سهراب سپهری
پنج شنبه 2 مهر 1388 6:23 AM
سمت خیال دوست |
|
ماهرنگ تفسیر مس بود.مثل اندوه تفهیم بالا می آمد.سروشیهه بارز خاک بود.کاج نزدیکمثل انبوه فهمصفحه ساده فصل را سایه میزد.کوفی خشک تیغال ها خوانده می شد.از زمین های تاریکبوی تشکیل ادراک می آمد.دوستتوری هوش را روی اشیال مس می کرد.جمله جاری جوی را می شنید،با خود انگار می گفت:هیچ حرفی به این روشنی نیست.من کنار زهابفکر می کردم:امشبراه معراج اشیا چه صاف است ! |