نامها و خصوصیات عرفانهای کاذب
جمعه 25 دی 1394 1:08 PM
در کشور ما در حال حاضر ۴ جریان عمده عرفانی و معنوی وجود دارد که عبارتند از؛ عرفان ناب دینی، دوم مدعیان دروغین و پوشالی، سوم رهبران سلاسل دراویش و چهارم، معنویتهای نوظهور.
اول اینکه این جریانها در ایران اسمهای مختلفی دارد، اما اسمهای اصلی آنها در حقیقت چیز دیگری است. در ایران به این جریان چهارم عرفانهای کاذب، عرفانهای پوچ، عرفانهای منسوخ و یا عرفانهای مادی گفته میشود.
این تعابیر، القابی است که مقام معظم رهبری در این چند سال نسبت به این عرفانها بیان داشتهاند، همچنین گاه به این عرفانها گفته میشود عرفانهای نوظهور، نوپدید، معنویتهای نوگرا و امثال این تعابیر. البته باید توجه داشت که خاستگاه این عرفانها ایالت متحده امریکا است و القاب و اصطلاحات آنها در خاستگاهشان چیز دیگری است.
طرح و بررسی نامها و علائم این عرفانها در جهان غرب عنوان مقدمه اول است؛ زیرا هر کدام از این نامها حاوی اطلاعات و مضمونهایی است که دانستن آنها برای فهم آن عرفان لازم و ضروری مینماید.
واژه «کالت»
به این معنویتهای نوظهور که خاستگاه آنها بهویژه ایالات متحده امریکا است، گاهی «کالت» cult یا calt گفته میشود. استفاده از این واژه برای جریانهای نوپدید بسیار مهم است و در غرب رواج دارد. به لحاظ علم اشتقاق ممکن است واژه cult از دو واژه مشتق شده باشد. این واژه دو رسم الخط دارد که رسم الخط قدیمی آن calt است اما رسم الخط جدید آن cult می-باشد که صحیحتر میباشد.
واژه cult از دو ریشه میتواند مشتق شده باشد، اول واژه Cultaus که واژهای یونانی است و در حدود سده ۱۲ تا ۱۵ میلادی به لاتین وارد شده است. معنی اصلی این واژه پرستش و نیایش است. برخی دیگر گفتهاند از واژه Culture مشتق شده است که معادل آن در فارسی واژه «فرهنگ» را قرار میدهند، اما معنی اصلی آن باورها، عقاید و آموزههای یک ملت و امت است که معادل آن را میتوان فرهنگ قرار داد.
در اصطلاح امروزی معنای واژه کالت متفاوت است، از نظر اصطلاحشناسی تعابیر مختلفی برای این واژه ذکر شده است، میتوان تعریفهای کالت را به سه دسته تقسیم کرد: اول تعریفهای الهیاتی، کلامی و آموزهای و یا به تعبیری ایدئولوژیک، نوع دوم تعریفهای روانشناختی و نوع سوم تعریفهای سوشالیته یا جامعهشناختی.
این تعابیر را باید با هم منطبق کرد؛ یعنی با نگاهی ایدئولوژیک، روانشناسی و جامعهشناسی به این واژه نظر کرد، خانم «مارگارت سینگر» مباحث روانشناسی را مطرح کرده است. وی از بزرگترین فرقهشناس و کالتشناس جهان معاصر است و یکی از بزرگترین مؤسسه فرقهشناسی در لندن توسط وی هدایت میشود. (در جلسات آخر به این مبحث به شکل مفصل پرداخته خواهد شد) البته مؤسساتی که امروز در رابطه با فرقهها و کالتها مطالعه میکنند، بسیار متنوع هستند.
آمار بهدست آمده نشان میدهد که حدود ۳۰۰ مرکز فعال در حوزه فرقهها وجود دارد که یکی از وسیعترین آنها توسط خانم سینگر هدایت میشود. این مرکز بخشهای مختلف و متنوعی دارد. این مرکز هفت قسمت کلان دارد که یک بخش آن مخصوص مشاوره قربانیان فرقهها است؛ یعنی کسانیکه جذب فرقهای میشوند و بعد میخواهند از آن فرقه جدا شوند در این مرکز مورد مشاوره قرار میگیرند.
در این قسمت پانصد مشاور که همگی روانشناس و کشیش هستند، تمام وقت و بهصورت آنلاین و رایگان مشاوره میدهند، مشاوره آنها به گونههای مختلف مثل اینترنت، حضوری یا اشکال دیگری صورت میگیرد. توجه به همین نکته بیانگر این است که بحث فرقهها در جهان بسیار جدی و مورد اهتمام است. سینگر نیز خود چند کتاب در رابطه با فرقهها تألیف کرده است.
بازسازی افکار مخاطبین توسط عناصر تشکیلاتی
با مراجعه به واژه cult در تعاریف، چهار عنصر اصلی برای این واژه در اصطلاح مییابیم، اولین عنصر اساسی واژه کالت، «رهبر» است؛ یعنی در هر گروهی یک رهبر در رأس آن قرار دارد؛ بهعبارت دیگر کالتها رهبرمحور هستند. معادل فارسی کالت را معمولاً واژه «فرقه» قرار میدهند که بهتر است از دو واژه «فرقه و نحله» استفاده شود که دلیل آن در ادامه خواهد آمد.
عنصر دیگر که در واژه کالت بهکار رفته، داشتن تشکیلات سازمانی است؛ یعنی یک سازمان و تشکیلات بر این فرقهها حکومت میکند که معمولاً نظامی صلب، سخت و محکم است. عنصر سوم نوعی بازسازی افکار مخاطبین است؛ یعنی کسیکه عضو این فرقهها میشود باید افکار و اندیشههایش کاملاً عوض شود.
لذا کالتها شیوههای بسیار پیچیده علمی و روانشناختی دارند که بر روی افکار و اندیشههای مخاطبین خود کار میکنند. یکی از مهمترین شیوهها که در این تشکیلات و فرقهها استفاده میشود «Brain Washing» یا شستوشوی مغزی است.
از دیگر شیوهها میتوان بمباران فکری، تلقین فکر به مخاطب را نام برد. این کار بهدلیل آن است که رهبر کاملاً پیروان و مخاطبینش را تحت سلطه خود قرار دهد؛ لذا بازسازی و اصلاح فکر مخاطب به معنی سلطه بر تمام وجود اوست که یکی از عناصر اصلی در واژه کالت به حساب میآید.
عنصر چهارم در واژه کالت داشتن نوعی دیدگاه ماوراء طبیعی و مافوق طبیعی به جهان است، البته داشتن دیدگاه ماوراء طبیعی الزاماً مثبت نیست؛ زیرا شیطانپرستان نیز دیدگاه ماوراء طبیعی دارند، اما نگاه ایشان سلبی است؛ مثلاً شیطان پرستان معتقدند که خدایی وجود ندارد، انسان حاوی دو بُعد بدن و روح نیست، بعد از این جهان نشئه دیگری وجود ندارد. نکته مهم این است که ایشان به ماورا توجه دارند و آن را سلب میکنند.
اگر این چهار عنصر با یکدیگر جمع شود؛ یعنی وجود یک رهبر در رأس، نظام سازمانی و تشکیلاتی متعصبانه، بازسازی فکری احساسات مخاطبین و توجه و التفات به عالم ماوراء سلباً یا ایجاباً، معنی Cult مشخص میشود.
حزب منافقین؛ مصداق کاملی برای «کالت»
حزب منافقین مصداق کاملی برای واژه cult هستند، منافقین شیوههای خیلی پیچیدهای برای شستوشوی فکر و ذهن مخاطبین خود دارند. همچنین از دیگر فرقههای موجود در ایران که مصداق کالت به حساب میآیند، میتوان از فرقههای معنوی دیگری نام برد.
امروزه اسامی مختلفی برای فرقههای عرفانی رایج استفاده شده که اولین و رایجترین اسم آن واژه «کالت» است. واژه دوم که برای این فرقهها استفاده میشود واژه «New age movement» به معنای جنبشهای عصر جدید یا به شکل خلاصه جنبشهای نو پدید و نو پیدا است.
علت اینکه به این فرقهها، جنبشهای عصر جدید گفته میشود این است که عمدتاً محصول بعد از جنگ جهانی دوم هستند ـ با یک نظر اجمالی به تاریخ غرب که از یونان قدیم، سده ششم قبل از میلاد آغاز میشود و تا به امروز ادامه دارد که حدود ۲۶۰۰ سال است ـ خود متفکران غربی اذعان کردهاند که تمام سابقه ۲۶۰۰ ساله غرب یک طرف و قرن بیستم طرف دیگر.
متفکران غربی مجدداً اعلام کردهاند که کل سابقه جهان غرب یک سمت و نیمه دوم قرن بیستم که شامل ۶ دهه اخیر میشود در سویی دیگر. حد فاصل بخش اول و دوم قرن بیستم، جنگ جهانی است که در سال ۱۹۴۶ میلادی پایان یافت. جنگ جهانی دوم برای غرب پیامدهای و آثار فوقالعاده متعددی داشت.
اگر در هر شاخه علم مطالعه شود، خواهیم دید که رشد علم در جهان غرب در هر رشتهای معادل ۲۶۰۰ سال قبل از جنگ دوم جهانی است، این نحلهها نیز عموماً محصول دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی ـ یعنی بعد از جنگ دوم جهانی ـ هستند لذا به این فرقهها New age گفته میشود زیرا مرهون عصر جدید هستند.
آسیب کیشهای ساختگی با زمان گذشته قابل مقایسه نیست
«ادیان مجازی» اصطلاح دیگری است که برای این فرقهها استفاده میشود، باید دقت کرد که اولاً به این فرقهها عنوان دین داده میشود، ثانیاً گفته میشود مجازی؛ زیرا بالای ۷۰ درصد از فعالیتهای ایشان در جهان امروز در فضای مجازی صورت میگیرد. هماکنون فضای مجازی کاملاً بر جهان حکومت دارد و انسانها به سوی جهانی مجازی پیش میروند.
جدید نسلی که بیشتر در فضای مجازی سیر میکند، و در کشور ما جوانان بسیار در معرض اینگونه فرقهها و نحلهها قرار دارند؛ لذا آسیبهایی که نسل جدید و امروزی کشور از این فرقهها میبینند اصلاً قابل مقایسه با نسلهای گذشته نیست.
نتیجه مهم اینکه نسل جوان امروز کاملاً در معرض این کیشهای ساختگی قرار دارند و میزان آسیبهای ایشان از نسلهای قدیم به مراتب بیشتر است، خصوصاً اینکه ایران با کشورهای دیگر کاملاً متفاوت است و از جهات مختلف کشوری استثنایی است.
یکی از جهاتی که ایران را کشوری ممتاز میکند این است که حافظه تاریخی ایران، عرفان و معنویت است. هر جوان ایران دیوان حافظ را دارد و مطالعه میکند. در ایران سعدی و گلستان و بوستانش، سنایی غزنوی، نثر ابوسعید ابوالخیر و نثر مسجع خواجهعبدالله انصاری شناخته شده است.
فرهنگ ایران یک فرهنگ کاملاً عرفانی و معنوی است، جوان ایرانی سابقه و حافظه عرفانی و مذهبی دارد؛ بنابراین اقبال جوانان در ایران از دیگر کشورهای همجوار به عرفان (از هر شکل آن) بیشتر است؛ بههمین جهت است که در کل جهان اسلام، هیچ کشوری همچون ایران مورد هجمه فرقهها و نحلههای عرفانی قرار نگرفته است.
از سوی دیگر فرهنگ ایران فرهنگ مُدگرایی است و برای هر چیز جدید ارزش قائل است، البته مدگرایی یکی از ابعاد فرهنگ مصرفگرایی است. اگر این مطالب در کنار هم قرار گیرد، تأثیر ادیان جدید در کشور ما بهخوبی درک خواهد شد.
گاه به این فرقهها گفته میشود «New religious movement» به معنی جنبشهای نو پدید دینی و گاهی میگویند «New spirituaI movement» به معنی جنبشهای معنوی نو پدید. البته یکی از واژههایی که از حساسیت بیشتری برخوردار است واژه «Alternative religious» یعنی ادیان بدیل است.
عرفانهای کاذب و ادیان بدیل
امروزه به این عرفانها، دین یا ادیان بدیل گفته میشود. بدیل یعنی این ادیان جانشین هستند، حال باید بررسی شود که این ادیان جانشین چه چیزی هستند. با یک تحلیل ساده در کتابهایی که توسط کالتها نوشته میشود، میتوان فهمید که در نظر ایشان ادیان دو دستهاند: دسته اول ادیان سنتی و قدیمی یا ادیان ابراهیمی که عبارتند از مسیحیت، اسلام و یهود و دسته دوم ادیان جدید.
پیروان کالتها میگویند تاریخ مصرف ادیان سنتی و در رأس آنها اسلام تمام شده است و دوران فایده این ادیان به پایان رسیده است. ایشان اظهار میکنند که انسان نو و جدید شده و انسان جدید نیازمند دین جدید است. ایشان دلیل میآورند که هرگاه دیدگاهها و نگرشهای انسان عوض شد، دین نیز باید با توجه به نیازهای او تغییر پیدا کند.
حال سؤال این است که چرا به این فرقهها ادیان گفته میشود؟ در این مطلب نکته مهمی نهفته است. رهبران ادیان نوظهور اظهار میکنند که انتخاب دین تابع عقل و عقلانیت نیست. در جهان مسیحیت، انتخاب دین تابع خوشایند و احساسات افراد است. انسان هر دینی را که خوشایند اوست باید انتخاب کند. منشأ این فکر آن است که امروزه آموزههای مسیحی به لحاظ عقلانیت و فلسفی به بنبست رسیده است؛ لذا در باب آموزهها و عقاید مسیحیت دیگر بحث استدلالی و برهانی و عقلی نباید کرد.
بهعنوان مثال اعتقاد به تثلیث بههیچ عنوان قابل دفاع عقلانی نیست، از اینرو وقتی آموزههای مسیحی قابل دفاع عقلانی نیست، باید بهدنبال عنصر دیگری بود تا بتواند جانشین عقلانیت شود و این عنصر چیزی جز احساسات و عواطف نیست. این در حالی است که اولین مسأله رسالههای عملیه ما این است که در اصول دین باید تحقیق کرد و بر اساس عقلانیت انتخاب نمود که نشان دهنده مترقی بودن دین مبین اسلام است.
مدعیان عرفانهای نوظهور انتخاب دین را تابع خوشایند انسان میدانند
این جمله امروزه عیناً در کتابها بیان میشود که انتخاب دین همچون انتخاب غذا است، این جمله یعنی از هر دینی که لذت بردی همان را انتخاب کن. چون دین تابع سلیقهها است و سلیقه انسانها بسیار متنوع است؛ لذا باید به تعداد سلیقههای افراد، فرقههای متنوع معنوی ساخت.
این مطلب روشن است که به اندازه سلیقه تمام افراد بر روی کره زمین آنقدر مطالب متنوع وجود دارد که حتی متدینین میتوانند یکی از آنها را انتخاب کنند و از آن لذت ببرند. ایشان عملاً اعلام کردهاند که هر کس به هر شریعتی که هست، باید معنویت خود را از ما بگیرد.
مثال این مطلب همین کارگاهها و کلاسهایی است که امروزه در برخی نقاط کشور برگزار میشود. در این کلاسها بههیچ عنوان با عقاید مذهبی افراد و دیگر مشخصات و خصوصیات وی کار ندارند، فقط معنویت، اخلاق، تعالی و آسمانخواهی را به ایشان تلقین میکنند.
خصوصیت اینگونه معنویتها این است که تمام فکر و ذهن مخاطب خود را درگیر میکند، این همان چیزی است که واضعان ادیان جدید به دنبال آن هستند. به طور خلاصه ادیان بدیل یعنی امروز به اندازه هر سلیقه که روی زمین باشد، حتی برای سلیقه یک فرد شیعی حزباللهی ایرانی دین وجود دارد. در این ادیان چون بُعد غالب معنویت است، به آنها ادیان معنوی میگویند و چون نوظهور و جدید هستند برای سلیقه مُدگرایی ایرانی بسیار مناسب هستند.
مقصد این طرز فکر کل جهان سوم، بهویژه جهان اسلام و در این میان خاصه ایران است. ایشان از تمام امکانات فرهنگی همچون کتاب استفاده کردهاند تا در یک فرآیند زمانبر ـ حتی اگر۵۰ سال باشد ـ این عنصر بدیل، جایگزین شود. این فرآیند جایگزینی آنقدر نامحسوس است که هیچکس متوجه نخواهد شد و بعد از گذشت ۵۰ سال خواهیم فهمید که چه اتفاقی افتاده است.
بهعنوان مثال افرادی که اهل دینداری و نماز و حتی نماز شب بودند، با شرکت در کلاسهای یوگا ـ لازم به ذکر است که محور یوگا مدیتیشن یا تمرکز است ـ بعد از مدتی به این اندیشه رسیدند که ثمرهای که یوگا برای انسان دارد، نماز نمیتواند داشته باشد. این در حالی است که تنها نماز است که می¬تواند رابطه عاشقانه با خدا را برای انسان معنا کند.
این افراد در میان سخنان خود اذعان دارند که تمرکز خاطر و احساسات لطیف و زیبا در یوگا بیشتر قابل درک است و بهطوری است که بهصورت عملی میتوان آن را حس کرد.این مثال، نمونه کاملی از ادیان بدیل و عناصر جانشینی است.
از دیگر نمونههای ادیان بدیل انجمنهای NA یا ترک اعتیاد است که ممکن است اعتیاد افراد را تا حدی درمان کنند، اما از نظر اعتقادی انسان را کاملاً سست بنیاد میکنند و این رویداد آنقدر نامحسوس رخ میدهد که هیچ کس متوجه نخواهد شد که چه اتفاقی در مورد وی در حال رخداد است و چه پروسهای را ناآگاهانه طی میکند.
این روند به این صورت شکل میگیرد که ابتدا بهصورت فکر مطرح میشود، پس از مدتی تبدیل به فرهنگ و سپس تبدیل به موضع میشود و در نهایت به شکلگیری رفتار خاص در جامعه میانجامد. وقتی یک فکر تبدیل به رفتار شد دیگر جمع کردن و تغییر آن کار بسیار سخت و پرهزینهای است.
آمار فرقهها و نحلههای نوپدید دینی در دهه ۷۰ میلادی ۸۷ فرقه بوده است که در کتابهای رسمی ثبت شده، دو دهه بعد از آن؛ یعنی سال ۱۹۹۰ میلادی رقم این فرقهها به ۳۵۰ فرقه افزایش یافته است و در پایان سال ۲۰۱۰ رقم این فرقهها به ۳۵۰۰ فرقه در ایالت متحده و ۳۵۰۰ فرقه در بعد جنبشهای نوظهور معنوی و ادیان بدیل در اروپا، افزایش یافته است؛ یعنی هماکنون بالغ بر ۷۰۰۰ فرقه در زمینه جنبشهای معنوی در حال فعالیت است.
امر بدانجا رسیده که امروزه در کتابها و مجلات، این تعبیر بکار رفته که سال ۲۰۱۲ سال انفجار فرقهای است و فرقه یعنی تکثر، این موضوع در زمانی مطرح شده که جهان به سوی دهکده جهانی پیش میرود.
با توجه به رصدهایی که در ایران انجام شده، میتوان گفت که بالغ بر ۱۰۰۰ فرقه و نحله در ایران فعال است. اما گاه در ایران این جریان بهصورت تشکیلات و فرقه درآمده است، البته این آمار مشخص و دقیق نیست، اما شاید حدود ۹۰۰ نحله و ۱۰۰ فرقه در ایران وجود داشته باشد. نکته جالب توجه اینکه بخش اعظمی از این فرقهها و نحلهها با امکانات خودمان توسعه و ترویج یافتهاند؛ بهعنوان مثال مروجان برخی از این فرقهها در فرهنگسراها به سخنرانی و ترویج عقاید خود پرداختهاند.
نحله یعنی فکر، بهعنوان مثال من یک کتاب در باب عرفانهای نوظهور خریداری میکنم و پس از مطالعه به ترویج عقاید آن میپردازم، در این راستا کتاب را به چند نفر معرفی میکنم و همان کتاب خودم را به چند نفر میدهم تا مطالعه کنند، این کار کم کم به جریان و نحله تبدیل میشود.
بعد از این دو مقدمه، میتوان این نحلهها را در هفت بخش تقسیم کرد، این تقسیمات عبارتند از؛ جریانهای معنوی هندی، جریانهای معنوی آمریکایی، عرفان مسیحیت یا عرفان تبشیری، عرفان یهود یا کابالا، عرفان چینی، فرا علم ـ که فراعلم بسیار در ایران فعال است و «موفقیت» یکی از زیر مجموعههای آن است ـ و سینمای ماوراء یا فیلمهای معناگرا.
در میان این هفت بخش به دو دلیل هند مقدم است؛ زیرا اولاً قدمت نحلهها و کیشهای معنوی هند از دیگر نحلهها بیشتر است، ثانیاً در جهان امروز نحلههای هند از میزان نفوذ بیشتری برخوردار است، بهگونهای که میتوان گفت بیش از ۶۰ درصد از آن شش عرفان دیگر از کیشهای معنوی هند متأثر شده است.
التقاطی بودن از ویژگیهای عرفانهای کاذب است
یکی از ویژگیهای عرفانهای نوپدید التقاطی بودن آنهاست، هندوستان یکی از پهناورترین و پر جمعیتترین کشورهای جهان است که حدود یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون نفر جمعیت دارد. این کشور از سابقه تمدنی طولانی برخوردار است. مهمترین رویدادی که در دوران باستان در این کشور اتفاق افتاده، این است که اواسط هزاره دوم قبل از میلاد، نژاد آریاییها از دامنه کوههای هیمالیا سرازیر شدند و به نژاد اصیل هندوها یعنی دراویدیها حمله کردند و بدون جنگ و خونریزی کل هندوستان را اشغال کردند. نژاد امروزی هندیها، نژادی است که از ترکیب آریاییها و دراویدیها بوجود آمدهاند.
بخشی از این قوم مهاجم آریاییها، روحانیون بودند که کار آنها سرودن و خواندن سرودهای مذهبی و پرستش خدایان بود. این سرودهای مذهبی سینه به سینه منتقل شد تا اینکه در سال ۸۰۰ قبل از میلاد مسیح، نخستین بار به صورت کتاب درآمد و مکتوب شد.
اسم این کتاب ودا است در همین تاریخ اولین کیش باستانی هند به نام آئین ودا شکل گرفت که حول محور کتاب مقدس ودا بود. کتاب ودا ۴ بخش دارد که بخش اول آن به نام «ریگ ودا» است ریگ ودا حاوی ۱۰۲۸ سروده مذهبی است که متناسب با چندگانه پرستی و فرهنگ هند باستان است.
ترویج نمادها؛ شایعترین راه نفوذ فرقههای انحرافی
یکی از مهمترین راههای نفوذ این فرقهها و نحلهها در ایران نمادهای آنها است. نمادها اولین، شایعترین، وسیعترین بُعد نفوذ نحلهها در ایران است، نمادهایی که از آن به سمبل هم تعبیر میشود.
نمادها خود انواعی دارند که یکی از شایعترین انواع آن، نامها و اسامی است که امروزه در کشور ما بسیار رواج پیدا کرده است که در مبحث یوگا به شکل مفصل به آن پرداخته خواهد شد. بخش دیگری از نمادها تندیسها است که یکی از نمادهای مهم و معروف آیین ودا محسوب میشوند.
آئین ودا سده هشتم قبل از میلاد در هندوستان شکل گرفت، اما آیین برهمن در سده هفتم قبل از میلاد پدید آمد. کتاب مقدس برهمنها «اوپانیشادها» است. سومین کیش باستانی هند آیین «جین» و چهارمین آیین، آئین «بودا» است. ترویج آئین بودا از طریق مجسمه بودا است و در این آئین از مجسمههای چند سانتیمتری تا ۹۰ متری یافت میشود که چند سال قبل از این مجسمهها در افغانستان توسط طالبان منفجر شد.
این مجسمهها تا کنار مرزهای ایران آمد، اما داخل ایران نشد، این امر دلیل و علت خاصی دارد و علت آن این است که موبدان زرتشتی بسیار با آئین بودا مخالف بودند. باید توجه کرد که امروزه آئین معنوی بودیسم در جهان حرف نخست را میزند.
آخرین آئین قدیمی و سنتی هند آئین تنتره است. نکته جالب توجه در مورد این آئین که مربوط به سده چهارم و پنجم قبل از میلاد است اینکه پیروان این آئین اعتقاد داشتند در جهان تنها عناصر متضاد وجود دارد. ایشان به یک طیف از ضدها عنصر مردانه اطلاق میکردند و به طیف دیگر شیوا یا عنصر مادینه یا زنانه میگفتند.
ایشان اعتقاد داشتند که جهان از دو عنصر مردانه و زنانه تشکیل شده و هر گونه تعامل در جهان حاصل دو عنصر نرینه و مادینه است، به تعبیری پویایی و حرکت در جهان به خاطر کنش و واکنشهای نرینهها و مادینهها است که نام دیگر آنها عنصر جنسیتی است.
در اعتقاد پیروان آئین تنتره این قانون در مورد انسان نیز حاکم است، لذا هرگونه حرکت و پویایی در مورد انسان، حاصل کنش و واکنشهای جنسیتی در محدوده موجودی به نام انسان است. تعالی که شکلی از پویایی است، حاصل تعاملات جنسیتی در انسان است. ایشان در این زمینه به انجام تمریناتی نیز میپردازند.
با کمی توضیح مشخص میشود که برخی از عرفانهای نوظهور؛ مانند اشو کاملاً برخاسته از آیین معنوی تنتره است، در جهان امروز ۲ سبک از معنویت بسیار شایع است که یکی معنویت سکس است و نماینده آن اشو است و دوم معنویت تخدیری است و نماینده آن کاستاندا است که در آینده بهشکل مبسوط مطرح خواهد شد.