آفتاب عشق
پنج شنبه 2 مهر 1388 10:51 AM
آفتاب
عشق
غروب عشقم را
در نگاهت
به تصویر کشیده ام
قتل گاه خورشید را
دامن رنگین آسمان شاهد است
صلیب کوه هندوکش
حمل را زمزمه میکند
چشمک ستاره گان
کمر مهتاب را می شکند
پروین
بر مهتاب می خندد
زهره
سرایشگر نغمهء غم انگیز است
چه بی رحم است آسمان
خوابم نمی آید
به تو!
می اندیشم
صبح کاذب
صداقت عشقم را
به با ور نگرفته است
نمازم را به
به
سوی تو رو میآورم
نیت می بندم
سلامم را به باور عشقت
که
غروب نگاهم را باوریست
بر طلوع دوبارهء تو!
بر کت میدهم
که
خدای عشق منی
دوستت دارم
و به تو مي اتديشم