0

ملکه شهر خورشید پرست و پیغمبر یکتاپرستان

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

ملکه شهر خورشید پرست و پیغمبر یکتاپرستان
شنبه 5 دی 1394  12:58 PM

خدمتگزاران نبیّ خدا، سلیمان(علی نبینا و آله و علیه السلام) در مقابلش صف کشیده بودند و چیزی از آمدن تخت بلقیس به قصر سلیمان نگذشته بود. عفریت، که از جنّیان بود، ادّعا کرده بود که تخت را به سرعت برخاستن سلیمان نبی(ع) از سریرش خواهد آورد؛(1) امّا آصف بن برخیا، وصیّ سلیمان نبی(ع)، نگذاشته بود تا پلک ها به هم بخورد؛ در چشم به هم زدنی، اسم اعظم خداوند را بر زبان آورد و تخت بلقیس کنار سریر سلیمان قرار گرفت.(2) گویی از ابتدا آنجا بوده است. حالا، در حالی که جنّیان معمار داشتند تغییراتی مختصر در تخت بلقیس می دادند تا هوش او را بیازمایند،(3) همه گوش به زنگ بودند تا ملکه ی شهر سبأ از راه برسد و واکنشش را به نامه ی سلیمان نبی(ع) بسنجند.

بلقیس، در راه بود. چرا که سلیمان نبی(ع) او را چنین فراخوانده بود: «این نامه از جانب سلیمان است. به نام خداوند بخشنده ی مهربان.به اطاعت من درآیید و در مقابلم برتری مجویید.»(4) چند وقت بعدش، ملکه ی زیرک سبأ، هدایای بسیاری برای سلیمان نبی(ع) فرستاده بود و نبیّ خدا به قاصد او گفته بود که به بلقیس پیغام برساند: «سلیمان گفت: برای من مال می فرستید؟! چیزی که خداوند به من داده بهتر است.»(5)

حالا فرماندهان سلیمان(ع) گرداگرد او ایستاده بودند برای پیشواز از ملکه سبأ.

بلقیس، هنگامی که به قصر رسید و پا بر آن گذاشت، لحظه ای تحیّر و شگفتی از صورتش کنار نرفت. سلیمان نبی(ع) نیز می خواست او بفهمد که سلطنتی که خداوند می دهد، باشکوه تر از هر پادشاهی است.(6) سلیمان نبی(ع) وقتی کنار سریرش رسید، به تخت بلقیس اشاره کرد و فرمود: «این تخت توست؟» ملکه، با ناباوری گفت: «آری! ما پیش از این نیز از قدرت سلیمان با خبر شده بودیم و بدان ایمان داشتیم.»(7)

سلیمان(ع) نشانه های عقل را در بلقیس می دید.(8) از همین رو، او را به سرایی برد که از شیشه ساخته بودند. بلقیس، با حیرت پیراهنش را بالا آورد به خیال آنکه این قسمت از قصر در آب شناور است! امّا سلیمان نبی(ع) به او فرمود: «این آب نیست. زمین با سنگفرش آبگینه ساخته شده است.»(9) برای بلقیس همین نشانه ها کافی بود. تسلیم شد و گفت: «خدایا من بر خود ستم کردم و اینک همراه با سلیمان، تسلیم پروردگار جهانیان شدم.»(10)

سابقه ملکه سبأ
بلقیس، در روایات شیعه، زنی عاقل خوانده شده است.(11) او زنی بود که در «سَبَأ»(واقع در یمن)، شهر خورشید پرستان حکمرانی می کرد و زمانی که هُدهُد این خبر را به سلیمان نبی(ع) رساند،(12) حضرت سلیمان(ع) او را به یکتاپرستی فرا خواند و ماجرا چنان که خواندید، در نهایت به عاقبت به خیری ملکه ی سبأ انجامید. در روایات آمده است که بعد از این، بلقیس به همسری سلیمان نبی(ع) در آمد.(13)

در ماجرای سلیمان نبی(ع) و بلقیس چند نکته ی جانبی و حاشیه ای وجود دارد که قابل توجّه است:
1. حضرت امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(علیه السلام) به زیبایی به حکمت و قدرت خداوند به تغییر اوضاع و احوال اشاره کردند و فرمودند: «بدانچه از آن اميد ندارى، اميدوارتر باش تا آنچه بدان اميدوارى؛ زيرا موسى(ع) بیرون رفت كه براى خانواده‏اش آتش بیاورد (ولى) خداوند با او سخن گفت و پيامبر شده بازگشت. و ملكه سبأ بيرون رفت (ولى) در برابر سليمان‏(ع) تسلیم شد. و جادوگران فرعون براى آنكه نزد او عزيز شوند (برای مبارزه با موسى (ع)) بيرون آمدند؛ ولى مؤمن بازگشتند.»(14)

2. خداوند در ماجرای آوردن تخت بلقیس از شهر سبأ، ثابت کرد که خلیفه ی پیامبر خدا و وصیّ او، به خاطر دانستن علوم الهی، بیشترین قدرت را در میان انسان ها و اجنّه دارد. چنانچه آصف بن برخیا که در قرآن کریم، «صاحب علم کتاب» معرفی شده است(15)، در چشم به هم زدنی تخت را جا به جا کرد. بدین ترتیب می توان گفت که جا به جایی تخت بلقیس از نشانه های قدرت خداوند و خلیفه ی او در زمین است.

3. برخی جانوران به خاطر نقشی که در برخی مقاطع تاریخی بازی کرده اند، سرنوشت باقی نسل خود را عوض کردند. برای مثال شکار هُدهُد از آنجایی که نقش تعیین کننده ای در معرفی و هدایت سلیمان نبی(ع) به سوی بلقیس داشت، در اسلام ممنوع شد.(16) همچنین در ماجراهای حضرت سلیمان(ع) می توان به کراهت کشتن مورچه ها اشاره داشت که به دلیل همان دعای باران مورچه ها در وقت قحطی در سرزمین سلیمان(ع) بود که ماجرای آن را در قسمت قبلی بیان کردیم.




 

 

پی نوشت:
1. نمل: 39.
2. همان: 40.
3. همان: 41.
4. همان: 30- 31.
5. برگرفته از آیات 32- 36 سوره ی نمل.
6. بحار، ج 14،ص 112؛ به نقل از محمّدی اشتهاردی، محمّد، «قصّه های قرآن»، ذیل بخش حضرت سلیمان(علیه السلام).
7. نمل: 42. ترجمه آقای مشکینی.
8. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، «زندگانى حضرت زهرا عليها السلام (ترجمه جلد 43 بحار الأنوار)»، ترجمه روحانى، تهران، اسلامیه، چاپ اوّل، 1379، ص242.
9. نمل: 44.
10. همان.
11. مجلسی، محمّد باقر، همان.
12. نمل: 22- 24.
13. مجلسی، محمّد باقر، همان.
14. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، «رهاورد خرد: ترجمه تحف العقول»، تهران، چاپ اوّل، 1376، ص204.
15. نمل: 40.
16. ابن بابويه، محمد بن على، «الخصال»، ترجمه جعفرى، قم، چاپ اوّل، 1382، ج‏1، ص477.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها