0

✉✉ غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی ✉✉

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:✉✉ غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی ✉✉
پنج شنبه 24 دی 1394  8:55 PM

آموخت ما را آن زلف و گردن

زنار بستن، بت سجده کردن

آن مار گیسو بر گردن او

هر کس که بیند خونش بگردن

بس دلفریبند آن چشم و آن زلف

آن یک به شادی وین یک به شیون

گر از تو بندم دل بر دو گیتی

ای حیف از دل ای وای بر من

تا چند باشی همچون قلیواچ

در راه عرفان نه مرد و نه زن

عمر مسیحا پیشش نیرزد

روزی بسر با دلدار کردن

یاری که پنهان از جسم و جان است

در دیدهٔ دل دارد نشیمن

بارم گران است بر دوش گردون

روزی که افتد کارم به گردن

با ما چه حاصل از عقل گفتن

ما را چه لازم دیوانه کردن

خون کسی نیست بر گردن ما

از ما مپرهیز ای پاک دامن

هر چند خواریم بر درگه دوست

یک مشت خاکیم در چشم دشمن

دنیا و عقبی نبود رضی را

ساقی تو می ده مطرب تو نی زن

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها