0

اصطلاحات روزمره انگلیسی

 
fatemeh_75
fatemeh_75
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 10557
محل سکونت : اصفهان

اصطلاحات روزمره انگلیسی
چهارشنبه 9 دی 1394  10:05 AM

 

در این مطلب با پرکاربردترین اصطلاحاتی که در مکالمات انگلیسی مورد استفاه قرار می گیرن آشنا می شیم. امیدواریم این مطلب مورد استفاده برای شما عزیزان قرار بگیره.

 

all of a sudden  : یک دفعه، ناگهانی 

All of a sudden, he quit his job and left : یه دفعه کارش رو ول کرد و رفت 

all the same : فرق نداشتن/نکردن  

It’s all the same to me, let’s go by bus : واسه من فرقی نداره، بیا با اتوبوس بریم 

as a rule : طبق معمول – طبق عادت همیشگی 

As a rule, he goes for a walk after dinner : طبق معمول بعد از شام می ره قدم می زنه 

be about to do something : معادل عبارت: نزدیک بود… 

I was about to have an accident last night : دیشب نزدیک بود تصادف کنم   

be in good shape : روی فرم بودن  

He exercises regularly, and he is in good shape : مرتب ورزش می کنه و هیکلش رو فرمه 

be used to something : به چیزی عادت داشتن/کردن 

He’s used to hot weather : به هوای گرم عادت داره

learn – by heart : حفظ کردن، از بر کردن 

Learn this poem by heart for tomorrow : این شعر رو واسه فردا حفظ کنید 

by oneself : به تنهایی 

He fixed his car by himself : خودش تنهایی ماشینو درست کرد 

by the way : راستی، در ضمن 

By the way, Anna is coming back today : راستی، آنا امروز بر می گرده

cut the crap : چرت و پرت نگو

I feel like a million bucks : خیلی رو فرمم – رو پام بند نیستم 

he is such a wet blanket : اون خیلی آیه یأسه (حالگیره)

come off it : کوتاه بیا

I feel blue : دل و دماغ ندارم 

you can if you so wish : اگه بخوای میتونی 

 Cut it out : تمامش کن!بس کن دیگه! 

you missed the point : نگرفتی!منظورمو نفهمیدی 

he read me like a book : اون منو مث کف دستش میشناسه 

catch you later : بعدا بهت زنگ میزنم

 get off my back : دست از سرم وردار 

Its non of your business : به تو هیچ ربطی نداره

come,what may : هر چه بادا باد 

as far as I know : تا اونجا که من میدونم 

use your head : مختو به کار بنداز

get out of my face : از جلو چشام دور شو(گم شو) 

kill 2 birds with one stone : با یه تیر دو نشون زدن 

anything you say : هر چی تو بگی

 could I have a word with you : میتونم چند لحظه وقتتو بگیرم؟

do you follow me : متوجه عرایضم هستید؟ 

you are just wasting my time : فقط داری وقتمو تلف میکنی 

fork it over : ردش کن بیاد 

I`ll give it my best shot : تمام تلاشمو کردم 

you don’t have leg to stand on : دلیل و مدرک کافی واسه ادعات نداری 

you don’t say so : نه بابا 

no where on earth : هیچ جا تو این دنیا

nothing on earth : هیچ چیز تو این دنیا

promise sb the earth : به کسی وعده سر خرمن دادن

com back/ down to earth  : از خواب و خیال بیرون امدن . چشم خود را باز کردن 

move heaven and earth : خود را به اب و اتش زدن

run sb /sth to earth  : دنبال کردن . شکار کردن

be cool toward someone : سرد بودن با دیگران

as cool as a cucumber : با بی اعتنایی . با خونسردی

play it cool : خودت را نباز . دستپاچه نشو . خونسرد باش

cool it  : جوش نزن .!ارام بگیر!

be a breeze : فوت اب بودن

breeze in : شاد و شنگول وارد شدن

breeze out : شاد و شنگول بیرون رفتن

bare one s heart/ soul : دل خود را خالی کردن . احساسات خود را ابراز کردن. سفره دل خود را باز کردن

commend one s soul to god : جان به جان افرین تسلیم کردن 

there wasnt a soul to be seen : پرنده پر نمیزند . احدی دیده نمیشود

upon my soul :  عجب!خدای من !خدای بزرگ

god rest his /her soul : خدا بیامرز. خدا بیامرزدش

a village with a population of 100 souls : دهکده ای با صد نفر جمعیت . یا سکنه

at a snail s pace : به سرعت مورچه .خییلی یواش

a snake in the grass : مار خوش خط و خال . اب زیر کاه .گرگ در لباس میش

be a longer : تک رو بودن

dont be too long about it : طولش نده! معطلش نکن

long time no see : مشتاق دیدار !پارسال دوست امسال اشنا 

have a long memory : حافظه خوبی داشتن .خوش حافظه بودن

he s long on advice : دست به نظر دادنش خوب است 

he s long on brains : مخش خوب کار میکند

the long and the short of it is that : کل مسئله / قضیه/ ماجرا این است که…. جان کلام است که…. ظاهر و باطنش این است که

he hasn t long to live : عمرش به دنیا نیست

so long as . as long as :  تا وقتی که . به شرطی که . مادامی که

the holidays are six weeks long : تعطیلات شش هفته طول میکشد

he wont be long making up his mind : زود تصمیمش را خواهد گرفت

play a lone hand : دست تنها بودن

a lonely life : تنهایی. بی کسی

have a long arm :  قدرت داشتن. نفوذ داشتن

he s not long for this world : عمرش به دنیا نیست. در شرف مرگ است. پایش لب گور است.

be a long shot :  تیری در تاریکی

be a copy cat : بله قربان گو

not have a cat in hell s chance : یک ذره شانس نداشتن

like a cat on hot bricks : مثل ماهی در تابه . مثل مرغ سرکنده

put / set the cat among the pigeons : لوله راه انداختن

that s your pigeon : در عهده تو است. به تو مربوط است 

pigs might fly : خوش خیال باشی. خواب دیدی خیر است

make a pig of oneself :  شکمی از عزا در اوردن

it was a pig of a da : روز سختی بود

add insult injury : نمک به زخم پاشیدن 

all or nothing : همه یا هیچ

ba a mama s baby : بچه ننه بودن

be a yes -man : بله قربان گو

be all thumbs : دست و پا چلفتی بودن

be an old hand at something : کهنه کا بودن در کاری

have one s hands free : دست کسی باز بودن

have ones hands tied :  دست کسی بسته بودن

take a hand : کمک کردن

be to hand  : در دسترس بودن

wash ones hands of : از خود سلب مسئولیت کردن.

get ones hand in sth : مهارت خود را در کاری بازیافتن

keep ones hand in : مهارت خود را در کاری حفظ کردن

ba a good/ great hand at sth : درکاری مهرات داشتن

 

تشکرات از این پست
siryahya 8pooria
دسترسی سریع به انجمن ها