0

اسرار خودی اقبال لاهوری

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

الوقت سیف
جمعه 25 دی 1394  7:27 PM

سبز بادا خاک پاک شافعی

عالمی سر خوش ز تاک شافعی

فکر او کوکب ز گردون چیده است

سیف بران وقت را نامیده است

من چه گویم سر این شمشیر چیست

آب او سرمایه دار از زندگیست

صاحبش بالاتر از امید و بیم

دست او بیضا تر از دست کلیم

سنگ از یک ضربت او تر شود

بحر از محرومی نم بر شود

در کف موسی همین شمشیر بود

کار او بالاتر از تدبیر بود

سینه ی دریای احمر چاک کرد

قلزمی را خشک مثل خاک کرد

پنجه ی حیدر که خیبر گیر بود

قوت او از همین شمشیر بود

گردش گردون گردان دیدنی است

انقلاب روز و شب فهمیدنی است

ای اسیر دوش و فردا در نگر

در دل خود عالم دیگر نگر

در گل خود تخم ظلمت کاشتی

وقت را مثل خطی پنداشتی

باز با پیمانه ی لیل و نهار

فکر تو پیمود طول روزگار

ساختی این رشته را زنار دوش

گشته ئی مثل بتان باطل فروش

کیمیا بودی و مشت گل شدی

سر حق زائیدی و باطل شدی

مسلمی؟ آزاد این زنار باش

شمع بزم ملت احرار باش

تو که از اصل زمان آگه نه ئی

از حیات جاودان آگه نه ئی

تا کجا در روز و شب باشی اسیر

رمز وقت از «لی مع الله» یاد گیر

این و آن پیداست از رفتار وقت

زندگی سریست از اسرار وقت

اصل وقت از گردش خورشید نیست

وقت جاوید است و خور جاوید نیست

عیش و غم عاشور و هم عید است وقت

سر تاب ماه و خورشید است وقت

وقت را مثل مکان گسترده ئی

امتیاز دوش و فردا کرده ئی

ای چو بو رم کرده از بستان خویش

ساختی از دست خود زندان خویش

وقت ما کو اول و آخر ندید

از خیابان ضمیر ما دمید

زنده از عرفان اصلش زنده تر

هستی او از سحر تابنده تر

زندگی از دهر و دهر از زندگی است

«لاتسبوالدهر» فرمان نبی است

 

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها