0

اشعار ولادت امام حسن عسکری(ع)

 
zahra_53
zahra_53
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 28735
محل سکونت : اصفهان

اشعار ولادت امام حسن عسکری(ع)
دوشنبه 28 دی 1394  4:25 PM


نتیجه تصویری برای اشعار ولادت امام حسن عسکری(ع)


ای سامره‌ات قبله‌ی دل کعبه‌ی جان‌ها
ای سفره‌ی احسان تو پیوسته جهان‌ها
ای عبد خداوند و خداوندِ زمان‌ها
ای پایه‌ی قدر و شرفت فوق مکان‌ها
آگاه ز اسرار عیان‌ها و نهان‌ها
کوتاه به مدح تو و وصف تو زبان‌ها

ای روی تو در بزم ازل شاهد و مشهود
وی آمده ساجد به خدا بر همه مسجود
هم قبله‌ی حاجاتی و هم حجت معبود
هم حمدی و هم احمد و هم حامد و محمود
غیر از تو که باشد پدرِ مهدی موعود
مهدی که بهار آرد در فصلِ خزان‌ها

ای جان جهان ای همه جان‌ها به فدایت
ای نام نکویت حسن ای حسنِ خدایت
خورشید پناه آرد در ظلِّ لوایت
امضای عبادات همه مهر ولایت
بالاتر از آنی که بگویند ثنایت
بر اوج جلالت نرسد وهم و گمان‌ها

در وصف تو اشیاء زبانند زبانند
جز مدح تو را خلق نخوانند نخوانند
گل‌های جنان بی‌تو خزانند خزانند
با آنکه مقام تو ندانند ندانند
پیوسته روانند روانند روانند
تا دور مزار تو بگردند روان‌ها

بوی خوش جنت ز غبار قدم توست
عیسای مسیح آنچه که دارد ز دم توست
حاتم که کریم است، گدای درم توست
تو دست خدا هستی و هستی کرم توست
تنهـا نـه فقـط سامره‌ی دل حرم توست
هر جا نگرم از تو عیان است نشان‌ها

تو درِّ گرانمایه‌ی دَه بحر کمالی
تو مهر فروزانِ سماواتِ جلالی
تو عبد، ولی عبد خداوند جمالی
احمد رخ و حیدر ید و صدیقه خصالی
دوم حسن از حسن خدای متعالی
ای شاهد حسن ازلت چشم زمان‌ها

ای خلق سماوات و زمین خاک در تو
ای چار علی آمده جد و پدر تو
ای منتقم آل محمّد پسر تو
پیوسته سلام از طـرف دادگر تو
بر مهدی و بر نرجس نیکو سیر تو
مهدی که بوَد در کف او خط امان‌ها

ای در جگر شیعه شررهای غم تو
ای ارث تو از مادر تو عمر کم تو
با آنکه بوَد عرش به ظلِّ علم تو
خم شد کمر چرخ ز بار الم تو
دارند به یادت همه در سینه فغان‌ها

با آنکه وجودت همه جا تحت نظـر بود
از نور تو لبریز دل جن و بشر بود
وز علم تو دشمن را احساس خطر بود
هر جا که خبر بود، فقط از تو خبر بود
پیوسته تو را قوت و غذا خون جگر بود
پر بود دلت روز و شب از درد نهان‌ها

افسوس که شد گلشن عمر تو خزانی
آه ای جگرت سوخته از سوز نهانی
دادند تو را زهر در ایام جوانی
جان شد به لبت از ستم دشمن جانی
شد کار محبان ز غمت مرثیه‌خوانی
جوشید شرار از نفس مرثیه‌خوان‌ها

بگذار که با سوز جگر یار تو باشم
بگذار که پیوسته گرفتار تو باشم
هر چند که خوارم چه شود خار تو باشم
افتاده به خاک ره زوّار تو باشم
با مهدی موعود عزادار تو باشم
هر چند بوَد شرح غمت فوق بیان‌ها

من «میثمم» و شیفته‌ی دار شمایم
مداح شما ، نوکر دربار شمایم
یک عمر گدای سر بازار شمایم
خود هیچم و با هیچ، خریدار شمایم
گفتم که شوم یار شما، عار شمایم
دارم به سر شانه بسی کوه زیان‌ها

تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها