0

مسیرهای انقلابی

 
SABOORI
SABOORI
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1393 
تعداد پست ها : 4222
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مسیرهای انقلابی
جمعه 23 بهمن 1394  11:44 AM

نقش روحانیت در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی

 

روحانیت و امنیّت:

پس از هر حرکت عظیم و تحولی ژرف و گذرا دورانی به دوران دیگر، بسیاری از قید و بنده، می گسلد و برخی خود را رها می پندارند و به هرج و مرج دامن می زنند. این ناهنجاری اجتماعی، شدت می یابد اگر نیروهای مرموز و ماجراجو، هیزم بیار معرکه باشند.

در انقلاب اسلامی ایران، که عظیم ترین دگرگونی قرن بود، چنین وقایعی به وقوع پیوست و دامن گسترد. عوامل مزدور و خرابکار، برای ناامن جلوه دادن اوضاع کشور، بازداشتن حرکت انقلاب از پیش روی و فتح سنگرهای جدیدتر، دست به خرابکاری آلودند. کمیته ها و تشکلهای مردمی، برای دفع این حرکت فاشیستی، پاگرفتند. روحانیت که از مردم بود ودر متن مردم می زیست به طور طبیعی در این حرکت عظیم دفاعی نقشآفرین بود و جلودار. امام با تأیید و پشتیبانیهای کارساز خود، به این حرکت شتابی بیشتر داد:

امروز، روزی است که مملکت باید حفظ بشود. در هر شهر، بایستی کمیته هایی تشکیل شود با نظر علما و معتمدین که از شهر حفاظت شود

روحانیت، در این عرصه، بازویی بود توانمند برای انقلاب و رهبری. در این سنگر مقدس، توانست به محافظت از ذخائر کشور و دستاوردهای، انقلاب، مردم و... بپردازد و دشمن را زمین گیر کند و مأیوس.

روحانیت و قضاوت:

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، خیانتکاران، جفاپیشگان، عاملان رعب و وحشت، غارتگران اموال عمومی، وابستگان به اجانب و... در دست صالح مردان گرفتار آمدند. می بایست با موازین شرع به کیفر اعمال ضد انسانی خود برسند. مرجعی لازم بود که تکلیف این گونه افراد سرسپرده به رژیم و مهره های نظام پیشین را مشخص سازد. رهبر انقلاب، با فرمان تشکیل دادگاههای انقلاب، مرجع این امور را مشخص کرد. در رأس این دادگاهه، عالمان وارسته و آشنای به قضای اسلامی قرار داشتند. اینان با شناختی که از اسلام و قوانین حیاتبخش آن داشتند، مفسدان فی الارض را محاکمه و به کیفر رساندند.

روحانیت در این سنگر، عمیق ترین زخم را بر پیکر استکبار جهانی زد و شفابخش ترین مرهم را بر سینه های مجروح پابرهنگان و مظلومان.

از این سنگر، در هم شکست توان و نیروی دشمن را و مهره های فسادآفرین و شرگستر را از زمین خدا محو کرد، تا نیروهای صالح بتوانند ببالند و رشد کنند.

امام خمینی، ضمن تشکر از علمای بزرگ دست اندرکار قضا می گوید:

موجب سرافرازی یک ملت است که در مدت بسیار کم، با همه مشکلات و با این که مهیا نبودند علمای ما برای قضاوت، امر قضاوت ارتباط با آنها نداشته است، مع ذلک، موفق شده اند و تاکنون خدمتهای فراوان کرده اند.

علی رغم این خدمت بزرگ علما از طریق دادگاههای انقلاب اسلامی به مردم و این مرز و بوم، گروهی دایه از مادر مهربان تر، همواره آیات (رأفت) و (رحمت) اسلامی را می خواندند، بر کار دادگاههای انقلاب و روحانیت، خرده می گرفتند.

اینان، به زیر تیغ گرفتن (مفسدان فی الارض) را با رحمت خداوندی و رأفت اسلامی، به پندار خود، ناسازگار می دیدند و این را مایه برگشت مردم از اسلام و روحانیت می پنداشتند. به امام نامه نوشته و بر مرگ جنایت پیشگان، افسوس خوردند:

جای بسی تأسف و تأثر است که آیین (رحمة للعالمین) را چنین تغییر چهره داده و از گروندگان و شیفتگان انقلاب، ضدانقلاب، ساخته ایم و به جای درختان رحمت، تیغهای شقاوت و خصومت نشانده، اسلام عزیز، مطرود و منفور از آب درآید.

اینان، فکر نکرده اند یا فکرشان نرسیده که اگر از به عدالت سپردن مجرمان، دست برداریم، باید قضای اسلامی را کنار بگذاریم. چگونه می شود با کسانی که در هلاکت و نابودی (حرث) و (نسل) گام بر می دارند، با رحمت و رأفت برخورد کرد و بر آنان دل سوزاند.

این نوع دلسوزاندنه، برخلاف پندار به اصطلاح رأفت مداران، به زیان اسلام و روحانیت و مردم است. رأفت نابج، دامنه شر را می گسترد و انسانهای شرور را بی باکانه به میدان می آورد و مایه سلب آسایش و امنیت مردم و جامعه می شود.

بالآخره روحانیت در سنگر دادگاههای انقلاب، از آغاز تا به امروز، با همه آن کارشکنیها و بهتانه، به کار خود ادامه داد و مایه افتخار ملت و دین شد.

روحانیت و اسلامیت انقلاب:

انقلاب اسلامی، حرکتی است بنیادی و ژرف، به سوی ارزشهای اسلامی و حاکمیت دین. در این انقلاب مبارزه هدف نیست، بلکه وسیله ای است برای رسیدن به تحقق و عینیّت بخشیدن ارزشهای دینی در میدان عمل و اجرا.

شعار مردم که از شعور آنان بر می خاست نیز این بود: (استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی). در واقع مردم در راهپیماییهای باشکوه و تظاهرات سراسری، به طور طبیعی، به اسلام و حکومت اسلامی رأی داده بودند و احتیاجی به برگزاری رفراندم نبود. اما برای اثبات این حقیقت از لحاظ حقوقی و سیاسی در سطح جهان، امام خمینی به دولت موقت مأموریت داد که زمینه برگزاری رفراندم را فراهم سازد تا مردم شِکل نظام اسلامی را برگزینند. و آنان نیز برگزیدند: )جمهوری اسلامینه یک کلمه کم نه کلمه زیاد).

گروهها و افرادی که در جهت (نفی اسلامیت انقلاب) حرکت می کردند، دست به کار شدند و با جوّسازی و ایجاد شک و تردید و ترسیم آینده مبهم و نامعلوم از حاکمیت اسلام، می خواستند درصد آرای مردم را پایین بیاورند، تا بتوانند نام دیگری بر آن نهند: جمهوری دموکراتیک یا... از تریبونهایی که در اختیار داشتند، گفتند:

با آن که مذهب اسلام و به خصوص آیین شیعه و روحانیون... سلسله جنبان این نهضت عظیم اجتماعی است و با آن که رهبری و پیشوایی انقلاب در دست بزرگمردی است روحانی، به بیراهه خواهیم رفت اگر این انقلاب ملی و ضداستعماری را صرفاً یک جنبش مذهبی بدانیم

یا:

برای م، اصول مذهبی و مسلکی هدف نیست، بلکه وسیله رهایی از استبداد و فساد و اختناق و وابستگی از نفوذ بیگانگان است

یا:

اگر ما فکر می کنیم تمام مسائل سیاسی و اقتصادی و قضایی را می توانیم در قالب اسلامی بسازیم... این امر، در شرایط حاضر، نه مقدور است، نه ممکن و نه مفید

یا:

آیا ایران، می تواند با یک حکومت اسلامی اداره شود

گروهی، با اظهار نگرانی از کلمه (اسلامی)، به دنبال واژه (نهضت)، عنوان )جمهوری اسلامی) را مجهول مطلق نامیدند و با اعلام خطر و هشدار، نوشتند:

فاجعه پس از انقلاب، در راه است

هر چه بر زمان انتخابات و رفراندم، برای تعیین شکل و قالب نظام نزدیک تر می شدیم، تلاش برای دلسرد کردن مردم، از راهی که در پیش گرفته بودند و به انحراف کشاندن آنان، بیشتر می شد:

اگر آمادگی ندارید، ملت را به بیراهه نکشانید

جهنم تاریک، به نام اختناق

انقلابیون ایران، سانسور را در جنین خفه کنید.

به دهان هیچ کس نباید قفل زد.

چون ایران نباشد، تن من مباد

در برابر این حمله سنگین و همه جانبه جبهه قوی ضدانقلاب وابسته، امام خمینی و روحانیت راستین، با تمام توان از اسلام و اسلامیت انقلاب دفاع کردند و رشته های وابستگان را پنبه کردند:

بعضی از اشخاص خیلی مبتذل از خارج آمدند و این جا صحبت می کنند ... که اسلام نمی شود پیاده شود. خوب، غلط می کند این، که این حرف را می زند

قضیه چنان حساس بود و دشمن کامل یراق و مترصد تسخیر سنگرها که امام، از طلاب و علمای حوزه های علمیه خواستند که درسها را رها کنند و بروند برای بیدار کردن مردم و دفع ترفند های دشمن:

دعوت کنند به این که: رأی بدهید به جمهوری اسلامی. این هم، با همین کلمه، نه یک حرف زیادتر و نه یک حرف کمتر. برای این که الآن شیاطین افتاده اند، دنبال این که جمهوری محض، همین جمهوری باشد. جمهوری دموکراتیک باشد و از این حرف ها در پی حرکتهای قوی و انقلابی امام، روحانیت به روشنگری مردم پرداخت و با استدلال و منطق، ابهامات را زدود. استاد شهید مطهری، در پاسخ این سئوال که جمهوری اسلامی گنگ و با حاکمیت مردم در تضاد است:

(اشتباه آنها که این مفهوم را مبهم دانسته اند، ناشی از این است که حق حاکمیت ملی را مساوی با نداشتن مسلک و ایدئولوژی و عدم التزام به یک سلسله اصول فکری درباره جهان و اصول علمی درباره زندگی دانسته اند.

آیة الله شهید بهشتی نیز، در جواب حسن نزیه که پیاده شدن احکام اسلام را ناممکن و بی فایده و غیرمقدور دانسته بود، با صراحت و قاطعیّت گفت:

اقلاً بگذارید ماها بمیریم.ماها که از نزدیک در بحثهاتان بوده ایم، دیگر نباشیم بعد بیائید خودتان را به عنوان متولیان انقلاب ایران جا بزنید... امروز روی سخن من با ملت انقلابی ایران است. اعلام می کنم: ملت عزیز انقلابی مسلمان، هشیار باش افراد و گروههایی.... نغمه هایی را آغاز کرده اند که این نغمه ها برای انقلاب ما و انقلاب تو و جهت اسلامی انقلابی تو خطرناک است. آگاه و هشیار و مصمم باش که میدان را برای گسترش این نغمه ها باز نگذاری... اگر بخواهد این اظهار نظره، آغاز یک توطئه باشد هشدار باش می دهیم: ما با همان آمادگی که در طول انقلاب برای شهادت افتخار آمیز در راه خدا داشتیم، در برابر این توطئه ها با همان روحیه، حتی گرم تر و داغ تر و مصمم تر آماده هستیم

روحانیت و لیبرالیسم:

انقلاب اسلامی، در آستانه پیروزی قرار گرفت. امام به وطن بازگشت. هنوز دولت غیرقانونی بختیار، بر سر کار بود که امام، به بازرگان، مأموریت تشکیل دولت موقت را داد.

آنچه در این گزینش مورد نظر بود، ایمان و اعتقاد مهندس بازرگان به اسلام و سابقه مبارزاتی وی بود55.

امّا دیری نگذشت که ماهیت دولت بازرگان، روشن شد. روشن شد که مشی و برنامه های دولت موقت، با جوهر انقلاب، ناسازگار است و همخوانی ندارد. رئیس دولت، به چیزی جز (ایران) نمی اندیشید. البته به ایران اندیشیدن گناه نیست. امّا حرکت مردم، فراتر از ایران بود. اسلام بود و اعتلای کلمه حق و رهایی مستضعفان از یوغ بردگی و بندگی و بسط و گسترش اسلام، حضور فعال در جبهه جهانی حق، مبارزه با استکبار جهانی و... حال اگر این حرکت جهان شمول و بنیادی را در مسیری غیر از این قرار دهیم و مانع رسیدن این مردم، به اهداف خدا پسندانه شان شویم، گناه نیست؟ حرکت بر ضد جبهه حق نیست.

هدف بازرگان، با آنچه امام در پی آن بود و مردم در راه آن جان نثار کرده بودند، تفاوت اساسی و بنیادی داشت:

برای بنده، مأموریت و هدف و تعهد، خدمت به ایران بود، از طریق اسلام. برای امام، هدف و برنامه انقلاب، خدمت به اسلام بود از طریق ایران.

براساس این بینش، در دوران کوتاه مأموریت خود، با بی تفاوتی از کنار انقلابیون، مبارزان، شکنجه دیدگان، حزب اللهیان و ... گذشت، شعار نه شرقی و نه غربی را به موازنه منفی مصدق تفسیر کرد، به روحیه انقلابی مردم و اصول انقلابی که مردم برای آنها تلاش کرده و شهید داده بودند، وقعی ننهاد، با اصرار عفو جنایتکاران و غارتگران بیت المال را می طلبید58 و حتی بر تغییر نام برخی از جایها و نهادهای وابسته به رژیم ستمشاهی معترض بود:

چرا نام بنیاد پهلوی را به بنیاد علوی تغیر دادید. این مرض اسم عوض کردنها چیست؟

از اعدام مهره های طاغوت، نگران بود و ناخرسندی خود را از مجازات آنان، بدین گونه اعلام کرد:

از اعدام ژنراله، از طریق روزنامه مطلع شدم.

در پاسخ مردم معترض و انقلابیون عاصی از اعمال واپس گرایانه و سیاستهای جاهلی و گام به گام او، می گفت:

آنچه در این فرمان [امام] نیامده و خواسته نشده و عدم اشاره به آن معنی دار می باشد، عبارت است از انقلابی عمل کردن، به معنای قاطعیّت و خصومت، یا برنامه تضاد و طرد و تخریب، تبلیغ اسلام و اجرای شریعت به عنوان برنامه حکومت، صدور انقلاب و در افتادن با کفر و استکبار جهانی، نجات مستضعفان و کفرستیزی.

بدین سان، دولت موقت، زمینه احیای جاهلیت را فراهم آورد و زمینه بازگشت طاغوتیان را بر سر کار فراهم ساخت و کار را به جایی رساند که ساواکیها هم مدعی شدند و با اجتماع در مقابل نخست وزیری خواهان حقوق از دست رفته خود گردیدند!

آقای بازرگان، همه چیز را تمام شده می دانست و از مردم خواست به سرکارهایشان بازگردند و از علما و روحانیت هم، مصرانه می خواست که به حوزه ها برگردند!

روحانیت، کمیته ه، دادگاههای انقلاب و... را سدّ راه می دانست و مزاحم دولت. کار را به جایی رساند که در برابر امام و موضع گیریهای او، اظهار ناراحتی می کرد و سخنان امام را بر خاسته از احساسات می پنداشت:

)از دولت به امام، بدگویی می کنند و احساسات امام را تحریک می کنند و ما را در پوست گردو می گذارند. رفتیم به امام گفتیم: شما هم ما را کلافه کردید.)

در این دوران، روحانیت راستین، به خاطر انقلاب اسلامی، توهینها را شنید، بی مهریها را دید، ولی از اصول خویش دست بر نداشت و با تمام توان، حضور چشمگیر خویش را در همه نهادهای جوشیده از انقلاب حفظ کرد و جهت و سمت و سوی انقلاب را برای مردم نمایاند. هر حرکت خلافی می دید، به نحوی فریاد بر می آورد و اعلام برائت می کرد.

یکی از حرکتهای نابخردانه و ناسنجیده دولت موقت، ملاقات رئیس و چند نفر از وزرای وی، با برژینسکی، وزیر امور خارجه آمریک، در الجزایر بود. عجب این که دکتر یزدی، پس از این ملاقات اعلام کرد:

شورای انقلاب، با رفتار کجدار و مریز با آمریکا موافق است. این ملاقات، برخاسته از همان اندیشه است.

روحانیت، این حرکت صریح ضدانقلابی را تاب نیاورد و از طرف او و تمامی ملت ایران، مقام معظم رهبری، آیة اللّه خامنه ای، که عضو شورای انقلاب بود، با صراحت در پاسخ دکتر یزدی اعلام کرد:

اول، شورای انقلاب، کی وطی چه حکمی به آقای دکتر یزدی گفته بود که با آمریکا کجدار و مریز رفتار کند که ایشان این اظهار را کردند؟ من این را به عنوان عضوی از شورای انقلاب، تکذیب می کنم. هرگز، شورای انقلاب، چه مستقیم و چه غیر مستقیم، چه به دولت و چه به وزیر امور خارجه، نگفته است و نفهمانده است که با آمریکا کجدار و مریز رفتار کند. اگر این طور بوده و می توانند، باید ثابت کنند.

برخورد روحانیت با دولت سازشکار و غیر انقلابی، روز به روز، شدت می گرفت که با تصرف لانه جاسوسی به اوج خود رسید. دولت موقت، بد عمل کرد. بی پرده با انقلابیون در افتاد که شکر خدای را ور افتاد.

روحانیت و تدوین قانون اساسی:

پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی و رأی قاطع و مثبت مردم مسلمان به آن، برای فراهم آمدن زمینه های عملی حاکمیت اسلام و ارزشهای دینی، در ابعاد گوناگون، می بایست، قانونی تدوین گردد که بیان کننده بنیادهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و اقتصادی جامعه ایران، براساس اصول اسلامی باشد.

بدین جهت، در تاریخ 28/5/58، تقریباً هفت ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مجلس خبرگان قانون اساسی، متشکل از فقها و روحانیت بلند پایه و اسلام شناسان برجسته، با رأی مردم آغاز به کار کرد.

روحانیت در این سنگر، لیاقت و شایستگی و دانش خود را نمایاند. کار سترگی انجام داد. پایه های نظام را با قوانین حیاتبخش اسلام، پی ریخت وکاری ماندگار از خود به یادگار گذارد.

روحانیت، علاوه بر این که در این کار پر مشقت و راه ناسُفته و ناهموار، به پیش می رفت و بر ناهمواریها و سنگلاخه، غلبه می کرد و در ژرفای منابع دینی به کندوکاوی عمیق می پرداخت، تا گوهر ناب را بیابد و عرضه کند. مراقب بود و هوشیار که دشمن، شبیخون نزد و دستاوردهای ناب ملت شجاع و غیور ایران را به باد نسپارد.

دشمن، با تمام قوا به میدان آمد و با ترفندهای گوناگون، نمی خواست این درخت میمون، پابگیرد و قد برکشد. اینک نگاهی می افکنیم به ترفندهای دشمن، که در مراحل گوناگون، علیه مجلس خبرگان قانون اساسی به کار بست.

مخالفت با قانون اساسی

روحانیت دریافته بود به تجربه و عبرت از گذشته که رمز ماندگاری اسلام و انقلاب حیاتی که به پشتوانه مردم، پدید آورده، در به سریان و جریان انداختن احکام اسلام، در قالب قانون، به کالبد جامعه است.

دشمن، هدف را خوب خوانده بود. پی برده بود که روحانیت در پی چه کاری است. درک کرده بود که روحانیت، بنای مرصوصی را می خواهد پی ریزد و آینده اسلام را تضمین کند. از این روی، به مخالفت برخاست و ایادی وی و قلم بمزدها در روزنامه ها و جراید وابسته با تیترهای درشت نوشتند:

غروب قانونگذاری.

جزئیات قوانین اسلامی را نمی توان پذیرفت.

هدف انقلاب، پیدایش قشر ممتاز مذهبی نبود.

و...

قدرتهای استعمارگر، واقف بودند اگر مجلسی برای تدوین قانون اساسی تشکیل شود، روحانیان آگاه و حقوقداران متعهد، به کرسیها دست خواهند یافت.

روشن است قانونی که اینان وضع کنند، مورد پسند کُفار جهانخوار و شهوت پرستان عبادت گریز نخواهد بود. از این روی سعی داشتند که چنین مجلسی شکل نگیرد و گاهی با مقایسه انقلاب اسلامی با دیگر انقلابها: کوب، الجزایر... که پس از پیروزی به تدوین قانون اساسی نپرداخته اند، آنها را به عنوان الگو معرفی می کردند68 و توهین آمیز نوشتند:

ما در ایران، که انقلاب با سرعتی بی سابقه به پیروزی رسیده است و آگاهی و شعور و وجدان انقلابی در همه اقشار توسعه نیافته و نیروهای ارتجاعی و وابسته به استعمار، ریشه عمیق و نفوذ گسترده دارند... چگونه به خود اجازه دهیم که سرنوشت قانون اساسی و مکتب و انقلاب را به مجلسی بسپاریم که در همان شرایط استعمار و ارتجاع زدگی انتخاب و تشکیل می شود

اصرار بر تشکیل مجلس مؤسسان

وقتی که دشمن دید، علی رغم خواسته او، ملت مسلمان ایران، بر آن است که به خبرگان مسلمان، اختیار دهد، تا فرصت کافی برای مقابله با آن را پیدا کند. از این روی، با ترفند دیگری به میدان آمد و عنوان (مجلس مؤسسان) را به جای (مجلس خبرگان) مطرح ساخت. این پیشنهاد، بدان لحاظ که دائره را بگستراند و ایادی خود را به داخل مجلس وارد کند و زمام را از دست خبرگان، اسلام شناسان و حقوقدانان واقعی بیرون آورد، تا بتواند قانون تصویب کند که درضمن، منافع او هم تضمین شود. قانونی با چهره ای غیراسلامی و سمت و سوی غربی یا شرقی. از این روی، گفتند و نوشتند:

فقط مجلس مؤسسان، قانون اساسی را باید تصویب کند.

در این بازی، با اهدافی از پیش تعیین شده، بنی صدر، در لباس روشنفکری و شریعتمداری در لباس مرجعیّت! نیز شرکت جستند.بنی صدر موافقت خود را با مجلس مؤسسان، اعلام کرد و شریعتمداری، عدم تشکیل مجلس مؤسسان را اشتباه بزرگی خواند..

تلاش برای جلوگیری از حضور روحانیت در مجلس خبرگان

گروههای معارض نظام و مخالفان سر سخت اسلام و وابستگان به شرق و غرب، هنگامی که از دو مرحله قبلی مأیوس شدند، در صدد برآمدند، کاری کنند تا روحانیت راستین به مجلس خبرگان، راه نیابند و یا حداقل تعداد کمتری وارد آن شوند. از این روی، در تبلیغات و نوشته هاشان روی این مسأله انگشت می گذاردند و با طرح مسائلی چون: (مجلس خبرگان انحصاری خواهد شد، یک قرن عقب راندن کشور انقلاب هدفهای بزرگتری را دنبال می کرد که اکنون مسیر آن منحرف شده است و... جنبش مسلمانان مبارز! نوشت:

مردم در این باره، چیز زیادی نمی دانند. آنها اشخاص را بیشتر از اصول می شناسند ولذا مرجع آنها شخصیتها و عناوین خاص می باشد، نه اصول و ضوابط مکتب. حقیقت این است که توده، قبل از هر کس روحانیون را ملاک و مرجع خود قرار داده است.

مخالفت با اصول اساسی

با همه نیرنگها و کارشکنیه، مجلس خبرگان، تشکیل شد. اسلام شناسان، اصول برجسته و بنیادینی را از دل احکام اسلام استخراج کردند و عرضه داشتند. این حرکت سترگ، افراد زیادی را برانگیخت. مخالفتها شدت گرفت. هر اصلی که به تصویب می رسید، رشته ای از دوران جاهلیت گسسته می شد و پیوند عمیقی به اسلام زده می شد. استکبار، خشمگین از این رویداد، به مقابله با اصول حیاتی برخاست. از اصولی که جان استکبار جهانی را به لب رساند و آمال و آرزو و نقش های مخالفان را نقش برآب کرد، اصل ولایت فقیه بود.

عده ای در قالب دلسوزی از مکتب اسلام، گفتند:

(ولایت فقیه ممکن است به مکتب ما لطمه بزند.

گروهی آن را با جمهوری اسلامی در تعارض می دیدند:

طرح و تصویب ولایت فقیه، در قالب جمهوری اسلامی، به علت تعارضات و تضاد ماهوی و شکلی در بین دو مفهوم، موجد اشکالات فراوانی در مرحله اجرا خواهد شد.

برخی، فقاهت را با ولایت فقیه خلط کردند.

حزب خلق مسلمان، با تمام توان علیه اصل ولایت فقیه، به مقابله برخاست.

بالآخره بعضی از فرصت طلبان به بهانه این که روحانیت و فقیه دارای عصمت نیست و سپردن ولایت به دست او هیچ گونه تضمینی ندارد و ممکن است به استبداد بینجامد، نوشتند:

اگر روحانیت به خاطر معصوم نبودنش و احتمال اشتباهش در رأس یک قدرت قرار گیرد و اشتباهی مرتکب شود، بی شک آن را به حساب اسلام می گذارند... مواظب باشید. به اسم دین، مستبدین بر شما مسلط نشوند.

فقهای زمان شناس و اسلام شناس و انسان شناس، با استدلال و منطق این اصل را به کرسی نشاندند و آن را در راستای حاکمیت مردم دانسته و هیچ گونه تضادی بین ولایت فقیه و آزادی مردم نمی دیدند. از این روی، این اصل را با زیر مجموعه های پربرکتش به تصویب نهایی رساندند.

امام خمینی، در تأیید این اصل بلند اظهار داشت:

پشتیبان ولایت فقیه باشید، تا آسیبی به این مملکت نرسد. شما که درست از اسلام مطلع نیستید، کارشکنی نکنید... آنها که مسائل را با دید غرب حساب می کنند آنها خطا کارند.

توطئه انحلال مجلس خبرگان

هر چه بر عمر مجلس خبرگان می گذشت و قوانین اسلامی، به تصویب می رسید، دشمنان و مخالفان به توطئه های جدیدتری دست می زدند. یکی از نقشه های خائنانه و خام و در عین حال حساب شده و ظریف، مسأله (انحلال مجلس خبرگان) بود. دولت موقت که در آن زمان، زمام کشور را در دست داشت و از کمیّت و کیفیت مجلس خبرگان ناخرسند بود، بر این مسأله تأکید بیشتری داشت. امیر انتظام، نامه ای را تهیه کرد و پانزده نفر از وزرای کابینه بازرگان هم قرار شد آن را امضا کنند و به اطلاع امام برسانند که ایشان یا مجلس خبرگان را منحل سازد و یا آنان دسته جمعی استعفا می دهند.

این مسأله، در هیأت دولت مطرح شد. فقهای عضو شورای انقلاب، هم در آن جلسه حضور داشتند که با کمال شهامت و شجاعت، در برابر این ترفند ایستادند، مقام معظم رهبری، آن ماجرا را چنین شرح می دهد:

بنده آن شب، حضور داشتم و گفتم: مجلس، نماینده مردم است و باید بماند و قانون اساسی را تمام کند. البته آقایان تندی کردند، حتی به ما اهانت کردند، امّا بالآخره اظهارات ما مانع کارشان را روشن کرد و فهمیدند که م، قبل از این که به امام برسد، در مقابل توطئه هایی که علیه مجلس خبرگان، ممکن است انجام گیرد، ایستاده ایم.

بدین ترتیب، روحانیت همیشه مبارز و بیدار، بار دیگر جلو یک خیانت تاریخی را گرفت و در برابر توطئه گران، سخت ایستادگی و مقاومت کرد. امام بزرگوار نیز که در رأس جریانها بود و از افق بالا به مسائل می نگریست و بررسی می کرد، در این باره گفت:

مسأله انحلال مجلس خبرگان، روی این زمینه بود که دیدند مجلس خبرگان یک مجلس اسلامی شد، یک مجلسی که اکثرش از علما هستند. اینها از این می ترسند. از علمای خوب می ترسند و ضربه خوردند. دیدند که مجلس علما هست، اگر قانون بنویسند یک قانونی می نویسند که با مزاج شرق و غرب سازش ندارد.

در تمام این مراحل، روحانیت، سنگری بود تسخیر ناشدنی. دشمن نتواست بر این باور، بالا رود. اگر توفیق می یافت، روزگار به گونه ای دیگر ورق می خورد، بدون شک.

روحانیت و آمریکا ستیزی

نیاز روزافزون ایالات متحده آمریکا به موادّ خام ارزان قیمت، بازار مصرف برای کالای تولیدی خود، منطقه ای با ثبات برای سرمایه گذاری و اهمیت استراتژیکی ایران سبب شد که آمریکا توجه ویژه ای به ایران داشته باشد.

گرچه حضور آمریکا در ایران بعد از جنگ جهانی دوم به چشم می خورد، اما از اوایل دهه 1960، این روابط بسیار صمیمی و نزدیک شد و در سالهای 1971 ـ 1972، ایران به پایگاه امنیتی غرب تبدیل شد85.

حضور و نفوذ آمریکا در ایران بر سلطه سیاسی، نظامی، و فرهنگی او روزبه روز می افزود و ملت ایران را به وابستگی و ذلّت سوق می داد. طرح احیای اسارت بار کاپیتالیسیون در سال 1342ش.ق. و مسأله وام دو ملیون دلاری دولت ایران از آمریک، از نمونه های روشن این ذلت و وابستگی است.

در این دوران، تنها فریادی که بلند شد، فریاد امام خمینی بود. او، با بینش سیاسی و دینی عمیق و دقیق، همه چیز را پیش بینی می کرد و به دولت سرسپرده هشدار می داد که زیر بار اسارت و بردگی آمریکا و اسرائیل نرود:

ایران خودش را فروخت برای این دلارها. دولت ایران، استقلال ما را فروخت، ما را جزء دول مستعمره حساب کرد. ملت مسلم ایران را پست تر از وحشیها در دنیا معرفی کرد.

یا با شجاعت و جسارت تمام گفت:

رئیس جمهور آمریکا بداند این معنی را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما  و...

حرکتهای بیدارگرانه او، فریادهای روحانیون پیرو او، در جای جای کشور اسلامی، اقیانوسی از اراده ها به خروش آورد و موجهای خشمگین، درهم کوبیدند اقتدار امپریالیسم جهانی را. با پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا غافلگیر شد. کشوری را که برای آن حساب ویژه ای بازکرده بود و آن را جزیره ثبات می خواند، به مخاطره انگیزترین و نگران کننده ترین کشور نسبت به منافع و امنیّت غرب تبدیل شد.

به گفته حامد الگار:

انقلاب اسلامی ایران، بزرگترین شکستی است که استعمار غرب در قرن حاضر خورده است و به مراتب بیشتر از زیانی است که در اثر شکست فاحش آمریکا در ویتنام به استعمار جهانی وارد آمده است.

البته آمریک، خود را کنار نکشید که رگ حیات او از ایران مایه می گرفت. علاوه بر برنامه های نظامی که علیه ایران انقلابی تدارک دیده بود، در صدد برآمد، روزنه ای بیابد و در داخل جبهه حق، نفوذ کند.

با روی کار آمدن دولت موقت و سیاست کجدار و مریز آن با آمریک، دولت آمریکا امیدوار بود که بتواند در راه سازش با دولت موقت و پیوند با دیگر گروههای سیاسی مخالف، در برابر انقلاب و روحانیت مبارز و راستین سدّ استواری ایجاد کند و به تدریج از قدرت آنان بکاهد و دوباره به منافع از دست رفته اش دست بیابد و سلطه خود را بر این کشور تحمیل کند:

مادامی که جهت سیاسی دقیق ایران اتخاذ نشده و مادامی که قدرت روحانیّت توسط دیگر گروهها کم نشده، ما باید طوری رفتار کنیم که با جناح روی کار آمده بتوانیم سازش کنیم و این در حالی است که یک پیوند محکم بتوانیم بادیگر گروههای مخالف سیاسی برقرار کنیم.

حکومت آمریکا خود را قانع کرده بود که رژیم جمهوری اسلامی، برای گذر ایران از استبداد به دموکراسی ضروری است. قدرت روحانیت را نیز مرحله ای انتقالی و کوتاه مدت می شمرد.

در عین حال، برای انحراف نهضت و انقلاب از هیچ کوششی دریغ نمی کرد. از تحلیل جاسوسان آمریکایی کاملاً می توان دریافت که آمریک، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در پی پایگاه و جایگاه جدیدی در میان ملیون و برخی از روحانیان بوده است:

(هنوز رهبران سیاسی، بخصوص روحانیون در گفت وگو با ما دلسردند.

هیچ یک از این گروهها [گروهها و جریانهای مخالف انقلاب] به واسطه قدرت نابودکننده ای که دست روحانیون قرار دارد، جرأت درگیری ندارند چرا که روحانیون از حمایت بی دریغ توده ها برخوردارند.

در این تحلیل، روحانیان به دو دسته تقسیم شده اند و دسته اول به چند شاخه:

دسته اول روحانیونی که در مقابل آمریکا سرسخت بوده و آمریکا نتوانسته است نظر آنها را جلب کند.... خمینی و روحانیت در قدرت هستند و خمینی می خواهد فرهنگ اسلامی را جانشین فرهنگ غرب بکند. یک تحلیل از ساخت قدرت در ایران بعد از انقلاب (امام) خمینی و دیگر آیت الله ها را در رأس می گذارد و بهمراه دیگر روحانیون شیعه که برای مجلس انتخاب شده اند که اکنون در حال تدوین قانون اساسی است.

سپس نوبت ملاهایی می رسد که در داخل دولت موقت، دادگاههای انقلاب، کمیته و تشکیلات شبه نظامی قرار دارند.

و در پایان ملاهایی که ساده جای می گیرند که به توده ها در دهات و شهرها خدمت می کنند، که پشتیبانی متعصبانه آنها بزرگترین منبع قدرت خمینی و آیة الله ها می باشند... اگر خمینی بمیرد نفوذ روحانیون کم خواهد شد ولی ازبین نخواهد رفت.

در این تحلیل، تحلیل گر آمریکایی اعتراف می کند: با روحانیت راستین و در خط امام که سرسختانه در برابر آمریکا و برنامه های او مقاومت می کنند، نمی توان ایستاد، چون آنان پایگاه و نفوذ روحی دارند و مردم آنان را به عنوان انسانهای متعهد و خدمتگزار می شناسند؟

اما در باره دسته دوم از روحانیان گزارش می دهد:

(دسته دوم، روحانیت میانه رو [سازشکار] که آمریکا توانسته بود با برخی از آنها ملاقات کند... آیةالله شریعتمداری در رابطه با روابط آینده مابین ایران و آمریکا خیلی مهربان و خوشبین بود... او گفت: ایران برای محفوظ ماندن در مقابل شوروی به کمک آمریکا احتیاج دارد.

کاملاً پیداست که دولت آمریک، پس از پیروزی انقلاب، تمام توان خودش را به کار گرفته بود که حکومتی مبارز و سازشکار متمایل به غرب و ارزشهای غربی روی کار بیاید و گفته بود:

ما می خواهیم برای ایرانی کار کنیم که میانه رو باشد و ناسیونالیستهای مخالف روحانیت تسلط بیشتری در اداره مملکت داشته باشند.

دخالتهای پیدا و پنهان آمریکا و برخورد انفعالی دولت موقت و حرکتهای سازشکارانه لیبرالهای در مصدر قدرت، مردم پرشور و انقلابی ایران را به خشم آورد و این خشم مقدس، در دانشجویان پیرو خط امام، متبلور شد و آنان به پشتیبانی امام و روحانیت آشتی ناپذیر، لانه جاسوسی را تسخیر کردند و جاسوسان نابکار را در بند کشیدند و اسناد توطئه آمریکا را علیه انقلاب اسلامی نشر دادند.

این حرکت عظیم و انقلابی، سبب تحقیر آمریکا شد و سربلندی مسلمانان انقلابی ایران.

آمریکا در جهان مفتضح شد و به عنوان قدرتی مداخله گر و سلطه جو، معرفی شد. از این روی شهید بهشتی، مظهر روحانیت بیدار، از تریبون مقدس مجلس خبرگان، این شور و حرکت مقدس و جسورانه را ستود:

جوانان با ایمان، بیش از این تاب نیاوردند، و به عنوان اعتراض، سفارت آمریکا را تصرف کردند... گویا آمریکا و قدرتهای دیگر جهانی، فقط زبان دیپلماسی را آموخته اند و هنوز، زبان انقلاب را یاد نگرفته اند... امید ما این است که درس عبرت بگیرند که دیگر جوانان ما برای گفت وگو با شما ناچار به استفاده از این زبانها نشوند.

امام، به این غیورمردانی که پنجه در پنجه جهان خوار بزرگ افکنده بودند و اقتدار او را درهم کوبیده بودند، اهمیت ویژه ای داد و انقلاب آنان را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول خواند:

اقدام دانشجویان، یک انقلاب بزرگتر از انقلاب اول است.

جائی را گرفته اند که مرکز جاسوسی بوده است.

در برابر این حرکت توفنده، پرشتاب و عزت آفرین، عده ای که سر و سرّی داشتند با ایالات متحده آمریکا و امیدها بسته بودند به نویدها و وعده های او، به خشم آمدند و موضع گرفتند.

حاج سید جوادی نوشت:

هموطنان، اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری اعضای سفارت، آنچه از نتایج آن، نصیب شما شد، یک خیانت آشکار و مسلّم به انقلاب و آزادی و استقلال ایران و به نفع آمریک، در جهت نابودی دستاوردهای انقلاب ایران بود.

بنی صدر گفت:

دانشجویان خود کامه عمل می کنند و حکومت در حکومت به وجود آورده اند.

گروههایی که به خود لقب ضد امپریالیسم داده بودند، گیج و حیران بودند، بعد تسلیم جوّ شدند و بناگزیر، به تأیید دانشجویان پرداختند.

ملی گراها و از همه بیشتر دولت موقت و رئیس آن، آقای بازرگان، سخت به خشم آمده بودند، از این که همه رشته ها خود را پنبه می دیدند و آمال و آرزوها را برباد!

آری، روحانیت سازش ناپذیر، اعلام کرد و پای آن هم ایستاد که آمریکا وقتی می تواند طرحهای خود را اجرا کند که روی جنازه روحانیان سازش ناپذیر و مبارز، رَدْ شود.

روحانیّت و تحول فرهنگی

انقلاب اسلامی پیش از هر ویژگی دیگر، انقلابی است معنوی و فرهنگی. فرهنگ در این انقلاب، سنگ زیرین است. به عبارت دیگر، انقلاب اسلامی، اوّلاً و بالذات، انقلاب فرهنگی است. ایجاد جانهای شیفته و شید، در پرتو ایمانی فزاینده و نیرو دهنده، در میدان سیاست و اجتماع و در برابر مذهب گریزان و معنویت ستیزان شرق و غرب در این قرن، از ویژگیهای فرهنگی و معنوی این انقلاب است.

این ویژگی، برخاسته از تفکر الهی است که اصالت را به قلب می دهد، نه به قالب و ارزش را به دِل می دهد، نه گلِ.

مقصود از فرهنگ در این جا معنای خاص آن نیست، بلکه:

کلی یا کلیت درهم آمیخته و به هم پیوسته ای از ارزشها و اعتقادات و آداب و سنن و احساسات و گرایشها و افکار و اندیشه ها و به طور کلی، عناصر سازنده و شکل دهنده شخصیت و اخلاق و اعمال هر قوم و هر ملت.

وجود آدمی، استعدادهای سرشار و فراوانی را در خود جای داده است که فرهنگ آن استعدادها را شکوفا می سازد و می پروراند. از این روی می توان گفت: در مجموع، فرهنگ، هویّت ساز و گوهر پرداز است و جریانی است که از گدازه های آتشفشان کوهستان آدمی طلای ناب و خالص می سازد: (الناس معادن کمعادن الذهب والفضة.

نقش فرهنگ در میان افراد جامعه و در برخوردهای افراد با امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، نقشی است زیربنایی و سرنوشت ساز. به همین جهت، همواره مستکبران در گام نخست، فکر و فرهنگ جامعه را نشانه رفته اند، سپس آنان را به بردگی بندگی و ذلت کشانده اند: (فاستخف قومه فأطاعوه).

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در نظام سلطنتی یکی ازاموری که حساب شده انجام می گرفت، این بود که فرهنگ ایرانی، فرهنگی وابسته و متناسب با فرهنگ حاکم بر جهان باشد. از این روی، عملاً تحولات اجتماعی و دخالت و سیاستگذاری دولت در امر فرهنگ، به گونه ای بود که بُعد دینی و اسلامی آن به حاشیه رانده شده بود. زنده کردن آداب و سنن پیش از اسلام و احیای تاریخ کهن ایران زمین، کورش گرایی، تغییر تاریخ و اصرار فراوان بر پارسی گرایی، همه و همه برخاسته از این امر بود. رژیم سلطنتی، باورهایی را رواج می داد و از آن تبلیغ و ترویج می کرد که مرز باورهای دینی و فرهنگی و سنتی مردم ر، که مبتنی بر اسلام بود، درهم می شکست. اواخر حکومت پهلوی، وابستگی فرهنگی و حاکمیت فرهنگ غرب در ایران، به اوج خود رسیده بود و بازار مصرف گرایی و گرایش به ارزشهای غربی (حرث) و (نسل) را به هلاکت و سقوط نزدیک ساخته بود. در این دوران سیاه و ظلمانی، جرقه ای به وجود آمد و (انفجار نور) شد.

ابرهای تیره کنار رفت، باران رحمت الهی بارید و نسیم خداوندی وزیدن گرفت و غبار ظلم و ستم و وابستگی و ذلت و تسلیم در برابر بیگانگان، برطرف شد. استعدادها شکوفا گشت و انسان مسلمان ایرانی به خویشتن خویش بازگشت و خود واقعی را پیدا کرد. پیک و پیام امام، که همسو و هماهنگ با فطرت بود، جانها را به وجدآورد و پیامهای عزت بخش و انسان سازش، تحول عمیق و همه جانبه در جان و روان مسلمانان به وجود آورد.

امام، ثابت کرد که در مصاف با فرهنگهای بیگانه و توجه به فرهنگ خودی، از هیچ اقدامی فروگذار نمی کند.

او، اساس و مبدء تمام خوشبختیها و بدبختیها را در فرهنگ می دانست.

از (استحاله فرهنگی) ملل مسلمان رنج می برد و آثار سوء فرهنگ استعماری: (بد بینی به خود)، (بی تفاوتی)، (تأثیرپذیر)، (نومیدی)، (سستی و ناپایداری) و... را گوشزد می کرد.

روحانیت در خط امام، نقش مؤثر و کارسازی در رشد و بالندگی فرهنگ انقلاب و اسلام داشته که اینک به برخی از جلوه های آن اشاره می کنیم:

1 ـ در حوزه پیام رسانی: در میان مردم نفوذ داشتند و امین امام بودند. پیام حیاتبخش او را به دورترین نقاط این مرز و بوم رساندند تا بیدار شدند آن خفتگان که در خواب قرون بودند و پابند فسون. به تفسیر شریعت پرداختند و آیات آسمانی را برای زمینیان تشریح کردند و فرعونیان را شناساندند و مردم را به راه و رسم امام خمینی آشناکردند و علیه ناراستیها و کژیها برخیزاندند.

رساندن این پیامه، به آسانی میسور نبود، مرگ بود و زندان و تبعید و آوارگی. در مرگ بار ظلم و جور و تحجر، هرگونه تهمت و ناسزا را به جان پذیرا شدند. امّا از آرمانها و اهداف مقدس خویش، دست برنداشتند و با پشتکار و ایثار و تلاش، پیام روحبخش روح خدا را به قلب مشتاق مردمان مسلمان، فراخواندند و به صف انقلاب و مبارزه با رژیم ضد خدایی پهلوی، پیوندشان دادند.

2. حضور در مراکز فرهنگی: عناصر فرهنگی حوزه، با حضور جدی در مراکز فرهنگی و دانشگاهی در زمان طاغوت، بذر اندیشه اسلام و انقلاب را در ذهنها فشاندند و راه را از چاه برای خیل فرهنگیان و دانشجویان و اساتید، نمایاندند. شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید مفتح و... این گونه بودند و چنین رسالتی داشتند که نقش هم آفریدند.

پس از انقلاب، روحانیت در گسترش فرهنگ و معنویت، ساختن انسانهای با فرهنگ و معنویت، عظیم نقشی داشته است.

غبار جهل و بی سوادی و بی فرهنگی را با تلاش و حضور در مراکز علمی و فرهنگی. مساجد، بازار، کارخانه ه، ادارات و مؤسسات، روستاها و شهرها و... از چهره کشور اسلامی ایران زدود و بر بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی فائق آمد و عطر اسلام ناب را در اجتماع و خانواده فشاند و تمدنی نو، بر اساس معارف اسلامی پی ریخت.

3. در عرصه تألیف و نشر: از جمله خدمات فرهنگی روحانیت و حوزه که تأثیری به سزا در تحول فرهنگی کشور داشته تألیف کتاب، مقاله و رساله های مفید و علمی در زمینه مسائل گوناگون: اجتماعی، سیاسی، تاریخی، اخلاقی، فقهی و حقوقی، کلامی، تفسیری، حدیثی و... است.

پژوهشگران و محققان و نویسندگان بسیاری در این عرصه مشغول فعالیتند و جمعها و تشکیلات مبارکی دست اندکار.

روحانیت بیدار و آگاه، پس از انقلاب، از طریق مجلات و روزنامه هایی که خود بنیادگزارد و یا از طریق دیگر نشریات و مجلاتی که مدیریت و سرپرستی و اداره آن را به عهده گرفت، معارف اسلامی را به نحو احسن تبیین و نشر داد و بسیاری از مسائل فقهی، کلامی و فلسفی را به زبان ساده به مشتاقان معارف اسلامی عرضه داشت.

4. امامت جمعه: سنگر اساسی دیگر روحانیت که نقش اساسی در هدایت مردمان و تحول فرهنگی جامعه داشت، نماز جمعه بود. این مراسم سیاسی و عبادی، یکی از شورانگیزترین و شکوهمندترین ابتکارات اسلام است، که بعد از انقلاب اسلامی، پس از قرنها بپانداشته شدن، بپاداشته شد.

این نماز مانور سیاسی اسلام و مسلمانان و مظهر حاکمیت سیاسی اسلام و قدرت حکومت اسلامی است. خطیب جمعه وظیفه دارد که ضمن پالایش جانه، با موعظه به تقوا و وارستگی به پرورش افکار و اندیشه های نمازگزاران بپردازد و آنان را از مسائل جهان اسلام و رخدادهای سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی با خبر سازد.حوادث واقعه را تحلیل کند و راهبر زندگی آنان در طول یک هفته باشد، این پایگاه دینی و سنگر فرهنگی، همواره مورد بغض و عداوت منافقان و مخالفان اسلام و انقلاب بوده و هست و انسانهای والایی از روحانیت اصیل و مخلص و مبارز در این سنگره، به دست منافقان کوردل به درجه شهادت نائل آمدند.

5. انقلاب فرهنگی: همه انسانها در حقیقت در فضای فرهنگی متأثر از محیط خود می زیند و نمی توانند خود را جدای از فضای فرهنگی محیط، تصور کنند.

اصلی ترین تأثیر پذیریهای انسان، از راه فرهنگ است. فرهنگ به این معنای عمیق و گسترده، مرزهای مشترکی با بسیاری از علوم انسانی دارد.

مراد از انقلاب فرهنگی، دگرگونی در چنین فضایی است. جانمایه انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگی، در فضای فرهنگی بود که آمریکا در دوران حاکمیت خود بر ایران، ایجاد کرده بود.

در دوران حاکمیت آمریکا بر ایران، فرمها و هنجارهایی به جامعه، عرضه می شد که فرهنگ و ارزشهای اسلامی را می زدود و یا کم رنگ می کرد و زمینه را برای سلطه و اقتدار او فراهم می آورد.

این فرهنگ، که از آن به عنوان (فرهنگ جهانی) و دارای اصول و قوانین خدشه ناپذیر، در دانشگاه و مراکز علمی و فرهنگی، در تحلیل و تفسیره، در تبیین تاریخ، هنر، ادبیات و... نام برده می شد، معیار بود و همه چیز با آن سنجیده و ارزیابی می شد و روی گردانی از آن، ارتجاع بود و بازگشت به عقب.

از طریق این فرهنگ، به مردم ما و دیگر مردم جهان سوم، می آموختند که از چه خوشتان بیاید و از چه بدتان بیاید.

چگونه سلیقه خود را تنظیم کنید، چگونه غذا بخورید، چگونه لباس بپوشید و با حکومت و جامعه چه برخوردی داشته باشید. از این روی، انقلاب اسلامی بر آن شد که فرهنگی را که آمریکا برای گستردن و پایدار کردن قدرت و سلطه خود، به اعماق جامعه و دانشگاهها و علوم دانشگاهی نفوذش می داد، براندازد و فرهنگی بر اساس ارزشهای انسانی اسلامی بنا نهد.

این حرکت، در زوایای گوناگون اجتماع، با اولین جرقه های انقلاب، شروع شده بود و در دانشگاهه، به خاطر حساسیت و ویژگیها و عمق وابستگی به فرهنگ به اصطلاح جهانی و در واقع آمریکایی، دست پرورده های این فرهنگ، به کمک قدرتهای خارجی که حفظ منافعشان ایجاب می کرد که این فرهنگ بماند و دامن بگسترد، جنجال و هیاهو به راه انداختند و در این مراکز حساس سنگر گرفتند علیه ارزشهای اسلامی و حاملان آنها. اینان، نمی خواستند که انقلاب اسلامی، تاروپود فرهنگ آمریکایی را در دانشگاهها ازهم بگسلد. زیرا خوب دریافته بودند که اگر این مغز متفکر جامعه، از زیر سلطه آمریکا خارج شود، دوران حاکمیت او بر ایران، به پایان خواهد رسید.

امام، با درایت خاص، افزون بر روشنگری و سخنرانیهای جهت دهنده و افشای چهره آمریکا و هدف و برنامه او از کار فرهنگی، نیروهای صالح و اسلام شناس و آشنای با فرهنگ اسلامی را بسیج کرد، تا طرحی نو درافکنند و بنیاد فرهنگی جامعه را بر پاشنه دَر اسلام بچرخانند، تا زنجیرهای وابستگی قطع گردد و انقلاب عمیق در جانها و دلها و ذهنها پدیدآید و دانشگاه، که به عنوان مغز متفکر جامعه در تلاش است و تکاپو، جهت اسلامی بگیرد و برای این مُلک مفید افتد.

6. مبارزه با غرب زدگی: گام دیگری که روحانیت در راستای تحول فرهنگی برداشت و رنجها برد و مبارزات طولانی را پشت سرنهاد، مسأله مبارزه با غرب زدگی و غرب گرایی بود.

با نگاهی به نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، در می یابیم که عالمان پاک نهاد و فرزانه اسلام، از پیشگامان مبارزه با این بلای خانمانسوز بوده اند و در برابر هجوم و شبیخون فرهنگی شرق و غرب، ایستادگی کردند.

سردارانی که در لباس روحانیت، در راه مبارزه با غرب زدگی و حاکمیت باورهای دینی، بر سر دار رفتند، اما سر تسلیم در مقابل بیگانگان و بیگانه پرستان فرود نیاوردند، کم نیستند.

از جمله در نهضت مشروطه، در مقابل توطئه غرب باوران و غرب زدگان ایستاد و بر مشروطه مشروعه پای فشرد و به همین جرم، پیشاهنگ این مبارزه، بر سر دار رفت.

به گفته جلال آل احمد:

از آن روز که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزرگوار را بر سر دار، همچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غرب زدگی، پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد و اکنون، در لوای این پرچم، ما شبیه قومی از خود بیگانه هستیم، در لباس و خانه و خوراک و ادب و مطبوعاتمان. و خطرناک تر از همه، در فرهنگمان، فرنگی مآب می پروریم، و فرنگی مآب راه حل هر مشکلی را می جوییم.

در نهضت اسلامی امام خمینی نیز، این ویژگی وجود داشت و دارد. امام، از همان آغاز نهضت، مردم را به سرمایه های ملی و فرهنگی و مذهبی خودشان توجه می داد و از غرب زدگی به عنوان (اُم الاٌمراض) یاد می کرد.

او، که حامل و شاهد نزدیک به یک قرن خیانت غرب زدگی و روشنفکران خودفروخته بود، در هر فرصت و زمان مناسبی خطر نفوذ و رخنه غرب زدگان را در انقلاب اسلامی، گوشزد می کرد و از حاکمیت ارزشهای غرب (بر آموزش و پرورش) و نامگذاری ها و انعکاس آن در نشست و برخاستها و معاشرت ها در رنج بود. امام با تفکر اسلامی ناب، بر بازگشت ملتهای مسلمان به (هویت اسلامی) و خویشتن خویش تأکید وافر داشت و از روشنفکران غرب و شرق زده قطع امید کرده بود.

در پیامی به حجاج مسلمان سراسر جهان فرمود:

\ای مسلمانان جهان که به حقیقت اسلام ایمان دارد... به فرهنگ اسلام تکیه زنید و با غرب و غرب زدگی مبارزه نمایید و روی پای خودتان بایستید و بر روشنفکران غرب زده و شرق زده بتازید و هویت خویش را دریابید که روشنفکران اجیر شده بلایی بر سر ملت و مملکتشان آورده اند که تا متحد نشوید و دقیقاً به اسلام راستین تکیه ننمایید بر شما آن خواهد گذشت که تاکنون گذشته است. امروز زمانی است که ملته، چراغ راه روشنفکران شوند و آنان را از خودباختگی و زبونی در مقابل شرق و غرب نجات دهند.

* * *

نقش روحانیت در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی :
نقش روحانیت در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی در پنج­ بخش ذیل بررسی می­شود :
گفتار اول: نقش روحانیت در سازماندهی و بسیج توده ها
گفتار دوم: نقش روحانیت در تبیین و ترویج ایدئولوژی انقلاب اسلامی .
گفتار سوم: روحانیت و شیوه­های مبارزه .
گفتار چهارم: نقش روحانیت در هم­بستگی میان نیروهای مخالف .

نقش روحانیت در سازماندهی و بسیج توده­ها
1ـ از طریق مساجد :
امام (ره) در یكی از مصاحبه­های خویش با حامد الگار درباره­ی نقش روحانیت و مسجد در بسیج انقلابی توده­ها چنین می­گویند: «در تمام مراحل، روحانیت نقش اول (را) داشت... همه­ی این­ها بودند لكن آن­كه ملت را بسیج كرد، آن روحانیون بودند، یعنی هر مرحله­ای یك مسجد یا چهار مسجدی كه دارد، چهار تا روحانی دارد مردم به آن اعتقاد دارند... اگر این روحانیت را از این نهضت از اول برمی­داشتیم، اصلاً نهضتی نمی­شد، مردم به كس دیگری گوش نمی­دادند...».[1]
به نقش مساجد و روحانیون در بسیج توده­ها، حتی مخالفان هم اقرار می­كردند. داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهان­گردی كابینه­ی آموزگار، گفته بود: «من احتمالاً باید بگویم اوایل حكومت آموزگار كه خودم در آن حكومت بودم، در جلسه­ای اظهار نگرانی كردم... . كه چه خبر است كه این همه مسجد دارد در همه­ی ایران باز می­شود... به هر حال از میانه­های سال 1356 پیدا بود كه نیروی مذهبی دارد قدرت می­گیرد». نیكی كدی هم به این نكته توجه داشته می­گوید: «طبقه­ی وسیعی از تحصیل­كرده­ها، دانشجویان­ طبقه­ی سیاسی جدید و تهیدستان شهری تحت تأثیر و سازماندهی مساجد ستون فقرات سیاست نوین مردمی را فراهم ساختند».[2]
این گونه جاذبه­ها در واقع تحت تأثیر روحانیون برجسته­ای صورت می­گرفت كه جوانان به آن­ها اعتقاد و اعتماد داشتند. برای مثال دكتر محمد مفتح، در مسجد امیرالمؤمنین امیرآباد، واقع بین دانشگاه تهران و خوابگاه دانشجویان نماز می­گذارد كه این فرصت مناسبی برای دانشجویان كوی دانشگاه بود.
جان استمپل، از وابستگان سفارت امریكا در ایران، در كتاب خود درباره­ی این موضوع می­نویسد: «یك جنبه­ی مهم رشد حركت انقلابی، مشاركت دایمی و فزاینده­ی سازمان­های شیعی مذهب ایرانیان در جنبش توده است. در كشور 35 میلیونی ایران تقریباً 80 تا 90هزار مسجد و 180 تا 200هزار روحانی وجود دارند. سریع­ترین و مطمئن­ترین راه برای رساندن پیام از شهری به رهبران شهر دیگر، از طریق شبكه­ی مسجد انجام می­گرفت كه توسط روحانیون رده بالا، سازمان می­یافت».[3]
مسجد در انقلاب اسلامی، عمده­ترین مكان شروع تظاهرات و راه­پیمایی­ها بود. در واقع تجمع جمعیت كه عمده­ترین عامل شكل­گیری توده­هاست، عنصر اصلی شكل­گیری اعتراضات توده­ای علیه نظام حاكم بوده، تحركات و فعالیت­های فردی مخالفت­آمیز بلافاصله و با كمترین هزینه از سوی نظام سیاسی مستقر سركوب می­شود؛ اما هنگامی كه تعداد زیادی از جمعیت، به­طور سیل­آسا در خیابان­ها به حركت درآیند، سركوب یا كنترل آن­ها برای نظام مستقر هزینه­ی بالایی دارد. به­طور معمول، در اكثر انقلاب­ها، مكان­های عمومی نظیر باشگاه­ها در انقلاب فرانسه و یا شبكه­های مخفی حزبی عامل تجمع افراد هستند. اما نكته­ی شایان توجه در انقلاب اسلامی آن است كه مساجد به­طور كاملاً آشكار همین كار ویژه را در انقلاب اسلامی ایران ایفا نمودند.
مساجد همچنین عامل مهمی در تكثیر و ارسال پیام رهبران انقلاب به پیروان در اقصی نقاط كشور بودند. «نوار موعظه­ها و سخنرانی­های (امام) خمینی از محل اقامت ایشان در عراق توسط شبكه­ی مسجد به شهر مقدس قم، محل سكونت (امام) خمینی قبل از تبعید برده می­شد. نوارها از قم به شهرهای دیگر ارسال می­گردید... این نوارها و جزوه­ها در مساجد دست به دست مردم می­گشت...».[4]


2ـ از طریق اطلاع­رسانی و آگاه كردن مردم :
مقدمه­ی هر بسیج سیاسی، شبكه­های اطلاع­رسانی برای سازماندهی نیروهای انقلابی است. شبكه­ی اطلاع­رسانی نیز چند كار ویژه­ی مهم انجام می­دهد:
1ـ پیام­ها و رهنمودهای رهبر انقلاب را به سایر رهبران در نقاط مختلف كشور منتقل می­كند.
2ـ رهبری را از میزان منابع و حمایت­های مردمی آگاه می­كند.
3ـ میان افراد انقلابی، برای تجمع و یا اقدام مشترك، ارتباط برقرار می­كند.
4ـ پیام­ها و سخنرانی­های هدایت­كننده­ی رهبران را به توده­های پراكنده می­رساند.
بدون وجود سازمان­ها و افراد اطلاعرسان، بین نیروهای مخالف و رهبران آنها هماهنگی برای اقدامات انقلابی به وجود نیامده، در نتیجه نیروهای پراكنده به صورت انفرادی به دست رژیم حاكم سركوب میشوند. در هر بسیج سیاسی، نهادها و افراد خاصی این كار ویژه مهم را انجام میدهند؛ در انقلاب اسلامی روحانیون به واسطه جایگاه و ابزارهایی كه در اختیار داشتند از عوامل اصلی پیام رسانی محسوب میشدند و چون رهبری انقلاب اسلامی در خارج از مرزهای سیاسی كشور قرار داشته، بنابراین تنها راه برقراری رابطه میان رهبری و انقلابیون از طریق شبكه اطلاع رسانی بود.
اعلامیه، اطلاعیه و پیام كه غالباً به گونه نوشتار یا صوتی تهیه میشدند، عمدهترین ابزارهای اطلاعرسانی در انقلاب اسلامی بودند. روحانیون عمدهترین گروه تهیه كننده و تكثیر كننده اعلامیهها و اطلاعیههای انقلاب اسلامی بودند. روشهای متعدد اطلاعرسانی در جریان بسیج تودهای عبارت بودند از:
1. اطلاعیه: در مواردی مانند دعوت به سخنرانی یا دعوت به تجمع و یا برگزاری مراسم خاص، اطلاعیه مانند ابزار خبررسانی استفاده میشد. همچنین اگر روحانیون قصد میكردند درباره موضوعی خاص، نظر خود را به عموم مردم یا به دولت اعلام نمایند، به این منظور از اطلاعیه استفاده مینمودند. اطلاعیههای مراجع، علما و روحانیون مختلف درباره مسایلی مانند مخالفت با تبعید امام، مخالفت با حق رأی زنان و... از این دسته بود. در واقع روحانیون با صدور اطلاعیه، نظر خود را به عموم مردم ابلاغ میكردند و آنها را علیه یا له موضوعی بر میانگیختند.
2. اعلامیهها: به طور معمول سخنرانیها و پیامهای رهبری انقلاب و سایر رهبران درباره مسایل انقلاب و مبارزه بود كه اغلب برخلاف اطلاعیهها، به صورت مخفی چاپ، تكثیر و توزیع میشد و گرچه عامل توزیع آن اغلب نوجوانان و جوانان بودند، گرداننده اصلی تهیه و توزیع، روحانیون مخالف بودند.

3. تلگرافها: در مناسبتهای مختلف مذهبی و غیر مذهبی، برخی پیامهای روحانیون به مردم از طریق تلگرافهایی كه بعداً متن آن برای عموم منتشر میشد، منتقل میگردید. برای نمونه اگر یكی از علما قصد اعلام حمایت از امام را داشت، در تلگرافی به ایشان و طرح موضوعی خاص، نظیر تبریك یا تسلیت به مناسبت ایام به خصوص، این مسئله را به اطلاع عموم میرساند.
4. نوار: سخنرانیهای امام و سایر فعالان انقلاب از طریق نوارهای كاست، در عراق و یا در داخل تهیه و تكثیر شده. در اختیار عموم قرار میگرفت و حتی بسیاری از اعلامیهها از روی نوارها نگاشته میشد.
5. رادیو: بخشی از اطلاعرسانی انقلاب، از طریق شبكه رادیویی كه در اختیار ایرانیان مخالف در عراق بود، انجام میشد و بخشی نیز از طریق خبرگزاریهای خارجی پخش میشد.

 

3. روحانیت و پخش اعلامیهها :
اگر چه در تهیه و صدور اعلامیه، روحانیون درجه اول و دوم بیشترین نقش را ایفا نمودهاند، در پخش و توزیع آنها طلبههای جوان نقش مهمتری داشتند.

 

4. از طریق مراسم مذهبی و عزاداری :
از جمله عوامل دیگری كه روحانیت برای بسیج سیاسی در انقلاب اسلامی از آن به طور گسترده استفاده نمود، مراسم گوناگون مذهبی از قبیل دهه اول محرم و اعیاد مذهبی بودند. استفاده از مراسم مذهبی دارای دو ویژگی خاص بود كه روحانیون میتوانستند به منظور مبارزه، از آنها استفاده كنند:
اولاً: پوشش مراسم مذهبی برای فعالیتهای سیاسی از یك طرف عامل مخفیسازی فعالیت بود و از طرف دیگر برخورد مأموران رژیم را با آن تقریباً غیر ممكن میكرد؛ زیرا رژیم كمتر چنین جرئتی به خود میداد كه با مراسم مذهبی مردم مخالفت كند و یا بخواهد جلوی آن را بگیرد.
ثانیاً: در هر مراسم مذهبی، مردم بدون دعوت و برای اجرای مراسم، در مساجد و تكایا و یا اماكن مقدس دیگر حضور مییافتند و خود به خود جمعیت عظیمی بدون سازماندهی قبلی در یك جا تجمع میكردند و این فرصت خوبی برای برانگیختن تودهها و اقدامات انقلابی نظیر پخش اعلامیه و... بود. در بسیاری از شیوههای انقلابی، تجمع مردمی كه مخالف اقدامات رژیم هستند، از مشكلترین كارهای بسیج است؛ اما در انقلاب اسلامی مراسم مذهبی با كمترین هزینه، این فرصت را در اختیار انقلابیون قرار میداد.
ثالثاً: به دلیل اعتقاد اكثریت مردم ایران به مذهب تشیع و ویژگی خاصی كه مراسم عاشورا و تاسوعا و دهه اول محرم در این مذهب دارد، امكان بهتری برای مبارزه در ایران فراهم بود؛ زیرا مراسم این ماه هم از لحاظ الگوی فرهنگی برای مبارزه و هم از نظر الگوی عملی مبارزه، بسیار اهمیت دارد. خصوصاً مراسم عاشورا كه غالباً هیئتهای مذهبی در شهرهای بزرگ گرد هم میآیند.
روحانیت علاوه بر استفاده از مراسم عزاداری و ایام الله، همچنین از مراسم مذهبی دیگری نظیر مراسم چهلم و هفتم شهدا نیز حداكثر بهرهبرداری را مینمودند. بر طبق سنت عزاداری در ایران، پس از مرگ شخص اطرافیان وی مراسمی در روز سوم، هفتم و چهلم فرد فوت شده برگزار میكنند. از جمله مواردی كه در طول انقلاب اسلامی فراوان از آن استفاده شد، مراسم چهلم شهدا بود.
جان فوران در تحلیل خود از نقش مراسم مذهبی چهلم در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی مینویسد:
«دولت آمادگی اعتراضهای ادواری را كه به مناسبت چهلمها برگزار میشد، نداشت. ایرانیان بر طبق سنت مذهبی خویش، چهلمین روز درگذشت شهیدان را گرامی میداشتند. 18 فوریه (29 بهمن) به مناسبت برگزاری چهلم شهدای قم (9 ژانویه / 19 دی)، در تبریز، قم، مشهد و نُه شهر دیگر، مراسمی برپا شد. پلیس در تبریز جوانی را به ضرب گلوله از پای درآورد و جماعت خشمناك... بیش از یك صد نفر در این جریان جان باختند. با برگزاری چهلم شهیدان تبریز در بهار، روزهای 28 ـ‌30 مارس (8 ـ 10 فروردین) در بیش از 55 شهر بار دیگر مردم با پلیس درگیر شدند...»[5]
این مراسم چهلمها آن قدر ادامه یافت كه عملاً كنترل اوضاع از دست نیروهای دولت خارج شد. در واقع در سال آخر مبارزه، چهلم شهدای هر حادثه، مقدمه‌مبارزه و مخالفت دیگری علیه رژیم پهلوی بود. حتی جرقه‌ اولین مخالفتها نیز در مراسم ختم فرزند امام در سال 1356 زده شد.
در واقع آخرین ضربه به رژیم، در عاشورای سال 1357 زده شد. چنان كه «دو تا سه میلیون نفر در تهران، 700 هزار نفر در مشهد و 500 هزار نفر در اصفهان راهپیمایی كردند.»[6]
چنان كه آمد،‌روحانیت تنها نهاد و گروهی بود كه میتوانست از امكان بالقوه مراسم مذهبی در تجمیع مردم و برانگیختن آنها علیه رژیم استفاده نماید و البته به خوبی نیز از آن بهرهبرداری نمود.


5. روحانیت و فعالیت انقلابی در خارج از كشور :
به طور سنتی،‌روحانیون شیعه در ایام خاصی نظیر محرم و صفر و یا ماه مبارك رمضان از طرف مراجع قم یا نجف برای وعظ و تبلیغ به كشورهای هم جوار یا دورتر فرستاده میشدند. با شروع مبارزات سیاسی روحانیون قم، كار ویژه جدیدی برای وعاظی كه عازم خارج از كشور بودند، ایجاد شد. حسن فعالیتهای خارج از كشور روحانیون آن بود كه فشار و مراقبت دولتی در این كشورها كمتر بود و بنابراین امكان بیشتری برای فعالیت وجود داشت كشورهای عربی همسایه، نظیر كویت، عراق و كشورهای ضد اسراییلی منطقه خاورمیانه، عمدهترین فعالیتهای ضد رژیمی ایران را در خود جای داده بودند. انقلاب اسلامی، علاوه بر بعد ضد استبدادی، بعدی ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی نیز داشت و اغلب مبارزان ایران با مبارزان عرب منطقه، علیه اسراییل دارای آرمان مشتركی بودند و اردوگاههای فلسطینی در مصر، اردن و لبنان از مهمترین پایگاههای آموزش چریكهای ایرانی بود.
روحانیت ایران با آگاهی از امكانات موجود در خارج از كشور و در پوشش تبلیغ دینی، استفاده فراوانی از این موضوع نمود. خصوصاً كه عراق، مركز روحانیت تشیع و حوزه علمیه نجف، پایگاه رهبری انقلاب نیز بود و این امكان رابطه با رهبری را برای سایر روحانیون آسانتر میكرد.
به این ترتیب ملاحظه میشود كه روحانیت، مبارزه را در چارچوب مرزهای ملی خلاصه نمیكرد و از هر فرصتی و در هر جایی كه امكانی برای مبارزه مییافت،تلاش مینمود.

نقش روحانیت در تبیین و ترویج ایدئولوژی انقلاب اسلامیایدئولوژیها، ابزار اصلی بسیج سیاسی در انقلابها مطرح میشوند. «ایدئولوژیها همراه با به دست دادن توضیحی از واقعیات اجتماعی، حاوی یك رشته عقاید سیاسی نیز هستند كه بهترین شكل ممكن سازماندهی اجتماعی را به تفصیل شرح میدهند و همراه نقشهای از واقعیات، تصویری از جامعه‎‎ای مطلوب هم در برابر مینهند.»[7]بدین ترتیب برای انقلابیون برنامه عمل و آرمان شهر ترسیم میكنند :


1. نقش عمومی روحانیت در ترویج ایدئولوژی اسلامی
انقلاب اسلامی نیز مانند هر انقلاب دیگری دارای ایدئولوژی فراگیر در حكم الگوی مبارزه بود و این ایدئولوژی بیش از هر عامل دیگری بر مذهب تشیع استوار بود. شیعیان هم قادر بودند به وسیله دستورها و پیامهای خود، وضعیت موجود را با عنوان دوران حكومت غصبی امام معصوم، وضعیت نامطلوب جلوه دهند و هم قادر بودند با الگوهایی نظیر مبارزات امامان معصوم، خصوصاً امام حسین ـ علیه السّلام ـ، شیوه مبارزه را به پیروان بیاموزند. در نهایت به وسیله این ایدئولوژی، وضعیتی آرمانی از حكومت فقیه جامع الشرایط به نیابت از امام معصوم عرضه میگردید.
به هر حال، ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران از یك سو، در بردارنده طرد و نفی ارزشهای حاكم بر جامعه گذشته ایران، به ویژه از نظر فرهنگی و اخلاقی بود و از سوی دیگر، در بردارنده ایده و آرمان تأسیس سامان سیاسی جدید مبتنی بر ارزشها و اصول اسلامی بود[8]كه توسط رهبران و ایدئولوگهای انقلاب اسلامی تدوین شد.
حمید عنایت درباره امكان بالقوه تشیع برای عرضه ایدئولوژی مبارزه، بر طبق نیازهای جامعه امروز و سر زندگی و تحرك شیعه در سالهای اخیر معتقد است كه «این موضوع در درجه اول با توجه به بعضی امكانات كه برای انطباق با تحولات اجتماعی و سیاسی دارد تبیین میگردد. اساسیترین این امكانات، اصل اجتهاد است، كه طرح و تدبیری برای تكمیل منابع فقهی و بالقوه تعبیهای انقلابی در برابر قدرتهای دنیوی است. نظامی عقیدتی كه بدین سان عقیده و اجتهاد آزادانه فردی را، حتی در مسایل دارای اهمیت درجه دوم هم تصویب میكند، آشكارا توانایی بیشتری برای انطباق با مسایل پیش بینی نشده در منابع دارد...»[9]
آن بخش از علما و روحانیون كه از توانایی و سطح علمی و فقهی بالاتری برخوردار بودند، همراه امام، ایدئولوگهای اصلی انقلاب بودند.
1. 1. امام (ره) ایدئولوگ اصلی انقلاب اسلامی
امام خمینی (ره) به منزله رهبر اصلی انقلاب، از عنصر آگاهی و اندیشه و برنامه بدون مبارزه غافل نبوده، خود بیشترین تلاش را برای آگاهی بخشی به تودهها انجام داد و با تأكید بر این كه «آقایان موظفاند ملت را آگاه كنند، علما موظفاند ملت را آگاه كنند...»[10]خود با اولین سند سیاسی كه در دهه بیست، خطاب به روحانیون اسلام، علمای ربانی و سایر طبقات مردم نوشت، مبارزه را با آگاهی بخشی آغاز نمود.
عمدهترین فعالیت امام (ره) در این زمینه، تدریس و تألیف كتاب «ولایت فقیه یا حكومت اسلامی» است كه در دوران تبعید در نجف اشرف تهیه و منشور مبارزاتی ایشان گردید.

در این كتاب، همه كار ویژههای مربوط به ایدئولوژی انقلابی مطرح شده، نیز از وضع موجود به وضعی نا به هنجار یاد شده، همچنین وضعیت آرمانی از حكومتی ایدهآل ترسیم شده، راه مبارزه برای رسیدن به آن جامعه آرمانی مطرح شده است. كتاب مشتمل است بر پنج قسمت:
ـ قسمت اول: دلایل لزوم تشكیل حكومت؛ كه در این قسمت امام (ره) سه دلیل عمده برای ضرورت تشكیل حكومت اسلامی مطرح میكنند: 1. عمل پیامبر در تشكیل حكومت. 2. ضرورت استمرار اجرای احكام الهی كه فقط در زمان پیامبر ضرورت ندارد،‌بلكه برای همیشه است. 3. ماهیت و كیفیت قوانین اسلام كه بدون حكومت اجرا شدنی نیست.[11]
ـ قسمت دوم: بررسی نمونههایی از احكام اسلامی نظیر احكام مالی، دفاعی، احقاق حقوق و... كه نیاز به حكومت دارند.
ـ قسمت سوم: طرز حكومت اسلامی، در این قسمت ابتدا اختلاف طرز حكومت اسلامی با سایر حكومتها چنین مطرح میشود.
«حكومت اسلامی هیچ یك از انواع طرز حكومتهای موجود نیست. مثلاً استبدادی نیست... حكومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه، بلكه مشروطه است. البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آن... مشروطه از این جهت كه حكومت كنندگان در اجرا و اداره، مقید به یك مجموعه شرط هستند كه در قرآن كریم و سنت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ معین گشته است...»[12]
سپس امام وضعیت زمامداری ایده آل از نظر اسلام را بررسی كرده، علاوه بر شرطهای عامی، نظیر عقل و تدبیر دو شرط علم به قانون و عدالت را از شرایط اساسی زمامدار اسلامی ذكر میكند.[13]
ایشان درباره شروط زمامدار در دوره غیبت امام معصوم از نظر تشیع معتقدند كه «اگر خدا شخص معینی را برای حكومت در دوره غیبت تعیین نكرده است، لكن آن خاصیت حكومتی را كه از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب الزمان (عج) موجود بود برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت كه عبارت از علم به قانون و عدالت باشد، در عده بیشماری از فقهای عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع كنند میتوانند حكومت عدل عمومی در عالم تشكیل دهند.»[14]
امام (ره) جامعهآینده و آرمانی را كه باید برای آن مبارزه كرد،‌با دقت تمام ترسیم میكند و علاوه بر تعیین خصوصیات این حكومت، مشخصاً نوع آن را تحت عنوان حكومت یا ولایت فقیه جامع الشرایط مطرح كرده، نحوه تشكیل و اختیارات آن را بیان میكند:
«اگر فرد لایقی كه دارای این دو خصلت باشد، به پا خاست و تشكیل حكومت داد، همان ولایتی را كه حضرت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در امر اداره جامعهداشت دارا میباشد و بر همه مردم لازم است از او اطاعت كنند.»[15]
این فرد با عنوان ولی فقیه «همان اختیارات و ولایتی كه حضرت رسول و دیگر ائمه، صلوات الله علیهم، در تدارك و بسیج سپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حكومت فعلی قرار داده است»[16]و ائمه و فقهای عادل موظفاند كه از نظام و تشكیلات حكومتی برای اجرای احكام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده كنند.»[17]
ـ قسمت چهارم: در این قسمت حضرت امام، نظریه ولایت فقیه خود را به استناد اخبار و احادیث فقهی ثابت میكند. از جمله مقبوله عمر بن حنظله، روایت تحف العقول از سیدالشهدا و... كه ایشان پیشتر نیز در كتاب كشف الاسرار به آن اشاره نموده بودند.[18]
ـ قسمت پنجم: برنامه مبارزه كه مهمترین بخش هر ایدئولوژی است منظور توجه خاص امام (ره) بوده، برای پیروان خود توصیهها و راهنماییهایی برای موفقیت مبارزه و تشكیل حكومت اسلامی مطرح میكنند:
«اولین فعالیت ما در این راه، تبلیغات تشكیل میدهد. تبلیغات و تعلیمات دو فعالیت مهم و اساسی ماست. وظیفه فقهاست كه عقاید و احكام و نظامات اسلام را تبلیغ و به مردم تعلیم دهند تا زمینه برای اجرای احكام و برقراری نظامات اسلامی در جامعهفراهم شود.»[19]
مقدمه آن این است كه حوزههای روحانیت اصلاح شود؛ «اما باید در اصلاح فكری و اخلاقی افراد حوزه كوشش كنیم.»[20]
پس از آگاهی بخشی از فعالیت عمده مبارزان، مبارزه منفی با رژیم حاكم خواهد بود، زیرا «برانداختن طاغوت، یعنی قدرتهای سیاسی ناروایی كه در سراسر وطن اسلامی برقرار است وظیفه همه ماست.»[21]پس باید «روابط خود را با مؤسسات دولتی آنها قطع كنیم با آنها همكاری نكنیم. از هرگونه كاری كه كمك به آنها محسوب میشود پرهیز كنیم. مؤسسات قضایی و مالی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جدیدی به وجود آوریم.»[22]
به این ترتیب امام (ره) علاوه بر سخنرانیهای مختلف و پیامهای متعدد كه در مجموع، ایدئولوژیهای انقلاب اسلامی را به وجود آوردند، در مجموعهای مدون منشور انقلاب اسلامی را مطرح و چارچوب فكری، ایدئولوژیكی انقلاب را بیان نمودند.
در این جا لازم است به ابعاد دیگری از نقش امام، در بسیج نیروهای انقلابی اشاره نمود كه وی را از سایر رهبران انقلابی متمایز میكند. شخصیت قاطع امام (ره)، در مبارزه با رژیم از ایشان علاوه بر فردی ایدئولوگ و رهبری نمادین، رهبری آشتی ناپذیر و آهنین ساخته بود كه رهبری عملی انقلاب را نیز در دست داشت و به قول حامد الگار:
«گرچه گاهی اوقات توصیههای اشخاص داخل ایران را در زمینه جزئیات استراتژی میپذیرفت؛ اما كلیه‌تصمیمات اساسی را خودش میگرفت. با اصراری آمرانه بر انحلال رژیم سلطنتی و بنیانگذاری یك حكومت اسلامی، كلیه مدافعان و طرفداران سازش با شاه را ساكت كرد. بدون پافشاری امام و بدون قابلیت او در حفظ وفاداری و اطاعت تودههای مردم ایران، آنچه به یك انقلاب پیروزمند ختم شده میتوانست به عنوان مورد دیگری از تقابل میان نیروهای مخالف دولت، بدون اخذ نتیجه ای قطعی به بایگانی تاریخ ایران سپرده شود.»[23]
2 ـ 1. نقش روحانیون برجسته
الف) شهید مطهری
استاد مطهری در جایگاهی دیگر، از جمله روحانیون مبارزی بود كه سنگراندیشه فلسفه و ایدئولوژی را برای مبارزه علیه نظام حاكم برگزیده بود. ایشان به دلیل تدریس در محیطهای دانشگاهی و حوزوی، نفوذ فكری گستردهای در میان مبارزان داشت. آیت الله خامنهای درباره شخصیت اجتماعی، سیاسی آن شهید میفرمایند:
«به نظر من مرحوم مطهری با دو ابزار میتوانست تفاهم و نزدیكی بین دو قشر روحانیون و تحصیل كردههای جدید را به وجود بیاورد: یكی تلاش علمی و دیگری غنای شخصیت خود ایشان. از لحاظ تلاش علمی، ایشان در دانشگاه تدریس كردند و با دانشجویان انس پیدا كردند. در مجامع تحصیل كردهها، مهندسین، پزشكان شركت نمودند و یك قطب و ملجاء و پناهی برای تحصیل كردههای جدید شدند و ایشان موفقترین چهره روحانی در میان محیطهای فرهنگ جدید بودند.»[24]
عمده فعالیت شهید مطهری سخنرانیهای علمی و سیاسی در مجامع مختلف، تألیف مقالات و كتابهای مختلف بود. برای نمونه، در سالهای 1337 و 1338 كه انجمن اسلامی پزشكان تشكیل شد، استاد مطهری از سخنرانهای اصلی این انجمن بود. به طوری كه در طول سالهای 1340 تا 1350 تقریباً سخنران منحصر به فرد انجمن بودند.[25]
نمونه دیگر نقش ایشان در تغذیه فكری و ایدئولوژیكی گروههای انقلابی بود. شهید اسدالله لاجوردی، درباره نقش ایشان در هدایت جمعیتهای مؤتلفه میگویند: «در حقیقت میشود گفت كه تغذیه فكری جمیعتهای مؤتلفه از ناحیه ایشان بود. كتابهایی كه بعداً به چاپ رسید، خیلی از آنها زمینهاش در همان هیأتهای مؤتلفه بود كه ایشان مطالبی را میفرمودند و به صورت پلی كپی منتشر میشد و بعداً‌ به صورت كتاب در میآمد.»[26]
شهید مطهری نه تنها دست اندركار ادامه ایدئولوژی اصیل اسلامی بود، بلكه از منتقدین اصلی سایر ایدئولوژیهای انحرافی نیز به شمار میآمد. در حقیقت ضرورت تدوین ایدئولوژی اسلامی از نظراستاد مطهری با توجه به احساس نیازی بود كه استاد در این زمینه داشتند و خلاء آن كاملاً در جامعهمحسوس بود، ایشان در كتب مختلف سعی نمودند چارچوب نظری چنین ایدئولوژی مبارزاتی را بر مبنای اصول اعتقادی اسلام تدوین نمایند، كه این كتابها به دو دسته كلی تقسیم میشود: دسته اول، كتابهایی هستند كه استاد برای پاسخگویی یا رفع شبهه و یا نقد سایر ایدئولوژیهای غیر اسلامی به رشته تحریر در آورده است. نظیر «خدمات متقابل اسلام و ایران» كه دیدگاه انتقادی در برابر ناسیونالیستهای افراطی است. دسته دوم، كتاب‎‎هایی هستند كه استاد در آنها ایدئولوژی اسلامی بر مبنای جهان بینی خاص را طراحی نموده است. مانند «مجموعه جهان بینی اسلامی» كه در ادامه، بخشهایی از آن را به منظور آگاهی از نوع ایدئولوژی منظور نظر ایشان مطرح میكنیم.
از نظر شهید مطهری، از آنجا كه اسلام دین كاملی بوده، بر فطرت انسانی منطبق است و «به حكم این كه در جهان بینیاش قایل به فطرت یگانه است، هم طرفدار ایدئولوژی یگانه است و هم طرفدار فرهنگ یگانه.»[27] «اسلام كه بر چنین جهان بینی بنیاد شده است، مكتبی است جامع و واقعگرا. در اسلام به همه جوانب نیازهای انسانی، اعم از دنیایی یا آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی و فكری یا احساسی و عاطفی،‌فردی یا اجتماعی توجه شده است.»[28]
ب) شهید بهشتی، متفكر و سازمان دهنده انقلاب اسلامی
شهید بهشتی كه به اعتراف دشمنانش، نویسندهای اسلامی با قدرت سازماندهی بالا بود، نقش مهمی در شكلدهی فكری و عملی در انقلاب اسلامی داشت.

دكتر بهشتی به نمایندگی از طرف مراجع وقت به مركز اسلامی هامبورگ در آلمان رفت، در آنجا هسته اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان را به وجود آورد.
نقش مهم دیگر ایشان در تألیف برخی از كتابهای درسی دینی بود كه بدون ذكر نام خود برای مدارس چاپ میشد و برای آشنایی نسل جدید با مفاهیم اسلامی بسیار با اهمیت بودند.
عمده فعالیتهای شهید بهشتی مربوط به طرح موضوعهای اسلامی روز برای دانشجویان و طلبههای جوان بود كه مقدمات ایدئولوژی را فراهم مینمود.
همچنین ایشان همكاریهایی برای نظم بخشیدن به علوم حوزوی و روزآمد كردن آنها كردند كه در نهایت به تأسیس مدرسه حقانی انجامید.
ایشان در سال 1348 به خدمت امام رسیده، پس از سر و سامان دادن كارها در خارج از كشور، سال 1349 به ایران برگشته، كار برنامهریزی كتابها و فعالیتهای علمی را به منظور ارتقای آگاهی طلاب و دانشجویان دنبال میكند. تا این كه در سال 1355 هستههایی برای كارهای تشكیلاتی به وجود آورده، در سال 1356 نیروها را در تشكیلات جامعه روحانیت مبارز، ساماندهی میكنند و در سال 1357 به پاریس خدمت امام رفته، شورای انقلاب را به دستور امام تشكیل میدهند كه این شورا تشكیل شده بود از آقای مطهری، آقای هاشمی رفسنجانی و آقای موسوی اردبیلی و آقای باهنر و شهید بهشتی كه بعدها به آنها اضافه شدند. [29]
شهید بهشتی در كنار مبارزات سیاسی و سازماندهی نیروهای مبارز، مسایل مربوط به ایدئولوژی اسلامی را تألیف و تدریس نمود از جمله از سال 1350 تا 1354 روزهای شنبه با عنوان مكتب قرآن، كه مركزی برای تجمع 400 تا 500 جوان فعال بود، تفسیر قرآن داشتند.[30]
چارچوبهای ایدئولوژیك شهید بهشتی، از خلال كتابهای ایشان مشخص میشود. برخی از كتابهای مهمی كه ایشان تألیف نمودهاند بدین قرار است:

1. خدا از دیدگاه قرآن.

2. نماز چیست؟

3. بانكداری و قوانین عالی اسلام در یك مجموعه

. 4. یك قشر جدید در جامعه

. 5. روحانیت در اسلام و در میان مسلمین در یك مجموعه.

6. مبارز پیروز.

7. شناخت دین.

8. نقش ایمان در زندگی انسان

. 9. كدام مسلك.

10. شناخت.

11. مالكیت.

12. ایدئولوژی اسلامی.


علاوه بر كتابهای ذكر شده كه هر یك نقش به سزایی در آگاهی بخشی انقلاب داشتند، كتاب دیگری نیز پس از شهادت ایشان با عنوان «حكومت در اسلام» از وی به چاپ رسید كه در آن به نوعی، منشور مبارزه و هدف مبارزه انقلابی را تدوین نموده بودند و ما به منظور بیان بخشی از فعالیتهای ایدئولوژیك ایشان، به طور خلاصه آن را بررسی میكنیم:
ـ حكومت در اسلام از دیدگاه شهید بهشتی
از نظر شهید بهشتی، اسلام مشوق و حامی زندگی اجتماعی است و تعالیم عالی اسلام بر اساس حفظ پیوندهای اجتماعی و مستحكم كردن آنها و جلوگیری از سقوط جامعهاست. «عالیترین صفات انسانی از نظر اسلام وقتی ارزش واقعی خود را دارد كه با حفظ پیوندهای اجتماعی توأم با انجام وظایف فرد نسبت به اجتماع كسب شده باشد.»[31]
بعد از این مقدمه، درباره زندگی جمعی انسانها، ایشان انواع حكومت را نام برده، در نهایت حكومت تئوكراسی را نوع آرمانی حكومت منظور نظر خود دانسته، بیان میدارد كه در حكومت تئوكراسی، علاوه بر نقش مردم، خداوند نیز نقش اساسی دارد.
«این جا سخن از تأمین مصالح مردم به وسیله خالق آنها و حكومت برگزیده خدای متعال است... تئوكراسی از آن جهت كه اراده مردم در انتخاب حكومت مؤثر نیست و یك نفر بی آن كه از جانب مردم برگزیده شده باشد بر آنها حكم میراند، به دیكتاتوری یا استبدادی قابل تشبیه است. ولی اولاً منظور اصلی از دخالت اراده مردم در تعیین حكومت در روش كار آن این بود كه دستگاههای حكومتی، ملزم به مراعات خواستههای مردم باشند و تأمین مصالح عمومی به این طریق ضامنی داشته باشد و این منظور را در تئوكراسی تأمین شده است. چون به راستی اگر كسی از جانب خدا به حكومت منصوب شود، دیگر جای تردید نمیماند كه مصالح عمومی را به بهترین وجه ممكن تأمین میكند. ثانیاً اگر چه هنگام تعیین حكومت، اراده مردم دخیل نبوده؛ ولی پس از آن كه به اراده خدا تعیین شده، اراده مردم نیز جز او نخواهد خواست...»[32]
دكتر بهشتی در فصل سوم كتاب خود به اهداف حكومتهای مختلف اشاره كرده، معتقد است كه سه نوع هدف را برای هر حكومتی میتوان تصور كرد: 1. حكومتی كه هدف آن تأمین نیازهای هیئت حاكمه است. 2. حكومتی كه هدف اصلی آن، تأمین خواستههای مردم است. 3. حكومتی كه هدف اصلی آن، تأمین مصالح مادی و معنوی، اخلاقی و دینی برای همه افراد، همه طبقات و همه ملتها و همه نژادها و نسلهاست؛ از این روی فقط حكومت الهی چنین هدفی را دنبال میكند:
«در حكومت عالی الهی، هدف حكومت، سازمانهای دولتی، نظامها و مقررات اجتماعی، آن است كه عالم انسانیت را به طرف كمال سوق دهد... در حكومت عالی الهی، عنایت به تأمین خواستههای مادی مردم در حدودی است كه فرد و جامعهنه در فشار و محرومیتهای مادی خرد و منحرف شود و نه همه نیروهایش در راه هوی و هوس و شهوت متمركز گردد و از كمالات عالی معنوی محروم بماند...»[33]
سرانجام، در فصل چهارم برای بیان نمونه ایدهآل، به حكومت پیغمبران و ویژگیهای آنها اشاره میكند. خلاصه این كه شهید بهشتی نیز كه هم متفكری دارای مدرك دكترای دانشگاهی و هم طلبه حوزه بود و به علوم قدیم و جدید آگاهی داشت، نقش مهمی در عرضه ایدئولوژی اسلامی فراگیر برای اقدام عملی همه گروههای مبارز، اعم از روحانی و غیر روحانی فراهم نمود و خود نیز ساماندهی نیروها را انجام داد.
ج) شهید مفتح عامل وحدت حوزه و دانشگاه
دكتر مفتح پس از امام، شهید مطهری و شهید بهشتی، از جمله روحانیون فعالی بود كه برای عرضه و گسترش یك ایدئولوژی انقلابی مبتنی بر اسلام، تلاش فراوانی در محیطهای دانشگاهی و حوزوی نمود و از آنجا كه استاد دانشكده الهیات دانشگاه تهران بود، توانست نقش وحدت بخش دو گروه عمده مخالفین، یعنی روحانیت و دانشگاه را ایفا نماید.
ایشان در زمان تحصیل و تدریس مقالات متعددی در مجلات مختلف نوشته، سعی در نشر تشیع اصیل و انقلابی در سطح جامعهداشت و تألیفات و تحقیقات زیادی در این زمان در موضوعات اجتماعی، سیاسی انجام داد. از جمله فعالیتهای مهم ایشان، تشكیل مجمع «جلسات علمی اسلام شناسی» بود كه برای شناساندن چهره اسلام واقعی به مردم، اقدام به چاپ كتاب با این عناوین نمود: 1. اسلام پیش رو نهضتها. 2. با ضعف مسلمین دنیا در خطر سقوط. 3. شیعه و زمامداران خودسر. 4. جهانبینی و جهان داری علی ـ علیه السّلام ـ. 5. دعا عامل پیشرفت یا ركود. 6. ره آوردهای استعمار. 7. همسران رسول خدا. 8. زیارت ما، خرافه یا حقیقت.[34]
از جمله اقدامات دیگر ایشان، تشكیل كتابخانه و كلاسهای مختلف عقیدتی، فلسفی، تفسیر،‌تاریخ ادیان و... به طور منظم و در سطحهای مختلف برای برادران و خواهران برای بالا بردن سطح آگاهی ایدئولوژیك و شعور سیاسی قشرهای روشن فكر جامعهبود. البته روحانیون مختلفی در این كلاسها شركت میكردند كه محتوای غنی و روشن فكرانه مسایل طرح شده در كلاسها و سخنرانیها و پخش اعلامیههای مختلف در سطح وسیع و فعالیت شدید و وسیع ایشان در مسجد باعث تعطیلی آن شد.[35]
پس از بسته شدن مسجد جاوید، دكتر مفتح در مسجد قبا «در سطحی وسیعتر دست به تشكیل كلاسهای ایدئولوژیكی و سخنرانیهای روشنفكرانه زد و در كنار آن كتابخانه و صندوق ذخیره‌ قبا را بنیاد نهاد و با استفاده از صحن كتابخانه در تابستان، اردوهایی جهت دانشآموزان تشكیل داد. این برنامههای مسجد قبا، سرآغاز فعالیتهایی بود كه سرانجام مسجد قبا را بزرگترین مركز انقلابی تهران در انقلاب اسلامی كرد...»[36]
شهید مفتح علاوه بر فعالیتهایی كه ذكر شد، مقالات زیادی برای مجلات مذهبی آن زمان نوشته، در شكل دهی ایدئولوژی فعال اسلامی شیعی، نقش مهمی ایفا نمود. ایشان به منزله پل ارتباطی روشنفكران دانشگاهی و روحانیون حوزوی بود.


روحانیت و شیوههای مبارزه :
در انقلاب اسلامی از لحاظ شیوه مبارزه، از چندین روش استفاده شد كه عمدهترین آنها استفاده از روشهای تودهای بر اساس سنت اعتراض مذهبی بود.[37]
حضور تودههای مردم به نشانه اعتراض در خیابانها از جمله روشهای جدید در پیروزی انقلاب بود كه البته به صورت مراسم خاص مذهبی آغاز شده، در نهایت شكل سیاسی به خود میگرفت و از این نظر منحصر به فرد تلقی میگردید. استفاده از مراسم عاشورا، تاسوعا، چله شهدای هر شهر و... از جمله این شیوهها بودند. همچنین برگزاری نمازهای جماعت در خیابانها، مانند نماز عید فطر از جمله این فرصتها برای تجمع اعتراضآمیز مردم بود.
1. روحانیون و مبارزه مسلحانه
از جمله روحانیونی كه از روشهای مسلحانه در كنار سایر روشها استفاده مینمودند میتوان به شهید سید علی اندرزگو و شهید محمد منتظری اشاره نمود كه به دلیل مخفی بودن فعالیتهایشان اطلاعات زیادی نیز از نحوه عملكرد آنها وجود ندارد؛
این نكته نیز باید مدنظر قرار گیرد كه گرچه روحانیون به طور مستقیم كمتر در مبارزات مسلحانه شركت میكردند؛‌الهام بخش فكری و ایدئولوژیكی و نیز مشوق و گاهی كمك كننده مالی به آنها بودند.

 

2. روحانیون و شیوههای مسالمتآمیز مبارزه
مخالفت مسالمتآمیز به صورت مقاومت منفی،‌از عمدهترین روشهای مبارزاتی روحانیون محسوب میشد. روشهایی نظیر اعتصاب، تعطیل نمودن نماز جماعت، تعطیل نمودن دروس حوزوی و تعطیلی بازارها از جمله مهمترین شیوهها بود.
ـ شهید محلاتی در خاطرات خود به اعتصاب روحانیون در دانشگاه تهران اشاره میكنند.[38]
ـ از عمدهترین روشهای شهید صدوقی در مبارزه، شیوه تعطیل كردن نماز جماعت و مجلس روضه، همراه درخواست تعطیلی بازار و اصناف و از خانه بیرون نیامدن و حتی گاه، تأكید بر آن با مشخص كردن ساعات خاصی و استفاده از این شیوه در بسیاری از بزرگداشتها و چهلمها بود.[39]
ـ شهید صدوقی،‌با تأكید بر عدم درگیری مردم با مأموران و بیان روشهایی نظیر عدم شعار دادن و عدم خروج از خانهها ، این نوع مبارزه را «جنگ سرد» مردم علیه رژیم میخواند.[40]
ـ هنگامی كه رژیم، در سال 1344، قرآنهایی را به چاپ رسانید و برای عوامفریبی، آنها را برای روحانیون شهرهای دیگر فرستاد تا برای خود كسب مشروعیت كند، روحانیت برای مقاومت منفی و مخالفت با چاپ دولتی و درباری قرآن و عدم استقبال از مراسم اهدای آن، حتی الامكان از پذیرفتن آن سرباز زدند و یا این كه آن را پس از تحویل بلافاصله به مجامع مذهبی هدیه كردند و برخی از علما نیز به بهانه‎‎های مختلف از شهرها خارج شدند تا مجبور به شركت در مراسم نشوند و برخی نیز به دعوت رژیم بیتوجهی نمودند.[41]
ـ امام (ره) در سخنرانیها و رهنمودهای مختلف، بر روشهای غیر خشونتآمیز تأكید‌كردهاند.
امام (ره) در مصاحبه با خبرنگار فیگارو كه از ایشان سؤال نمود: «در مراحل اولیه، مبارزه علیه رژیم شاه اعتصابات و تظاهرات نسبتاً مسالمتآمیز داشته است و علیه ارتش و پلیس به هیچ وجه اسلحه و سنگ به كار نرفته است. آیا شما فكر نمیكنید كه اكنون زمان این روش نیست؟ و به طور دیگری آیا نمیشود عمل كرد، مثلاً به مبارزه مسلحانه متوسل شد؟» امام قاطعانه پاسخ میدهند:
«حتی پس از روز جمعه در تهران كه آن همه هم كشتار به جا گذاشت، ما همان شكل مبارزه را حفظ كردیم. همان طور كه دنیا میداند، قیام ما با وجود ضربههایی كه خورده است. هرگز درهم شكسته نشده است و آن قیام با همان روش ادامه دارد؛ ولی از من پرسیدهاند آیا وقت تغییر روش و رو آوردن به مبارزه مسلحانه به جهت پاسخ دادن به قدرت ارتش كه شاه آن را به كار گرفته است، نرسیده است؟ من گفتهام «نه». معذالك امروزه در این مورد از خود میپرسم كه نمیتوان تا بینهایت سینههای عریان را جلوی لوله تفنگ قرار داد. تاكنون من رهنمودهای خود را مبنی بر مسالمتآمیز بودن عملمان بود تغییر ندادهام؛ ولی شاید مجبور شوم این كار را بكنم.»[42]


نقش روحانیت در هم بستگی میان نیروهای مخالف
ائتلاف مردمی نیروهای مخالف، مهمترین عامل پیروزی انقلاب اسلامی محسوب میشود. یرواند آبراهامیان، درباره نقش گروههای مخالف در انقلاب اسلامی معتقد است «در حالی كه طبقه متوسط سنتی با سازمان كشوری خود به مخالفان كمك میكرد، طبقه متوسط جدید، جرقه انقلاب را زد، بر آتش آن دامن زد و آخرین ضربهها را فرود آورد. حقوقدانان، قضات و روشنفكران، نامههای سرگشاده نوشتند و انجمن حقوق بشر پدید آوردند. دانشجویان، تظاهرات خیابانی را شروع كردند. كارگران یقه سفید، به ویژه كارمندان بانكها، كارمندان اردارات و مأموران اقتصاد را فلج كردند...»؛ اما «با این حال ستون فقرات نهضت (آیت الله) خمینی، طبقه متوسط سنتی،‌به خصوص بازاریان و روحانیت بود.» بنابراین از نظر آبراهامیان، روحانیت با بسیج و همكاری سایر گروههای جامعهموفق به بسیج سیاسی علیه رژیم شد.
چنان كه از چند نمونه پیامهای امام (ره) مشخص است، ایشان در هر فرصت تأكید میكند كه «مخالفتها را كنار بگذارید و با هم دوست باشید. همه با هم، هم قدم باشید... ما همه باید دست به هم دهیم...»[43]و حتی الامكان تمامی نیروهای انقلابی را دعوت به مبارزه و همكاری میكند. نقش وحدت بخش و تمركز دهنده این پیامها در بسیج تودهها بسیار تعیین كننده بود و امكان ائتلافی فراگیر، میان مخالفین متعدد رژیم را فراهم نمود.
نتیجه گیری
در این پژوهش، نگارنده سعی نمود فقط به این سؤال پاسخ دهد:
«روحانیت در مقام مهم اجتماعی كه نفوذ در خور توجهی در جامعهایران از دیرباز داشته است، در فرایند بسیج سیاسی مخالفین شاه، طی سالهای 1342 تا 1357 چه نقشی ایفا نموده است؟»
با تجزیه و تحلیل دادههای اطلاعاتی به این نتایج دست مییابیم:
ـ روحانیت در انقلاب اسلامی نقش قاطعی داشته است.
ـ روحانیون مبارز با یكدیگر همبستگی محكمی داشتند و این از عوامل مهم موفقیت روحانیون بود.
ـ روحانیون از قدرت سازماندهی و بسیج بالایی برخوردار بودند و در این راه از مساجد، اعیاد و مراسم مذهبی حداكثر استفاده را نمودند.
ـ روحانیون از مهمترین گروههای ایدئولوژی پرداز برای انقلاب اسلامی بودند.
ـ روحانیون در حد امكان از شیوههای مسالمتآمیزی مانند اعتصاب، تظاهرات تودهای و تحصن برای مبارزه بهره میجستند؛ اما برخی از روحانیون از مبارزات مسلحانه حمایت كرده، برخی به طور مستقیم به آن اقدام مینمودند.
ـ روحانیون نقش تمركز بخش و اتحاد میان گروههای مبارز مختلف را با رهبری واحد امكان پذیر نمودند و یك ائتلاف بزرگ سیاسی از مخالفان را زیر یك پرچم گرد آوردند و خود رهبری آن را به عهده گرفتند.

نقش روحانیت در تبیین و ترویج ایدئولوژی انقلاب اسلامیایدئولوژیها، ابزار اصلی بسیج سیاسی در انقلابها مطرح میشوند. «ایدئولوژیها همراه با به دست دادن توضیحی از واقعیات اجتماعی، حاوی یك رشته عقاید سیاسی نیز هستند كه بهترین شكل ممكن سازماندهی اجتماعی را به تفصیل شرح میدهند و همراه نقشهای از واقعیات، تصویری از جامعه‎‎ای مطلوب هم در برابر مینهند.»[7]بدین ترتیب برای انقلابیون برنامه عمل و آرمان شهر ترسیم میكنند :


1. نقش عمومی روحانیت در ترویج ایدئولوژی اسلامی
انقلاب اسلامی نیز مانند هر انقلاب دیگری دارای ایدئولوژی فراگیر در حكم الگوی مبارزه بود و این ایدئولوژی بیش از هر عامل دیگری بر مذهب تشیع استوار بود. شیعیان هم قادر بودند به وسیله دستورها و پیامهای خود، وضعیت موجود را با عنوان دوران حكومت غصبی امام معصوم، وضعیت نامطلوب جلوه دهند و هم قادر بودند با الگوهایی نظیر مبارزات امامان معصوم، خصوصاً امام حسین ـ علیه السّلام ـ، شیوه مبارزه را به پیروان بیاموزند. در نهایت به وسیله این ایدئولوژی، وضعیتی آرمانی از حكومت فقیه جامع الشرایط به نیابت از امام معصوم عرضه میگردید.
به هر حال، ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران از یك سو، در بردارنده طرد و نفی ارزشهای حاكم بر جامعه گذشته ایران، به ویژه از نظر فرهنگی و اخلاقی بود و از سوی دیگر، در بردارنده ایده و آرمان تأسیس سامان سیاسی جدید مبتنی بر ارزشها و اصول اسلامی بود[8]كه توسط رهبران و ایدئولوگهای انقلاب اسلامی تدوین شد.
حمید عنایت درباره امكان بالقوه تشیع برای عرضه ایدئولوژی مبارزه، بر طبق نیازهای جامعه امروز و سر زندگی و تحرك شیعه در سالهای اخیر معتقد است كه «این موضوع در درجه اول با توجه به بعضی امكانات كه برای انطباق با تحولات اجتماعی و سیاسی دارد تبیین میگردد. اساسیترین این امكانات، اصل اجتهاد است، كه طرح و تدبیری برای تكمیل منابع فقهی و بالقوه تعبیهای انقلابی در برابر قدرتهای دنیوی است. نظامی عقیدتی كه بدین سان عقیده و اجتهاد آزادانه فردی را، حتی در مسایل دارای اهمیت درجه دوم هم تصویب میكند، آشكارا توانایی بیشتری برای انطباق با مسایل پیش بینی نشده در منابع دارد...»[9]
آن بخش از علما و روحانیون كه از توانایی و سطح علمی و فقهی بالاتری برخوردار بودند، همراه امام، ایدئولوگهای اصلی انقلاب بودند.
1. 1. امام (ره) ایدئولوگ اصلی انقلاب اسلامی
امام خمینی (ره) به منزله رهبر اصلی انقلاب، از عنصر آگاهی و اندیشه و برنامه بدون مبارزه غافل نبوده، خود بیشترین تلاش را برای آگاهی بخشی به تودهها انجام داد و با تأكید بر این كه «آقایان موظفاند ملت را آگاه كنند، علما موظفاند ملت را آگاه كنند...»[10]خود با اولین سند سیاسی كه در دهه بیست، خطاب به روحانیون اسلام، علمای ربانی و سایر طبقات مردم نوشت، مبارزه را با آگاهی بخشی آغاز نمود.
عمدهترین فعالیت امام (ره) در این زمینه، تدریس و تألیف كتاب «ولایت فقیه یا حكومت اسلامی» است كه در دوران تبعید در نجف اشرف تهیه و منشور مبارزاتی ایشان گردید.

در این كتاب، همه كار ویژههای مربوط به ایدئولوژی انقلابی مطرح شده، نیز از وضع موجود به وضعی نا به هنجار یاد شده، همچنین وضعیت آرمانی از حكومتی ایدهآل ترسیم شده، راه مبارزه برای رسیدن به آن جامعه آرمانی مطرح شده است. كتاب مشتمل است بر پنج قسمت:
ـ قسمت اول: دلایل لزوم تشكیل حكومت؛ كه در این قسمت امام (ره) سه دلیل عمده برای ضرورت تشكیل حكومت اسلامی مطرح میكنند: 1. عمل پیامبر در تشكیل حكومت. 2. ضرورت استمرار اجرای احكام الهی كه فقط در زمان پیامبر ضرورت ندارد،‌بلكه برای همیشه است. 3. ماهیت و كیفیت قوانین اسلام كه بدون حكومت اجرا شدنی نیست.[11]
ـ قسمت دوم: بررسی نمونههایی از احكام اسلامی نظیر احكام مالی، دفاعی، احقاق حقوق و... كه نیاز به حكومت دارند.
ـ قسمت سوم: طرز حكومت اسلامی، در این قسمت ابتدا اختلاف طرز حكومت اسلامی با سایر حكومتها چنین مطرح میشود.
«حكومت اسلامی هیچ یك از انواع طرز حكومتهای موجود نیست. مثلاً استبدادی نیست... حكومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه، بلكه مشروطه است. البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آن... مشروطه از این جهت كه حكومت كنندگان در اجرا و اداره، مقید به یك مجموعه شرط هستند كه در قرآن كریم و سنت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ معین گشته است...»[12]
سپس امام وضعیت زمامداری ایده آل از نظر اسلام را بررسی كرده، علاوه بر شرطهای عامی، نظیر عقل و تدبیر دو شرط علم به قانون و عدالت را از شرایط اساسی زمامدار اسلامی ذكر میكند.[13]
ایشان درباره شروط زمامدار در دوره غیبت امام معصوم از نظر تشیع معتقدند كه «اگر خدا شخص معینی را برای حكومت در دوره غیبت تعیین نكرده است، لكن آن خاصیت حكومتی را كه از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب الزمان (عج) موجود بود برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت كه عبارت از علم به قانون و عدالت باشد، در عده بیشماری از فقهای عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع كنند میتوانند حكومت عدل عمومی در عالم تشكیل دهند.»[14]
امام (ره) جامعهآینده و آرمانی را كه باید برای آن مبارزه كرد،‌با دقت تمام ترسیم میكند و علاوه بر تعیین خصوصیات این حكومت، مشخصاً نوع آن را تحت عنوان حكومت یا ولایت فقیه جامع الشرایط مطرح كرده، نحوه تشكیل و اختیارات آن را بیان میكند:
«اگر فرد لایقی كه دارای این دو خصلت باشد، به پا خاست و تشكیل حكومت داد، همان ولایتی را كه حضرت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در امر اداره جامعهداشت دارا میباشد و بر همه مردم لازم است از او اطاعت كنند.»[15]
این فرد با عنوان ولی فقیه «همان اختیارات و ولایتی كه حضرت رسول و دیگر ائمه، صلوات الله علیهم، در تدارك و بسیج سپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حكومت فعلی قرار داده است»[16]و ائمه و فقهای عادل موظفاند كه از نظام و تشكیلات حكومتی برای اجرای احكام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده كنند.»[17]
ـ قسمت چهارم: در این قسمت حضرت امام، نظریه ولایت فقیه خود را به استناد اخبار و احادیث فقهی ثابت میكند. از جمله مقبوله عمر بن حنظله، روایت تحف العقول از سیدالشهدا و... كه ایشان پیشتر نیز در كتاب كشف الاسرار به آن اشاره نموده بودند.[18]
ـ قسمت پنجم: برنامه مبارزه كه مهمترین بخش هر ایدئولوژی است منظور توجه خاص امام (ره) بوده، برای پیروان خود توصیهها و راهنماییهایی برای موفقیت مبارزه و تشكیل حكومت اسلامی مطرح میكنند:
«اولین فعالیت ما در این راه، تبلیغات تشكیل میدهد. تبلیغات و تعلیمات دو فعالیت مهم و اساسی ماست. وظیفه فقهاست كه عقاید و احكام و نظامات اسلام را تبلیغ و به مردم تعلیم دهند تا زمینه برای اجرای احكام و برقراری نظامات اسلامی در جامعهفراهم شود.»[19]
مقدمه آن این است كه حوزههای روحانیت اصلاح شود؛ «اما باید در اصلاح فكری و اخلاقی افراد حوزه كوشش كنیم.»[20]
پس از آگاهی بخشی از فعالیت عمده مبارزان، مبارزه منفی با رژیم حاكم خواهد بود، زیرا «برانداختن طاغوت، یعنی قدرتهای سیاسی ناروایی كه در سراسر وطن اسلامی برقرار است وظیفه همه ماست.»[21]پس باید «روابط خود را با مؤسسات دولتی آنها قطع كنیم با آنها همكاری نكنیم. از هرگونه كاری كه كمك به آنها محسوب میشود پرهیز كنیم. مؤسسات قضایی و مالی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جدیدی به وجود آوریم.»[22]
به این ترتیب امام (ره) علاوه بر سخنرانیهای مختلف و پیامهای متعدد كه در مجموع، ایدئولوژیهای انقلاب اسلامی را به وجود آوردند، در مجموعهای مدون منشور انقلاب اسلامی را مطرح و چارچوب فكری، ایدئولوژیكی انقلاب را بیان نمودند.
در این جا لازم است به ابعاد دیگری از نقش امام، در بسیج نیروهای انقلابی اشاره نمود كه وی را از سایر رهبران انقلابی متمایز میكند. شخصیت قاطع امام (ره)، در مبارزه با رژیم از ایشان علاوه بر فردی ایدئولوگ و رهبری نمادین، رهبری آشتی ناپذیر و آهنین ساخته بود كه رهبری عملی انقلاب را نیز در دست داشت و به قول حامد الگار:
«گرچه گاهی اوقات توصیههای اشخاص داخل ایران را در زمینه جزئیات استراتژی میپذیرفت؛ اما كلیه‌تصمیمات اساسی را خودش میگرفت. با اصراری آمرانه بر انحلال رژیم سلطنتی و بنیانگذاری یك حكومت اسلامی، كلیه مدافعان و طرفداران سازش با شاه را ساكت كرد. بدون پافشاری امام و بدون قابلیت او در حفظ وفاداری و اطاعت تودههای مردم ایران، آنچه به یك انقلاب پیروزمند ختم شده میتوانست به عنوان مورد دیگری از تقابل میان نیروهای مخالف دولت، بدون اخذ نتیجه ای قطعی به بایگانی تاریخ ایران سپرده شود.»[23]
2 ـ 1. نقش روحانیون برجسته
الف) شهید مطهری
استاد مطهری در جایگاهی دیگر، از جمله روحانیون مبارزی بود كه سنگراندیشه فلسفه و ایدئولوژی را برای مبارزه علیه نظام حاكم برگزیده بود. ایشان به دلیل تدریس در محیطهای دانشگاهی و حوزوی، نفوذ فكری گستردهای در میان مبارزان داشت. آیت الله خامنهای درباره شخصیت اجتماعی، سیاسی آن شهید میفرمایند:
«به نظر من مرحوم مطهری با دو ابزار میتوانست تفاهم و نزدیكی بین دو قشر روحانیون و تحصیل كردههای جدید را به وجود بیاورد: یكی تلاش علمی و دیگری غنای شخصیت خود ایشان. از لحاظ تلاش علمی، ایشان در دانشگاه تدریس كردند و با دانشجویان انس پیدا كردند. در مجامع تحصیل كردهها، مهندسین، پزشكان شركت نمودند و یك قطب و ملجاء و پناهی برای تحصیل كردههای جدید شدند و ایشان موفقترین چهره روحانی در میان محیطهای فرهنگ جدید بودند.»[24]
عمده فعالیت شهید مطهری سخنرانیهای علمی و سیاسی در مجامع مختلف، تألیف مقالات و كتابهای مختلف بود. برای نمونه، در سالهای 1337 و 1338 كه انجمن اسلامی پزشكان تشكیل شد، استاد مطهری از سخنرانهای اصلی این انجمن بود. به طوری كه در طول سالهای 1340 تا 1350 تقریباً سخنران منحصر به فرد انجمن بودند.[25]
نمونه دیگر نقش ایشان در تغذیه فكری و ایدئولوژیكی گروههای انقلابی بود. شهید اسدالله لاجوردی، درباره نقش ایشان در هدایت جمعیتهای مؤتلفه میگویند: «در حقیقت میشود گفت كه تغذیه فكری جمیعتهای مؤتلفه از ناحیه ایشان بود. كتابهایی كه بعداً به چاپ رسید، خیلی از آنها زمینهاش در همان هیأتهای مؤتلفه بود كه ایشان مطالبی را میفرمودند و به صورت پلی كپی منتشر میشد و بعداً‌ به صورت كتاب در میآمد.»[26]
شهید مطهری نه تنها دست اندركار ادامه ایدئولوژی اصیل اسلامی بود، بلكه از منتقدین اصلی سایر ایدئولوژیهای انحرافی نیز به شمار میآمد. در حقیقت ضرورت تدوین ایدئولوژی اسلامی از نظراستاد مطهری با توجه به احساس نیازی بود كه استاد در این زمینه داشتند و خلاء آن كاملاً در جامعهمحسوس بود، ایشان در كتب مختلف سعی نمودند چارچوب نظری چنین ایدئولوژی مبارزاتی را بر مبنای اصول اعتقادی اسلام تدوین نمایند، كه این كتابها به دو دسته كلی تقسیم میشود: دسته اول، كتابهایی هستند كه استاد برای پاسخگویی یا رفع شبهه و یا نقد سایر ایدئولوژیهای غیر اسلامی به رشته تحریر در آورده است. نظیر «خدمات متقابل اسلام و ایران» كه دیدگاه انتقادی در برابر ناسیونالیستهای افراطی است. دسته دوم، كتاب‎‎هایی هستند كه استاد در آنها ایدئولوژی اسلامی بر مبنای جهان بینی خاص را طراحی نموده است. مانند «مجموعه جهان بینی اسلامی» كه در ادامه، بخشهایی از آن را به منظور آگاهی از نوع ایدئولوژی منظور نظر ایشان مطرح میكنیم.
از نظر شهید مطهری، از آنجا كه اسلام دین كاملی بوده، بر فطرت انسانی منطبق است و «به حكم این كه در جهان بینیاش قایل به فطرت یگانه است، هم طرفدار ایدئولوژی یگانه است و هم طرفدار فرهنگ یگانه.»[27] «اسلام كه بر چنین جهان بینی بنیاد شده است، مكتبی است جامع و واقعگرا. در اسلام به همه جوانب نیازهای انسانی، اعم از دنیایی یا آخرتی، جسمی یا روحی، عقلی و فكری یا احساسی و عاطفی،‌فردی یا اجتماعی توجه شده است.»[28]
ب) شهید بهشتی، متفكر و سازمان دهنده انقلاب اسلامی
شهید بهشتی كه به اعتراف دشمنانش، نویسندهای اسلامی با قدرت سازماندهی بالا بود، نقش مهمی در شكلدهی فكری و عملی در انقلاب اسلامی داشت.

دكتر بهشتی به نمایندگی از طرف مراجع وقت به مركز اسلامی هامبورگ در آلمان رفت، در آنجا هسته اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان را به وجود آورد.
نقش مهم دیگر ایشان در تألیف برخی از كتابهای درسی دینی بود كه بدون ذكر نام خود برای مدارس چاپ میشد و برای آشنایی نسل جدید با مفاهیم اسلامی بسیار با اهمیت بودند.
عمده فعالیتهای شهید بهشتی مربوط به طرح موضوعهای اسلامی روز برای دانشجویان و طلبههای جوان بود كه مقدمات ایدئولوژی را فراهم مینمود.
همچنین ایشان همكاریهایی برای نظم بخشیدن به علوم حوزوی و روزآمد كردن آنها كردند كه در نهایت به تأسیس مدرسه حقانی انجامید.
ایشان در سال 1348 به خدمت امام رسیده، پس از سر و سامان دادن كارها در خارج از كشور، سال 1349 به ایران برگشته، كار برنامهریزی كتابها و فعالیتهای علمی را به منظور ارتقای آگاهی طلاب و دانشجویان دنبال میكند. تا این كه در سال 1355 هستههایی برای كارهای تشكیلاتی به وجود آورده، در سال 1356 نیروها را در تشكیلات جامعه روحانیت مبارز، ساماندهی میكنند و در سال 1357 به پاریس خدمت امام رفته، شورای انقلاب را به دستور امام تشكیل میدهند كه این شورا تشكیل شده بود از آقای مطهری، آقای هاشمی رفسنجانی و آقای موسوی اردبیلی و آقای باهنر و شهید بهشتی كه بعدها به آنها اضافه شدند. [29]
شهید بهشتی در كنار مبارزات سیاسی و سازماندهی نیروهای مبارز، مسایل مربوط به ایدئولوژی اسلامی را تألیف و تدریس نمود از جمله از سال 1350 تا 1354 روزهای شنبه با عنوان مكتب قرآن، كه مركزی برای تجمع 400 تا 500 جوان فعال بود، تفسیر قرآن داشتند.[30]
چارچوبهای ایدئولوژیك شهید بهشتی، از خلال كتابهای ایشان مشخص میشود. برخی از كتابهای مهمی كه ایشان تألیف نمودهاند بدین قرار است: 1. خدا از دیدگاه قرآن. 2. نماز چیست؟ 3. بانكداری و قوانین عالی اسلام در یك مجموعه. 4. یك قشر جدید در جامعه. 5. روحانیت در اسلام و در میان مسلمین در یك مجموعه. 6. مبارز پیروز. 7. شناخت دین. 8. نقش ایمان در زندگی انسان. 9. كدام مسلك. 10. شناخت. 11. مالكیت. 12. ایدئولوژی اسلامی.
علاوه بر كتابهای ذكر شده كه هر یك نقش به سزایی در آگاهی بخشی انقلاب داشتند، كتاب دیگری نیز پس از شهادت ایشان با عنوان «حكومت در اسلام» از وی به چاپ رسید كه در آن به نوعی، منشور مبارزه و هدف مبارزه انقلابی را تدوین نموده بودند و ما به منظور بیان بخشی از فعالیتهای ایدئولوژیك ایشان، به طور خلاصه آن را بررسی میكنیم:
ـ حكومت در اسلام از دیدگاه شهید بهشتی
از نظر شهید بهشتی، اسلام مشوق و حامی زندگی اجتماعی است و تعالیم عالی اسلام بر اساس حفظ پیوندهای اجتماعی و مستحكم كردن آنها و جلوگیری از سقوط جامعهاست. «عالیترین صفات انسانی از نظر اسلام وقتی ارزش واقعی خود را دارد كه با حفظ پیوندهای اجتماعی توأم با انجام وظایف فرد نسبت به اجتماع كسب شده باشد.»[31]
بعد از این مقدمه، درباره زندگی جمعی انسانها، ایشان انواع حكومت را نام برده، در نهایت حكومت تئوكراسی را نوع آرمانی حكومت منظور نظر خود دانسته، بیان میدارد كه در حكومت تئوكراسی، علاوه بر نقش مردم، خداوند نیز نقش اساسی دارد.
«این جا سخن از تأمین مصالح مردم به وسیله خالق آنها و حكومت برگزیده خدای متعال است... تئوكراسی از آن جهت كه اراده مردم در انتخاب حكومت مؤثر نیست و یك نفر بی آن كه از جانب مردم برگزیده شده باشد بر آنها حكم میراند، به دیكتاتوری یا استبدادی قابل تشبیه است. ولی اولاً منظور اصلی از دخالت اراده مردم در تعیین حكومت در روش كار آن این بود كه دستگاههای حكومتی، ملزم به مراعات خواستههای مردم باشند و تأمین مصالح عمومی به این طریق ضامنی داشته باشد و این منظور را در تئوكراسی تأمین شده است. چون به راستی اگر كسی از جانب خدا به حكومت منصوب شود، دیگر جای تردید نمیماند كه مصالح عمومی را به بهترین وجه ممكن تأمین میكند. ثانیاً اگر چه هنگام تعیین حكومت، اراده مردم دخیل نبوده؛ ولی پس از آن كه به اراده خدا تعیین شده، اراده مردم نیز جز او نخواهد خواست...»[32]
دكتر بهشتی در فصل سوم كتاب خود به اهداف حكومتهای مختلف اشاره كرده، معتقد است كه سه نوع هدف را برای هر حكومتی میتوان تصور كرد: 1. حكومتی كه هدف آن تأمین نیازهای هیئت حاكمه است. 2. حكومتی كه هدف اصلی آن، تأمین خواستههای مردم است. 3. حكومتی كه هدف اصلی آن، تأمین مصالح مادی و معنوی، اخلاقی و دینی برای همه افراد، همه طبقات و همه ملتها و همه نژادها و نسلهاست؛ از این روی فقط حكومت الهی چنین هدفی را دنبال میكند:
«در حكومت عالی الهی، هدف حكومت، سازمانهای دولتی، نظامها و مقررات اجتماعی، آن است كه عالم انسانیت را به طرف كمال سوق دهد... در حكومت عالی الهی، عنایت به تأمین خواستههای مادی مردم در حدودی است كه فرد و جامعهنه در فشار و محرومیتهای مادی خرد و منحرف شود و نه همه نیروهایش در راه هوی و هوس و شهوت متمركز گردد و از كمالات عالی معنوی محروم بماند...»[33]
سرانجام، در فصل چهارم برای بیان نمونه ایدهآل، به حكومت پیغمبران و ویژگیهای آنها اشاره میكند. خلاصه این كه شهید بهشتی نیز كه هم متفكری دارای مدرك دكترای دانشگاهی و هم طلبه حوزه بود و به علوم قدیم و جدید آگاهی داشت، نقش مهمی در عرضه ایدئولوژی اسلامی فراگیر برای اقدام عملی همه گروههای مبارز، اعم از روحانی و غیر روحانی فراهم نمود و خود نیز ساماندهی نیروها را انجام داد.
ج) شهید مفتح عامل وحدت حوزه و دانشگاه
دكتر مفتح پس از امام، شهید مطهری و شهید بهشتی، از جمله روحانیون فعالی بود كه برای عرضه و گسترش یك ایدئولوژی انقلابی مبتنی بر اسلام، تلاش فراوانی در محیطهای دانشگاهی و حوزوی نمود و از آنجا كه استاد دانشكده الهیات دانشگاه تهران بود، توانست نقش وحدت بخش دو گروه عمده مخالفین، یعنی روحانیت و دانشگاه را ایفا نماید.
ایشان در زمان تحصیل و تدریس مقالات متعددی در مجلات مختلف نوشته، سعی در نشر تشیع اصیل و انقلابی در سطح جامعهداشت و تألیفات و تحقیقات زیادی در این زمان در موضوعات اجتماعی، سیاسی انجام داد. از جمله فعالیتهای مهم ایشان، تشكیل مجمع «جلسات علمی اسلام شناسی» بود كه برای شناساندن چهره اسلام واقعی به مردم، اقدام به چاپ كتاب با این عناوین نمود: 1. اسلام پیش رو نهضتها. 2. با ضعف مسلمین دنیا در خطر سقوط. 3. شیعه و زمامداران خودسر. 4. جهانبینی و جهان داری علی ـ علیه السّلام ـ. 5. دعا عامل پیشرفت یا ركود. 6. ره آوردهای استعمار. 7. همسران رسول خدا. 8. زیارت ما، خرافه یا حقیقت.[34]
از جمله اقدامات دیگر ایشان، تشكیل كتابخانه و كلاسهای مختلف عقیدتی، فلسفی، تفسیر،‌تاریخ ادیان و... به طور منظم و در سطحهای مختلف برای برادران و خواهران برای بالا بردن سطح آگاهی ایدئولوژیك و شعور سیاسی قشرهای روشن فكر جامعهبود. البته روحانیون مختلفی در این كلاسها شركت میكردند كه محتوای غنی و روشن فكرانه مسایل طرح شده در كلاسها و سخنرانیها و پخش اعلامیههای مختلف در سطح وسیع و فعالیت شدید و وسیع ایشان در مسجد باعث تعطیلی آن شد.[35]
پس از بسته شدن مسجد جاوید، دكتر مفتح در مسجد قبا «در سطحی وسیعتر دست به تشكیل كلاسهای ایدئولوژیكی و سخنرانیهای روشنفكرانه زد و در كنار آن كتابخانه و صندوق ذخیره‌ قبا را بنیاد نهاد و با استفاده از صحن كتابخانه در تابستان، اردوهایی جهت دانشآموزان تشكیل داد. این برنامههای مسجد قبا، سرآغاز فعالیتهایی بود كه سرانجام مسجد قبا را بزرگترین مركز انقلابی تهران در انقلاب اسلامی كرد...»[36]
شهید مفتح علاوه بر فعالیتهایی كه ذكر شد، مقالات زیادی برای مجلات مذهبی آن زمان نوشته، در شكل دهی ایدئولوژی فعال اسلامی شیعی، نقش مهمی ایفا نمود. ایشان به منزله پل ارتباطی روشنفكران دانشگاهی و روحانیون حوزوی بود.


گفتار سوم: روحانیت و شیوههای مبارزه :
در انقلاب اسلامی از لحاظ شیوه مبارزه، از چندین روش استفاده شد كه عمدهترین آنها استفاده از روشهای تودهای بر اساس سنت اعتراض مذهبی بود.[37]
حضور تودههای مردم به نشانه اعتراض در خیابانها از جمله روشهای جدید در پیروزی انقلاب بود كه البته به صورت مراسم خاص مذهبی آغاز شده، در نهایت شكل سیاسی به خود میگرفت و از این نظر منحصر به فرد تلقی میگردید. استفاده از مراسم عاشورا، تاسوعا، چله شهدای هر شهر و... از جمله این شیوهها بودند. همچنین برگزاری نمازهای جماعت در خیابانها، مانند نماز عید فطر از جمله این فرصتها برای تجمع اعتراضآمیز مردم بود.
1. روحانیون و مبارزه مسلحانه
از جمله روحانیونی كه از روشهای مسلحانه در كنار سایر روشها استفاده مینمودند میتوان به شهید سید علی اندرزگو و شهید محمد منتظری اشاره نمود كه به دلیل مخفی بودن فعالیتهایشان اطلاعات زیادی نیز از نحوه عملكرد آنها وجود ندارد؛
این نكته نیز باید مدنظر قرار گیرد كه گرچه روحانیون به طور مستقیم كمتر در مبارزات مسلحانه شركت میكردند؛‌الهام بخش فكری و ایدئولوژیكی و نیز مشوق و گاهی كمك كننده مالی به آنها بودند.

 

2. روحانیون و شیوههای مسالمتآمیز مبارزه
مخالفت مسالمتآمیز به صورت مقاومت منفی،‌از عمدهترین روشهای مبارزاتی روحانیون محسوب میشد. روشهایی نظیر اعتصاب، تعطیل نمودن نماز جماعت، تعطیل نمودن دروس حوزوی و تعطیلی بازارها از جمله مهمترین شیوهها بود.
ـ شهید محلاتی در خاطرات خود به اعتصاب روحانیون در دانشگاه تهران اشاره میكنند.[38]
ـ از عمدهترین روشهای شهید صدوقی در مبارزه، شیوه تعطیل كردن نماز جماعت و مجلس روضه، همراه درخواست تعطیلی بازار و اصناف و از خانه بیرون نیامدن و حتی گاه، تأكید بر آن با مشخص كردن ساعات خاصی و استفاده از این شیوه در بسیاری از بزرگداشتها و چهلمها بود.[39]
ـ شهید صدوقی،‌با تأكید بر عدم درگیری مردم با مأموران و بیان روشهایی نظیر عدم شعار دادن و عدم خروج از خانهها ، این نوع مبارزه را «جنگ سرد» مردم علیه رژیم میخواند.[40]
ـ هنگامی كه رژیم، در سال 1344، قرآنهایی را به چاپ رسانید و برای عوامفریبی، آنها را برای روحانیون شهرهای دیگر فرستاد تا برای خود كسب مشروعیت كند، روحانیت برای مقاومت منفی و مخالفت با چاپ دولتی و درباری قرآن و عدم استقبال از مراسم اهدای آن، حتی الامكان از پذیرفتن آن سرباز زدند و یا این كه آن را پس از تحویل بلافاصله به مجامع مذهبی هدیه كردند و برخی از علما نیز به بهانه‎‎های مختلف از شهرها خارج شدند تا مجبور به شركت در مراسم نشوند و برخی نیز به دعوت رژیم بیتوجهی نمودند.[41]
ـ امام (ره) در سخنرانیها و رهنمودهای مختلف، بر روشهای غیر خشونتآمیز تأكید‌كردهاند.
امام (ره) در مصاحبه با خبرنگار فیگارو كه از ایشان سؤال نمود: «در مراحل اولیه، مبارزه علیه رژیم شاه اعتصابات و تظاهرات نسبتاً مسالمتآمیز داشته است و علیه ارتش و پلیس به هیچ وجه اسلحه و سنگ به كار نرفته است. آیا شما فكر نمیكنید كه اكنون زمان این روش نیست؟ و به طور دیگری آیا نمیشود عمل كرد، مثلاً به مبارزه مسلحانه متوسل شد؟» امام قاطعانه پاسخ میدهند:
«حتی پس از روز جمعه در تهران كه آن همه هم كشتار به جا گذاشت، ما همان شكل مبارزه را حفظ كردیم. همان طور كه دنیا میداند، قیام ما با وجود ضربههایی كه خورده است. هرگز درهم شكسته نشده است و آن قیام با همان روش ادامه دارد؛ ولی از من پرسیدهاند آیا وقت تغییر روش و رو آوردن به مبارزه مسلحانه به جهت پاسخ دادن به قدرت ارتش كه شاه آن را به كار گرفته است، نرسیده است؟ من گفتهام «نه». معذالك امروزه در این مورد از خود میپرسم كه نمیتوان تا بینهایت سینههای عریان را جلوی لوله تفنگ قرار داد. تاكنون من رهنمودهای خود را مبنی بر مسالمتآمیز بودن عملمان بود تغییر ندادهام؛ ولی شاید مجبور شوم این كار را بكنم.»[42]


گفتار چهارم: نقش روحانیت در هم بستگی میان نیروهای مخالف
ائتلاف مردمی نیروهای مخالف، مهمترین عامل پیروزی انقلاب اسلامی محسوب میشود. یرواند آبراهامیان، درباره نقش گروههای مخالف در انقلاب اسلامی معتقد است «در حالی كه طبقه متوسط سنتی با سازمان كشوری خود به مخالفان كمك میكرد، طبقه متوسط جدید، جرقه انقلاب را زد، بر آتش آن دامن زد و آخرین ضربهها را فرود آورد. حقوقدانان، قضات و روشنفكران، نامههای سرگشاده نوشتند و انجمن حقوق بشر پدید آوردند. دانشجویان، تظاهرات خیابانی را شروع كردند. كارگران یقه سفید، به ویژه كارمندان بانكها، كارمندان اردارات و مأموران اقتصاد را فلج كردند...»؛ اما «با این حال ستون فقرات نهضت (آیت الله) خمینی، طبقه متوسط سنتی،‌به خصوص بازاریان و روحانیت بود.» بنابراین از نظر آبراهامیان، روحانیت با بسیج و همكاری سایر گروههای جامعهموفق به بسیج سیاسی علیه رژیم شد.
چنان كه از چند نمونه پیامهای امام (ره) مشخص است، ایشان در هر فرصت تأكید میكند كه «مخالفتها را كنار بگذارید و با هم دوست باشید. همه با هم، هم قدم باشید... ما همه باید دست به هم دهیم...»[43]و حتی الامكان تمامی نیروهای انقلابی را دعوت به مبارزه و همكاری میكند. نقش وحدت بخش و تمركز دهنده این پیامها در بسیج تودهها بسیار تعیین كننده بود و امكان ائتلافی فراگیر، میان مخالفین متعدد رژیم را فراهم نمود.
نتیجه گیری
در این پژوهش، نگارنده سعی نمود فقط به این سؤال پاسخ دهد:
«روحانیت در مقام مهم اجتماعی كه نفوذ در خور توجهی در جامعهایران از دیرباز داشته است، در فرایند بسیج سیاسی مخالفین شاه، طی سالهای 1342 تا 1357 چه نقشی ایفا نموده است؟»
با تجزیه و تحلیل دادههای اطلاعاتی به این نتایج دست مییابیم:
ـ روحانیت در انقلاب اسلامی نقش قاطعی داشته است.
ـ روحانیون مبارز با یكدیگر همبستگی محكمی داشتند و این از عوامل مهم موفقیت روحانیون بود.
ـ روحانیون از قدرت سازماندهی و بسیج بالایی برخوردار بودند و در این راه از مساجد، اعیاد و مراسم مذهبی حداكثر استفاده را نمودند.
ـ روحانیون از مهمترین گروههای ایدئولوژی پرداز برای انقلاب اسلامی بودند.
ـ روحانیون در حد امكان از شیوههای مسالمتآمیزی مانند اعتصاب، تظاهرات تودهای و تحصن برای مبارزه بهره میجستند؛ اما برخی از روحانیون از مبارزات مسلحانه حمایت كرده، برخی به طور مستقیم به آن اقدام مینمودند.
ـ روحانیون نقش تمركز بخش و اتحاد میان گروههای مبارز مختلف را با رهبری واحد امكان پذیر نمودند و یك ائتلاف بزرگ سیاسی از مخالفان را زیر یك پرچم گرد آوردند و خود رهبری آن را به عهده گرفتند.

منابع:

قسمت اولیه آن متبع راسخون

[1]- صحیفه­ی نور، جلد 11، ص 130.
[2]- نیكی كدی، بررسی تطبیقی انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی، ترجمه­ی حسینعلی نوذری، روزنامه­ی ایران شماره­ی 465، 18 شهریور1375، ص 6.
[3]- جان. دی. استمپل، درون انقلاب اسلامی، ترجمه­ی منوچهر شجاعی، تهران، رسا، 1377، ص 70.
[4]- استمپل، همان، ص 71.

[5]. فوران، منبع پیشین، صص 560 ـ 559.
[6]. همان، ص 564.
[7]. رابرت اكلشال و دیگران، مقدمهای بر ایدئولوژی های سیاسی، ترجمه ی م. قائد، تهران، نشر مركز، 1375، صص 12 ـ 11.
[8]. شجاع احمدوند، فرایند بسیج سیاسی در انقلاب اسلامی ایران، مجموعه مقالات انقلاب اسلامی و ریشههای آن، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اساتید، 1374، ص 69.
[9]. حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، خوارزمی، 1362،‌ص 375.
[10]. صحیفه نور، ج 1، ص 107.

[11]. ولایت فقیه، پیشین، مقدمه.
[12]. همان، ص 36 و 32.
[13]. همان، صص 38 و 37.
[14]. همان، ص 40.
[15]. همان، ص 40.
[16]. همان، ص 40.
[17]. همان، ص 46.
[18]. كشف الاسرار، پیشین، صص 188 و 187.
[19]. ولایت فقیه، پیشین، صص 116 و 115.
[20]. همان، صص 126 ـ 125.
[21]. همان، ص 138.
[22] . همان، ص 138.
[23] . حامد الگار، نیروهای مذهبی در ایران قرن بیستم، مجموعه مقالات سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ كمبریج، ترجمه عباس مخبر،‌تهران، طرح نو، 1372، ص 323.
[24] . آیت الله خامنهای، مطهری احیاگر تفكر دینی، مجله كلمه دانشجو، شمارههای 4 و 5 1374، صص 75 ـ 74.
[25] . علی باقی نصرآبادی، سیری در اندیشههای اجتماعی شهید آیت الله مطهری، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه، 1377، ص 88.
[26] . محمد حسین واثقی راد (گردآورنده)، مصلح بیدار،‌تهران، صدرا، 1378، ص 155.
[27] . همان، صص 232 ـ 223.
[28] . همان، ص 229.

[29]. همان، صص 47 و 46.
[30]. همان، ص 46.
[31]. سید محمد بهشتی، حكومت در اسلام، تهران، سروش، 1367، ص 29.
[32]. همان، صص 50 ـ 49.
[33]. همان، صص 68 ـ 67.
[34]. محمد مفتح،‌آیات اصول اعتقادی قرآن، تهران، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، 1360 ص 52.
[35]. همان، ص 57.
[36]. همان، ص 59.
[37]. جان فوران، پیشین، ص 525.

[38]. شهید محلاتی،‌ص 109.
[39]. بختیاری، پیشین، ص 85.
[40]. بختیاری، پیشین، صص 86 ـ 85.
[41]. مهناز میزبانی، علمای اسلام و چاپ قرآن از طرف شاه، فصل نامه 15 خرداد، شماره 25،‌بهار 1376، صص 168 ـ‌167.
[42]. صحیفه نور، ج 2، ص 36.
[43]. صحیفه نور، ج 1، ص 599.

 

 

 

مجله:حوزه-مرداد و شهریور - مهر و آبان 1373، شماره 63 و 64

 

[1]- صحیفه­ی نور، جلد 11، ص 130.
[2]- نیكی كدی، بررسی تطبیقی انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی، ترجمه­ی حسینعلی نوذری، روزنامه­ی ایران شماره­ی 465، 18 شهریور1375، ص 6.
[3]- جان. دی. استمپل، درون انقلاب اسلامی، ترجمه­ی منوچهر شجاعی، تهران، رسا، 1377، ص 70.
[4]- استمپل، همان، ص 71.

[5]. فوران، منبع پیشین، صص 560 ـ 559.
[6]. همان، ص 564.
[7]. رابرت اكلشال و دیگران، مقدمهای بر ایدئولوژی های سیاسی، ترجمه ی م. قائد، تهران، نشر مركز، 1375، صص 12 ـ 11.
[8]. شجاع احمدوند، فرایند بسیج سیاسی در انقلاب اسلامی ایران، مجموعه مقالات انقلاب اسلامی و ریشههای آن، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اساتید، 1374، ص 69.
[9]. حمید عنایت، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، خوارزمی، 1362،‌ص 375.
[10]. صحیفه نور، ج 1، ص 107.

[11]. ولایت فقیه، پیشین، مقدمه.
[12]. همان، ص 36 و 32.
[13]. همان، صص 38 و 37.
[14]. همان، ص 40.
[15]. همان، ص 40.
[16]. همان، ص 40.
[17]. همان، ص 46.
[18]. كشف الاسرار، پیشین، صص 188 و 187.
[19]. ولایت فقیه، پیشین، صص 116 و 115.
[20]. همان، صص 126 ـ 125.
[21]. همان، ص 138.
[22] . همان، ص 138.
[23] . حامد الگار، نیروهای مذهبی در ایران قرن بیستم، مجموعه مقالات سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ كمبریج، ترجمه عباس مخبر،‌تهران، طرح نو، 1372، ص 323.
[24] . آیت الله خامنهای، مطهری احیاگر تفكر دینی، مجله كلمه دانشجو، شمارههای 4 و 5 1374، صص 75 ـ 74.
[25] . علی باقی نصرآبادی، سیری در اندیشههای اجتماعی شهید آیت الله مطهری، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه، 1377، ص 88.
[26] . محمد حسین واثقی راد (گردآورنده)، مصلح بیدار،‌تهران، صدرا، 1378، ص 155.
[27] . همان، صص 232 ـ 223.
[28] . همان، ص 229.

[29]. همان، صص 47 و 46.
[30]. همان، ص 46.
[31]. سید محمد بهشتی، حكومت در اسلام، تهران، سروش، 1367، ص 29.
[32]. همان، صص 50 ـ 49.
[33]. همان، صص 68 ـ 67.
[34]. محمد مفتح،‌آیات اصول اعتقادی قرآن، تهران، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، 1360 ص 52.
[35]. همان، ص 57.
[36]. همان، ص 59.
[37]. جان فوران، پیشین، ص 525.

[38]. شهید محلاتی،‌ص 109.
[39]. بختیاری، پیشین، ص 85.
[40]. بختیاری، پیشین، صص 86 ـ 85.
[41]. مهناز میزبانی، علمای اسلام و چاپ قرآن از طرف شاه، فصل نامه 15 خرداد، شماره 25،‌بهار 1376، صص 168 ـ‌167.
[42]. صحیفه نور، ج 2، ص 36.
[43]. صحیفه نور، ج 1، ص 599.

 

 

 

مجله:حوزه-مرداد و شهریور - مهر و آبان 1373، شماره 63 و 64

 

 

 

 
عجیب است که:
پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم !

بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !
بعد از چند روز به دوستی !
بعد از چند ماه به همکاری !
بعد از چند سال به همسایه ای !
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم ...!

 

تشکرات از این پست
khodaeem1
دسترسی سریع به انجمن ها