انکار واقعیتِ ارزشهای دینی در عرفانهای كاذب
جمعه 25 دی 1394 1:09 PM
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از ویژگیهای عرفانهای دروغین و آیینهای نوظهور معنوی، نفی واقعگرایی ارزشی است. توضیح آنکه بسیاری از عرفانهای جدید و آیینهای نوظهور معنوی، متأثر از ارزشهای سکولار[۱] و لیبرالیستی[۲] حاکم بر فرهنگ غرب، همۀ ارزشهای دینی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی را غیر واقعی میدانند و مدعیاند بدی یا خوبی رفتارهای اختیاری انسان، بستگی به میل و سلیقۀ افراد و یا نهایتا قرارداد و خواست جمعی دارد. طبیعتا اگر کسی ارزشها را واقعی ندانست، به لوازم آن، از قبیل پذیرش کثرتگرایی و نسبیگرایی و استدلالناپذیری، نیز باید ملتزم باشد. سلیقهای و قراردادی دانستن ارزشها، مستلزم پذیرش نسبی بودن آنها نیز است. زیرا سلایق افراد ممکن است به تعداد افراد روی زمین متفاوت باشد و یا قراردادها ممکن است به تعداد گروهها و جوامع مختلف، متفاوت باشند. نسبی بودن ارزشها معنایی جز مکانمند و زمانمند بودن آنها و وابستگیشان به خواست و میل افراد ندارد. تئوریپردازان آیینهای نوظهور معنوی بعضا با صراحت این مسأله را گوشزد کرده و ارزشها را نسبی دانستهاند. در اینجا به ذکر نمونههایی از این تلقیها نسبت به ارزشها میپردازیم:
سرکردگان عرفان اک در پاسخ به پرسش یکی از پیروان اک که در سایت فارسی آنها نقل شده است مبنی بر اینکه «آیا اکنکار با سقط جنین یا همجنسبازی مخالفت میکند؟» میگویند: «اکنکار موضوعاتی از قبیل سقط جنین، طلاق یا گرایش جنسی را به عنوان تصمیماتی شخصی در نظر گرفته و به عنوان یک سازمان نظری نمیدهد.»
و یا شخصی همچون پائولو کوئلیو تساهل و تسامح رفتاری را تبلیغ و ترویج میکند. و این حاکی از غیرواقعگرایی ایشان است. ایشان به دلیل آنکه ارزشها را واقعی نمیداند و آنها را سلیقهای و قراردادی میپندارد، پیروان خود و همۀ مردم عالم را به تمرین تساهل و تسامح رفتاری دعوت میکند. کوئلیو تأکید میکند هرکسی باید به هر گونهای که میخواهد و دوست دارد راه معنویت را بپیماید. در این زمینه نباید به سخن هیچکس گوش دهد. در همین راستا و به منظور تحقق این ایده، کثرتگرایی را ترویج و تبلیغ کرده و میگوید: «واجب است که ارزشهایی مانند تساهل، تسامح و این باور که برای همه فضایی وجود دارد رواج پیدا کند. چه در مذهب، چه در سیاست و چه در فرهنگ و اینکه هیچکس نباید دیدگاه خود را از جهان به دیگران تحمیل کند. همانطور که مسیح میگوید: «در خانه پدر من مسکنهای بسیاری هست.» هیچ دلیلی ندارد که همه را واداریم در یک آپارتمان زندگی کنند و یا همه را واداریم که باورهای مشابهی داشته باشند. غنا در کثرت و تنوع است، اگر نه با پدیدۀ فاشیسم [۳] روبهرو خواهیم بود. با بنیادگرایی ما به اعماق بدترین نوع تاریک اندیشی قرون وسطی باز خواهیم گشت. باید اعلام کرد انسان میتواند مسلمان باشد یا کاتولیک یا بودایی یا لامذهب یا شکاک و این موضوع به کسی ربطی ندارد آنچه مهم است این است که فرد مسئول وجدان خویشتن است. هر باوری خلاف این بیشک منجر به جنگهای مذهبی خواهد شد چون این معنا را میدهد که آنکه متفاوت است دشمن است.»[۱]
بررسی و نقد:
بر اساس آموزههای اسلامی، ارزشها، اعم از ارزشهای اخلاقی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، همگی ریشه در واقعیتهای عالم دارند. سلیقهای و قراردادی و جعلی نیستند. براساس رابطهای تکوینی و علّی و معلولی میان آن کارها و سعادت حقیقی انسان، بیان شدهاند. به همین دلیل، میل و سلیقه و خواست فردی یا رأی جمعی و قرارداد اجتماعی در آنها هیچ تأثیری ندارد. فیالمثل، حرمت ربا به این دلیل نیست که مردم آنرا نمیپسندند یا به آن رأی نمیدهند؛ بلکه دلیل حقیقی این حرمت که البته دستور الهی از آن پرده برداشته است، ضدیت حقیقی و واقعی این عمل با سعادت حقیقی بشر است. و یا دلیل حرمت زنا، دلیلی سلیقهای و میلی و قراردادی نیست که با تغییر ذائقۀ مردم یا با تغییر قراردادهای اجتماعی، این حکم نیز تغییر کند. بلکه زنا به این دلیل تحریم شده است که حقیقتا و واقعا، علت شقاوت است.[۲]
پینوشت:
[۱]. عقیدهای است، مبنی بر جدا شدن نهادهای حکومت و کسانی که بر مسند دولت مینشینند، از نهادهای مذهبی و مقامهای مذهبی. این تفکر به صورت کلی ریشه در عصر روشنگری در اروپا دارد. مفاهیمی مانند جدایی دین از سیاست، جدایی کلیسا و حکومت در آمریکا بر پایۀ سکولاریسم بنا شدهاند. (ویکی پدیا)
[۲]. در معنای لغوی به معنی آزادی خواهی میباشد و به آرایه وسیعی از ایدهها و تئوریهای مرتبط دولت اطلاق میشود که آزادی شخصی را مهمترین هدف سیاسی میداند. (ویکی پدیا)
[۳]. یک نظریه سیاسی و نوعی نظام حکومتی خودکامهٔ ملیگرایی که نخستین بار بین سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۵ در ایتالیا و به وسیله موسولینی رهبری شد.
[۴]. اعترافات یک سالک، پائولو کوئلیو، ترجمه دلآرا قهرمان، تهران، بهجت، ۱۳۷۹، ص ۹۴_۹۵.
[۵]. فلسفه اخلاق، محمدتقی مصباح یزدی، تهران، امیرکبیر، فصل هشتم، ۱۳۸۵.
برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: در آمدی بر عرفان حقیقی و عرفانهای کاذب، احمد حسین شریفی، پرتو ولایت، ۱۳۹۱، ص ۲۸۲.