0

رموز بیخودی اقبال لاهوری

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

در معنی اینکه چون ملت محمدیه مؤسس بر توحید و رسالت است پس نهایت مکانی ندارد
جمعه 25 دی 1394  7:33 PM

جوهر ما با مقامی بسته نیست

باده ی تندش بجامی بسته نیست

هندی و چینی سفال جام ماست

رومی و شامی گل اندام ماست

قلب ما از هند و روم و شام نیست

مرز و بوم او به جز اسلام نیست

پیش پیغمبر چو کعب پاک زاد

هدیه یی آورد از بانت سعاد

در ثنایش گوهر شب تاب سفت

سیف مسلول از سیوف الهند گفت

آن مقامش برتر از چرخ بلند

نامدش نسبت به اقلیمی پسند

گفت سیف من سیوف الله گو

حق پرستی جز براه حق مپو

همچنان آن رازدان جزو و کل

گرد پایش سرمه ی چشم رسل

گفت با امتز دنیای شما

دوست دارم طاعت و طیب و نسا

گر ترا ذوق معانی رهنماست

نکته ئی پوشیده در حرف «شما»ست

یعنی آن شمع شبستان وجود

بود در دنیا و از دنیا نبود

جلوه ی او قدسیان را سینه سوز

بود اندر آب و گل آدم هنوز

من ندانم مرز و بوم او کجاست

این قدر دانم که با ما آشناست

این عناصر را جهان ما شمرد

خویشتن را میهمان ما شمرد

زانکه ما از سینه جان گم کرده ایم

خویش را در خاکدان گم کرده ایم

مسلم استی دل به اقلیمی مبند

گم مشو اندر جهان چون و چند

می نگنجد مسلم اندر مرز و بوم

در دل او یاوه گردد شام و روم

دل بدست آور که در پهنای دل

می شود گم این سرای آب و گل

 

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها