ای هم که تنظیم شده بود منتشر نشد. یا در ارتباط با جبهه ملی و نهضت آزادی اختلاف نظر بود. طرز فکر ما با طرز تفکر آنها نمی خواند. مرحوم مطهری به خصوص یک مقدار موضع گیری داشت در مقابل اینها و بیشتر با جبهه ملی، ولی بعضی دوستان دیگر معتقد بودند که باید با اینها همکاری داشت.

 

۵- مطهری در حسینیه ارشاد: در زمان حاکمیت طاغوت و موج اشاعه فحشا و تباهی در ایران تعدادی از متدینین متمول که عده قابل توجهی از آن ها در شمال شهر تهران سکونت داشتند به نظرشان رسید که خوب است محل مناسبی را برای تبلیغات اسلامی در نظر بگیرند و به فعالیت در این رابطه بپردازند . تنی چند از دوستان متمول مرحوم آیت الله شهید مطهری (رضی الله عنه) در میان آن جمع بودند. این افراد در جلسات سیار مرحوم مطهری شرکت می کردند و تحت برنامه ایشان بودند. قصد آنها این بود که محل مزبور ترجیحا مسجد نباشد تا خانم ها و آقایان بتوانند در تمام ایام و همه حالات در آنجا شرکت کنند. از سوی دیگر محلی باشد که به اصطلاح دارای تالار سخنرانی و مجهز به امکانات صوتی و وسایل پیشرفته آن روز باشد تا قابلیت جذب افرادی را که به این جنبه ها اهمیت می دهند داشته باشد. جای مزبور با همت افراد یاد شده تاسیس و به نام حسینیه ارشاد نامگذاری شد. مرحوم شهید مطهری در شمار کسانی بودند که در این حسینیه به طرح مباحثی در موضوعات مختلف پرداختند. شیوه ارایه مطالب آن مرحوم بسیار شفاف و مجاب کننده بود و در روشن کردن اذهان جوانان نسبت به مسایل انقلاب نیز نقش تعیین کننده داشت. طولی نکشید که جلسات حسینیه بسیار پر جمعیت گردید. برای این که جلسات آنجا از تنوع سخنران برخوردار گردد تصمیم بر این شد که از افرادی همچون دکتر شریعتی برای ایراد سخن دعوت نمایند.

 

۶ - جذب نسل جوان و روشن فکر: حضرت امام رحمه الله با عنایت خاصی موضوع ارتباط خود و حوزه ها را با محیط های علمی، فرهنگی، دانشگاهی و نسل جوان در دستور کار قرار دادند و با ارسال نامه و پیام برای نشست ها، کنفرانس ها و اجتماعات آنان در اروپا، آمریکا و هندوستان و تکثیر و ارسال آن به داخل کشور و توزیع در دانشگاه های داخل عملا حوزه و روحانیت را با نسل جوان و طبقه روشن فکر متعهد پیوند زدند و آنان را درگیر مسایل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی این نسل نو و پرقدرت نمودند. دانشگاهیان نیز وقتی جذبه و کشش خدایی حضرت امام رحمه الله را از قلب حوزه های علوم اسلامی با تمام وجود و عواطف خود احساس کردند به این کانون نور و آسمانی متمایل شده و روی آوردند. در این میان نقش شاگردان ارزشمند و پرورش یافتگان مکتب امام رحمه الله همچون آیات بزرگوار: مطهری، مفتح، بهشتی، موسی صدر، سعیدی، هاشمی نژاد، دکتر باهنر و. . . دیگر بزرگان در میان دانشگاه ها و مجامع و محافل روشن فکری و نسل جوان بر کسی پوشیده نیست. آنان در کنار حرکت فراگیر امام پاسخگوی سوالات و نیازهای فکری، سیاسی و اعتقادی این قشر بودند.

 

۷ - شعاع تاثیرگذاری مطهری: مدتی بعد از آن به زندان بوشهر منتقل شدم. رییس زندان از شاگردان شهید آیت الله مطهری قدس سره بود. بنابراین با ما با احترام برخورد می کرد و اتاق بهتری را در آنجا برای ما در نظر گرفت. زندان بوشهر در واقع یک خانه قدیمی بزرگ بود که وضع رقت باری داشت. من در یکی از اتاق ها با یک قاتل تبعیدی همنشین بودم ! ظواهر اتاق خوب بود و از یک پتو به عنوان فرش در آنجا استفاده می شد. سه، چهار روز بعد رییس زندان ما را صدا کرد و گفت: عده ای زندانی در اتاق روبه رو هستند و به من گفتند: این آشیخ بیاید پیش ما. من هم راحتی شما را می خواهم، هر جا راحت ترید می توانید اقامت کنید. من عرض کردم: آنها چه کاره اند؟ گفت: فرقی نمی کند آن آقا قاتل بود و این ها قاچاقچی! من سری به اتاق جدید زدم و احساس کردم ساکنین آن اهل نماز و دعا و روزه هستند. اینجا بود که موافقت کردم همنشین قاچاقچی های تبعیدی باشم! معتقدم که همین حضرات قاچاقچی سهم بسزایی در تهیه کتاب آیات الاحکام دارند ! من هر بار که می خواستم در امور روزمره به آنها کمک کنم - مثلا سبزی خوردن را پاک کنم - می گفتند: نه تو به کارت برس . من هم مجدانه به کار تدوین آیات الاحکامی پرداختم و تمام وقتم به این کار مصرف می شد. انصافا کار پربرکتی بود.

۸ - موضع گیری در قبال دولت بازرگان: راجع به دولت موقت یادم است یک تعبیری مرحوم شهید مطهری می کرد، می گفت: هر دولتی یک اسمی دارد، یک دولت اسم خودش را دولت آشتی ملی گذاشته بود. حالا من عین جمله ایشان را یادم نیست ولی مضمون آن این بود که ایشان می گفت اگر یک اسم بخواهند برای این دولت موقت بگذارند باید بگذارند دولت بی عرضه ها. یک چنین تعبیری می کرد، ایشان همیشه اعتراض داشت به دولت موقت. البته شدت و ضعف داشت بعضی این طور بودند. در قبل از انقلاب هم ایشان روی این ها خیلی حساسیت و موضع گیری داشت روی منافقین خیلی موضع گیری داشت. مرحوم شهید مطهری که اصل جامعه روحانیت هم ایشان بود و مرحوم شهید بهشتی و روی اینها خیلی حساب می شد در جامعه خیلی حساسیت روی این ها داشتند و در مورد هر فردی که یک نوع انحراف فکری از اسلام اصیل داشت ایشان حساسیت داشت. روی گروه فرقان حساسیت داشت. یادم هست جلسه ای داشتیم که ایشان جزوه این ها را آورده بود و می گفت: اینها آخر ما را می کشند و نابود می کنند؛ خطر اینها هستند. در مورد منافقین هم می گفت: خطر اینها هستند، ما از دشمن خارجی نباید زیاد بترسیم. در این مسایل جامعه روحانیت هماهنگی داشت، در عین حالی که خیلی هماهنگ نبود با دولت موقت.

 

نکته پایانی

ظاهرا با طرح خاطرات و دیدگاه های برخی از همرزمان شهید دیگر شبهه ای در مبارز بودن مطهری باقی نمانده است. ولی شاید تحلیلی که جناب آقای رفسنجانی از مطهری ارایه می کند می تواند دلیل متقن دیگری بر مبارز بودن معلم شهید باشد: «شاید بی جهت هم نبود که ایشان (مطهری) اولین شهید از میان ما بودبا توجه به این که همه می دانند ایشان فرد هیجانی، پرخاشگر و غوغا آفرین نبود، بلکه آرام و متین و شمرده حرکت می کرد. طبعا دیرتر نیز باید مورد توجه دشمن قرار بگیرد اما این که اول سراغ ایشان رفتند نشانه شناخت دقیق دشمنان از ایشان و همین طور عمق کارشان بود. بنابراین دشمنان وقتی تصمیم گرفتند حرکت انقلاب را بی محتوا کنند اولین کسی را که می بایستی می زدند ایشان بود. مطهری به مثابه اولین خاکریز و اولین دیوار اسلام در نظر دشمنان جلوه گر شده بود و طبعا همه تلاش شان متوجه شکستن این سد عظیم بود ... با شهادت آقای مطهری نفاق و شرک و کفر و الحاد و به طور کلی استکبار از این جنایت خشنود شد، اما برای ما این اثر را داشت که ملت و جامعه ما را بیدار کرد. اهداف مطهری را خون و کتاب ها و گفته هایش به انجام می رسانند. بنابراین شهید مطهری استوانه انقلاب و شاگرد بسیار فهمیده ای برای امام و آیینه بسیار خوبی برای انتقال افکار امام و واسطه خوبی برای انتقال اسلام به مردم بود و امروز هم خون و آثارش ترکیب بسیار مقدسی برای تداوم انقلاب است. 

منابع

1-با استفاده از کتاب پیرامون انقلاب اسلامی شهید مطهری

2. حمید رضا سید ناصری و امیر؟؟؟،پاره ای از خورشید،

3. محمد رضا احمدی،خاطرات آیت ا...طاهری خرم آبادی،مرکز اسناد انقلاب اسلامی

4.  اکبر محتشمی،خاطرات سید علی اکبر محتشمی،سازمان تبلیغات اسلامی،تهران

5. علی پناهی،خاطرات مرحوم حجت الاسلام موحدی ساوجی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

6-محمد یزدی خاطرات آیت الله محمد یزدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی تهران

 

 
عجیب است که:
پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم !

بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !
بعد از چند روز به دوستی !
بعد از چند ماه به همکاری !
بعد از چند سال به همسایه ای !
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم ...!

 

تشکرات از این پست
khodaeem1
دسترسی سریع به انجمن ها