پاسخ به:مبحث 113 طرح صالحین: «مدل زندگی اسلامی و غربی»
جمعه 11 دی 1394 11:27 PM
بنام خدا
مدل زندگی غربی چگونه است؟
از آنجا كه غرب مدرن نيزیک عالم تاریخی و صورت تمدني ( كه در علوم اجتماعي غربي به آن فرماسيون اجتماعي social formation مي گويند) جدیدی است که متناسب با صورت تمدني خود انسان جديد طراز مدرنيته و نيز نحوه وجود و حضور ملازم با ان را نيز ايجاب نمود. نحوه حضور مدرن در عالم خود پديد آورنده یک مدل و نحوه زندگی کردنی را به همراه آورده است که خصیصه اصلی این نحوه زندگی، زيستن در ذيل اومانیسم و سوبژكتيويسم است كه هر دو نحوه حضور انسان مدرن را در عالم جديد صورت مي دهند. انسان در اين تمدن تنها انسان نيست بلكه " سوژه" subjective است به معناي تنها موجود شناسنده و صاحب اراده و ميل هستي كه ذات او را به تعبير نيچه " اراده معطوف به قدرت" شكل مي دهد. نحوه حضور و بودن چنين موجودي ملازم با نفي قدرت ديگري ( ولو خدا به عنوان مدعي ديگر اراده و ميل و قدرت) است كه اساساً به نفی حضور و حیات دین و امرقدسي مي انجامد كه ظهور سكولاريسم را در افق حضور انسان مدرن نويد مي دهد. اين انسان به عنوان یک امر کلیدی در صورت تمدني جديد و به عنوان مرکز ثقل عالم جديد كه چنين میاندیشد؛ لذا بنایش این مي شود که یک زندگی دنیوی و سکولاری را بیافریند از اینرو اینکه این عالم، انسانی دارد که براساس مؤلفههای وجودی خویش مبنی بر سودجویی، قدرت طلبی و لذتطلبی رفتار میکند همچنین دارای نظام مناسبات اقتصادی است که این نظام اصالتاً سرمایهسالارانه است حال چه سرمایهدار باشد یا نباشد اما سرمایه سالارانه است و در عین حال اخلاقیات متناسب با آن را نیز اعمال میکند.
اگر نگاهی به غرب مدرن داشته باشیم به لحاظ مفهوم شيوه زندگي و یا به مفهوم جزئیتر، سبك زندگی نیز دارای تصوراتی است به طور مثال؛ سبک زندگی دوره ویکتوریایی در بخش عمده قرن 19 با آن سبک زندگی که بعد از جنگ جهانی اول در عالم غرب مدرن حاکم میشود تفاوتهایی دارد و یا اگر جزئیتر بنگریم آنچه که بعد از سال 1980 میلادی و بعد از ورود عالم غرب مدرن به «مدینه بحران زده پسامدرن» ، از آن زمان تا حدودی مدل سبک زندگی تغییر میکند. لذا همه اینها در ذیل یک کلیتی هستند اگر چه سبک زندگی ویکتوریایی بعد از جنگ جهانی اول و این دو با سبک زندگی بعد از ورود غرب مدرن به فاز «مدینه بحرانزده پسامدرن» در دهه 1980 میلادی به بعد با هم متفاوت است و یا اینکه تمام اینها با شيوه زندگی رنسانسی به لحاظ جزئی و مفهومی تفاوتهایی با هم دارند اما تمام آنها در ذیل یک پارادایم کلی هستند که آن پارادایم کلی، مؤلفههای مشخصی مبنی بر سکولاریستی و اومانیستی بودن دارد.
در واقع انسان قلمرو معنایی و ارزشی خویش را از عالم معنا و عالم آخرت به عالم دنیای صرف منتقل میکند یعنی اگر نگاهی کوتاه به مسئله تعریف انسان و اخلاق داشته باشیم در قرون وسطی این را میتوان فهمید، قبل از قرون وسطی اگرچه به جرأت میتوان گفت که عالم، عالم دینی نیست اما میبینیم تعریفی که از انسان و رابطهاش با ثروت وجود دارد این گونه است که انسان باید در حدی کار کند که نیاز خود و خانوادهاش را برطرف کند و بیشتر از آن را یا کار نکند و یا به عبادت بپردازد و یا اگر کاری میکند ماحصل آن را انفاق کند با این نگاه، تفاوت مدلها مشخص میشود.
منبع : مقاله علی عبدی
http://www.mashreghnews.ir/