شیوه های تبلیغی امام صادق علیه السلام
چهارشنبه 23 دی 1394 9:14 AM
«الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احدا الا الله و کفی بالله حسیبا» . (1)
آنها که رسالت های الهی را تبلیغ میکنند و (تنها) از او میترسند و از هیچ کس جز او واهمهای ندارند، همین بس که خداوند حسابگر (و پاداش دهنده اعمال آنها) است .
صادق آل محمد (علیه السلام) پاسدار بزرگ اسلام و شیخ الائمه، که در حدود شصت و پنجسال عمر با برکتخود را در شرایطی که امویان و عباسیان سرگرم زد و خورد با یکدیگر بودند، صرف احیای دین و تربیت هزاران شاگرد در علوم و فنون مختلف نمود و بدینگونه، اسلام را از غربت و انزوا نجات بخشید . در این نوشتار کوتاهنگاهی داریم بر برخی شیوه های تبلیغی آن حضرت .
از ویژگیهای امام صادق، جامعیت در علوم مختلف بود . حضرت با تاسیس دانشگاه چهار هزار نفری در رشتههای مختلف، متخصصین بسیاری در رشته های کلام، فقه، حدیث، طب، شیمی و . . . تربیت کرد .
و بدین گونه در تمام رشته ها و قشرها نفوذ داشت و بزرگان علم و دانش، خود را شاگرد او به حساب میآوردند .
«ابوحنیفه» پیشوای اهل سنت میگوید: من فقیرتر از امام صادق (علیه السلام) کسی را ندیدهام . روزی طبق سفارش «منصور دوانیقی» چهل مساله مهم فقهی را آماده کرده بودم تا در جلسهای با حضور شخص خلیفه مطرح کنم . هنگامی که در محضر خلیفه با امام روبرو شدم و سؤالها را مطرح کردم حضرت آنچنان پاسخها را طبق اقوال مختلف بیان کردند و به هر چهل مساله آن چنان پاسخ دادند که همگان اعتراف کردند که او دانشمندترین مردم و آگاه ترین آنان بر موارد اختلاف آراء مردم میباشد . (2)
«حسن بن علی وشاء» که از شخصیتهای بزرگ شیعه به شمار میرود میگوید: من فقط در مسجد کوفه نهصد نفر از اساتید بزرگ و تربیتیافتگان مکتب امام صادق (علیه السلام) را درک کردم که هر یک حوزه درسی تشکیل داده و آنچه را که از مکتب حضرت فراگرفته بودند، برای شاگردان خود بازگو میکردند . (3)
برای درک عظمت گوشهای از دانشگاه بیهمتای اسلامی، کافی است گفته شود که اصول چهارصدگانه حدیث و معارف اسلامی که تنها منبع اصلی و اصیل کتابهای معتبر چهارگانه «کافی شیخ کلینی، من لایحضره الفقیه صدوق و تهذیب و استبصار شیخ طوسی» محصول مستقیم شاگردان با کفایت امام صادق (علیه السلام) بوده است . آری، در مکتب تربیتی امام شاگردان برجستهای هم چون «ابان بن تغلب» ، «محمد بن مسلم» و «زرارة ابن اعین» پرورش یافتهاند که هزاران روایت از امام صادق نقل کردهاند . در دیگر رشتههای علوم و فنون و معارف نیز شاگردانی چون «جابر ابن حیان ثقفی» و «هشام ابن حکم» تربیتیافتهاند که هر دو از پایهگذاران علم شیمی و علم کلام به شمار میروند، و نیز از شاگردان نامدار دیگر، «ابوحنیفه قاضی سکونی» و «قاضی ابوالبختری» را میتوان نام برد . (4)
امام صادق (علیه السلام) در سالهای آخر حکومت امویان و اوایل حکومت عباسیان، با استفاده از درگیری بنیامیه و بنیعباس و مشغولیت آنان به مسایل خود که موجب تخفیف خفقان شده بود، نهضت علمی و مذهبی خود را گسترش داده و عملا مدینه را حوزه درسی قرار دادند که در آن هزاران پژوهنده مشتاق، در رشتههای گوناگون از محضر آن امام بهره میگرفتند . شهرت علمی امام در بلاد اسلامی آن چنان چشمگیر و زبانزد خاص و عام بود که از نقاط بسیار دور سرزمینهای اسلامی برای کسب فیض به مدینه و حوزه درس او میآمدند و از دریای بیکران علوم الهی او بهره میبردند . حتی بسیاری از متفکران غیر مسلمان نیز برای مذاکره علمی با امام به خدمتش میرسیدند و حضرت به میزان سطح درک و علمشان پاسخ میگفتند; گاهی سطح علمی سؤال کننده ایجاب میکرد که حضرت پاسخ علمی و فلسفی بدهد و گاهی پاسخ در حد ابطال دلیل خصم بودن و گاهی سادهتر از آن .
بدین گونه، حضرت با نهضت علمی خود افق معارف اسلامی را چنان گسترش داد که دیگر توطئههای دشمنان نتوانست جلوی فوران انوار معرفت را بگیرد . این زمینهسازیها بود که یک نسل بعد هنگامی که هشتمین پیشوا و امام وقتی به نیشابور وارد شد، هزاران هزار عاشق مشتاق با تمام وجود به استقبال آن حضرت شتافتند تا قطرهای از دریای معارف اهل بیت را فراگیرند . در حالی که در زمان امام زین العابدین (علیه السلام) و ائمه دیگر، چنین شرایطی فراهم نبود .
یکی از شیوه های تبلیغی ائمه معصومین - علیهم السلام - مناظره با سران مذاهب و ادیان و ملحدان و شبهه افکنان بود این شیوه در زندگی امام صادق (علیه السلام) رنگ و لعاب بیشتری داشت . حضرت با ارباب دانشهای گوناگون، چون: پزشکان، فقیهان، منجمان، متکلمان، صوفیان و . . . به بحث و مناظره میپرداخت که کیفیت اغلب آنها در منابع اسلامی ثبت و ضبط شده است . مناظرات حضرت با چهرههایی همچون «ابن ابی العوجا» ، «ابنمقفع» ، «ابوشاکر ایمانی» «سفیان ثوری» ، «ابوحنیفه» ، «عمروبن عبید» و «واصل بن عطا» که هر دو از سران معتزله بودند، معروف و مشهور است . (5)
انسان بیش از آنکه از گفتار متاثر گردد، از کردار تاثیر میپذیرد; بویژه کرداری که از ایمان برخیزد و سخنی که از قلب سرچشمه گیرد .
سخن خیزد گر از اعماق جانی
به فریاد آورد جان جهانی
سخن کز دل برآید آتش است آن
که میسوزد تو را تا پرده جان
حضرت آن چه را که میخواستبه دیگران بیاموزد با عمل میآموخت . بر هیچ معروفی امر نمیکرد، جز آنکه خود بیشتر و پیشتر از دیگران بدان عملی میکرد و از هیچ منکری نهی نمیکردند; جز آن که خود همیشه از آن اجتناب مینمودند.
«مالک بن انس» میگوید: اغلب اوقاتی که بر امام صادق (علیه السلام) وارد میشدم، او را در یکی از سه حال میدیدم: نماز، روزه، قرائت قرآن . (6)
و به یارانش نیز میفرمود: «کونوا دعاة للناس بغیر السنتکم» (7) مردم را به غیر زبانتان به نیکی فراخوانید .
یکی از بستگان امام صادق (علیه السلام) از آن حضرت بدگویی کرده بود .
وقتی به آن حضرت خبر رسید . بدون آن که عکس العمل شدیدی از خود نشان دهند، با آرامش برخاستند و وضو گرفتند و مشغول نماز شدند . یکی از حاضران به نام «حماد لحام» میگوید: من گمان کردم حضرت میخواهد آن شخص را نفرین کند، ولی برخلاف تصور خود دیدم آن بزرگوار بعد از نماز چنین دعا کرد: خدایا من حقم را به او بخشیدم . تو از من بزرگوارتر و سخیتری او را به من ببخش و کیفر مکن! (8)
مردی با یکی از بستگانش بر سر میراثی اختلاف داشت و کارشان به دعوا و جدال کشید . «مفضل» که یکی از یاران امام صادق (علیه السلام) است و از آن جا میگذشت، متوجه درگیری آن دو شد، آنها را خانه خود برد و با چهارصد درهم میان آن دو مصالحه برقرار کرد و درهمها را هم خودش پرداخت و اختلاف حل شد .
آن گاه مفضل به آنان گفت: بدانید پولی که برای حل اختلاف پرداختم، از آن خودم نبود . و از اموال امام صادق (علیه السلام) بود، زیرا حضرت به من فرمان دادهاند که هر جا دو نفر از شیعیان ما اختلافی داشتند، از مال آن بزرگوار آنان را صلح دهم . (9)
پینوشتها:
1.احزاب، آیه 39 .
2.مناقب ابن حلیفه، ج1، ص173، تذکرة الحفاظ، ج1، ص157، دور نمایی از زندگانی امام جعفر صادق، عقیقی بخشایشی .
3.رجال نجاشی ، ص40: «لقد ادرکت فی هذا المسجد تسعماة شیخ کل یقول حدثنی جعفر بن محمد» .
4.زندگانی امام جعفر صادق، بخشایشی، ص19 .
5.صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق ، محمد حسین مظفر، نشر قلم، ص281، بیست گفتار شهید مطهری، ص157 .
6.میزان الحکمه، ج1، ص255 .
7. بحارالانوار، ج70، ص303 .
8.انوارالبهیه، ص194 .
9.کافی، ج2، ص209، بحارالانوار، ج47، ص58 .
نويسنده:حجت الاسلام محمود اکبری
ادامه دارد...