0

سفر به ارتفاعات نیشابور

 
javadmirzaee
javadmirzaee
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 234
محل سکونت : تهران

سفر به ارتفاعات نیشابور
سه شنبه 7 دی 1389  1:41 PM

نیشابور‌شهری‎است‌که گل آن خوردنی،‎ ‎‎بوته‎های ‎آن ریواس و سنگهای آن فیروزه‎ ‎است‎

 ‎سفر‎ ‎به‎ نیشابور‌‌‌‌ و‎ کوه بینالود،‌ دومین قله بلند شهرستان نیشابور با ارتفاع 3231‏‎ ‎متر،‎‎ از‎ ‎آن‎ ‎نوع سفرها‌یست ‌که راز هاو زیبای های بسیار با خود دارد.‏‎

وقتی پای درسفر می‌گذاری این ناشناسی و ناشناختگی است که تو را به سوی خود می‌کشند.گویی چون بی خبری یا خواب رویی در عالم رویا به سوی ناشناخته‌های عالمی دیگر٬‌روانی.

‎دیدار‎ ‎با خود، خودی در محیطی دیگر، در لباس، نقش و یا حتی به هیاتی متفاوت‏‎.‎ متفاوت‎ ‎با‎ ‎ آنچه می‌پنداشتی یا می‌پنداری. دیداری که می‌تواند تجربه‌ای جذاب،‎ حیرت‌‎آور‎ ‎ و حتی تکان دهنده باشد‏‎.

‎استادی گفت: "‎بنویس" ‎به‎ ‎هرکجا‎ ‎که سفر کردی و با هر آنچه که دیدار کرده‌ای‎.
 "‎بنویس" این کار می‌تواند، "خود‎ ‎مردم‎ ‎نگاری" (Auto-Ethnography) هم باشد. یعنی آن نوع از مردم‌نگاری که تو،‎ خود‎ ‎سوژه‎ ‎ تحقیق مردم نگارانه خود می‌شوی. ‎‎امید‎ است، نوشتن و ثبت سفرها یا به نوعی دیدارها، کمکی به شناساندن‏‎ و‎ ‎معرفی مناطق دیدنی و بکر شود و در نهایت به مکاشفه و شناخت خود‏‎ ‎بیانجامد‎.

سفر‎ ‎به‎ناشناخته‌ها شاید پر از لذت، هیجان و پر جاذبه باشد‏‎. ولی‎ ‎می‌تواند در نوع خودش بسیار ترسناک و حزن آلود هم باشد. بزرگی می‌گفت؛‏‎ یکی‎ ‎از‎ ‎دلایل این ترس و حزن می‌تواند‏‎ ‎ناشی‎ از "آگاهی" و "اشراق" به "نا آگاهی" و‎" ‎ناتوانی" ‎ آدمی از خود باشد‎.

ادراک‎ ‎و آگاهی‎ از محدودیت‌ها و ناتوانی‌های آدمی در برابر آنچه که در سفر‌ها‏‎ ‎با‎ ‎آن‎ ‎ مواجه می‌شود، انکار ناپذیر است. سفرهایی که از پیش طراحی‎ ‎و‎ ‎‎برنامه‌ریزی شده‌اند. سفر کوتاه است ولی حس‌ها‏‎ ‎و‎ ‎ دریافت‌هایش‎ بسیار‎ ‎و‎ ‎ ماندگار برای همیشه‎.

این‎ ‎حس‌ها و دریافت‌ها بسی فراتر از حس ترسی است که هنگام مواجه با سگ‌های چابک‎‌گله یا نگهبانان چادرهای عشایر ارتفاعات بینالود‎ واقع‎ ‎در‎ ‎نیشابور به آدمی دست می‌دهد‏‎.

سفری‎ ‎که‎ ‎ در آن با خودی تازه دیدار خواهی کرد. خودی که به تعداد بار‌هایی که‏‎  ‎بسوی‎ ‎ ناشناخته‌ها راهی می‌شوی و یا سفر می‌کنی،‎ ‎تازه‎ خواهد شد‏‎.

‎و‎ ‎این‎ بار این تازگی و دیدار را در منطقه کوهستانی "بینالود" ‎جایی‎ ‎که عشایر بومی در دل آسمان، روی ابرها چادر‏‎ ‎یا‎ ابه های خود را‏‎‌‎‎گسترده‎ ‎اند،‎‎  ‎تجربه‎ ‎خواهی‎ کرد‎.

‎از‎ ‎نیشابور‎ ‎ به سمت روستای عیش آباد حدود 7 کیلومتر را در جاده‏‎ خاکی‎ ‎زیبا‎‎ که گاهی پیچش حرکت رودخانه آن را پوشانده است، طی می‌کنی‎ ‎ از‎ ‎آن‎ به بعد مسیر پر پیچ و خم رودخانه‌ای است، یعنی برای رسیدن به‏‎ ‎پناهگاه‎ ‎دو‎ شهید که در ارتفاع 2400 متری قرار دارد، باید‎ ‎بارها‎ ‎پاهایت را در دل رودخانه فرو کنی‎. در‎ ‎همین‎ مسیر است که می‌توانی عشایر منطقه را در حال کار و فعالیت روزانه بی‌قید و رها ببینی‎.

آنها‎ ‎پیاده در کنار گله‌ی گوسفندان و بره‌های زیبای زنگوله‎ ‎دار بازیگوش گام بر می‌داشتند.‎ ‎
بانگ بلند واق واق‎ ‎گاه و بی‌گاه سگ‌های گله پیچیده در صدای زنگوله ها همراه با وزش باد‏‎ ‎بهاری،‎ ‎تو‎ ‎گویی‎ ‎همگی می‌خواهند، هم آهنگی موسیقی طبیعت را به اجرا گذارند‏‎.

چوپانی جوان به همراه گله‌اش

عده‌ای را ‎‎با‎ باری سنگین بر دوش می‌بینی و‏‎ ‎کمی‎ ‎پیش‌تر سواری با استر پر بار‏.  تمامی‎ ‎و‎ ‎ به تنهایی در فراز و نشیب‌های تند کو هستان نقشی از خود‏‎ و‎ ‎شاید‎ از خود تو بر جای می‌گذارند‏‎.

"لبخندی‌بی‌ریا"،"سلام و خسته نباشید"با لهجه خاص محلی،‌‎‌ارتباط برقرارشد.

کوتاه‎ و به نوعی بسنده. ارتباط در هر نوع دیگر معنایی نداشت،‎ ‎یا‎ ‎نمی‎توانست در آن کوتاه معنا پیدا کند. ولی‎ ‎در نوع ارتباط بی نظیری محسوب می شود. ارتباطی که‌نماینگر عرف و معنای‌زندگی آنها‏‎ ‎بود‎.


 ‎هرگز‎ ‎نمی‌توانی چهره آفتاب سوخته و پر چین و چروک زنان کهن سالی را که‏‎ از‎ ‎بار‎ ‎سنگین هیزم ها و سبزهای کوهستانی مورد نیازشان خمیده راه می‌پیمودند‎ ‎از‎ ‎یاد‎ ‎ببری. کوله و بارشان سنگین، ولی گام‌ها‌یشان استوار و مطمئن ‎بودند‎.

‎بعد ‎از‎ ‎ساعت ها پیاده روی، در کنار اولین چشمه‏‎ برای‎رفع خستگی توقف‌کردیم‎. چشمه‌ای که در آن کوهستان نعمتی است. هر چند کوچک.

اینجا بین تو و طبیعت نشینان ارتباطی دیگرصورت می‌گیرد؛ بی هیچ دعوتی، لبخند‏‎ زنان‎ ‎به‎جمع‌حاضر پیوستند. آنچه بر دوش می کشیدند را به چالاکی‎ ‎بر‎ زمین گذاشتند. بسادگی دستی‎ ‎به‎ ‎سر‎ ‎و روسری خود کشیده و لباسهای خاک آلودشان را مرتب کردند، نشستند‏‎.
‎با‎ ‎لهجه‎ محلی شروع به صحبت کردند. سوالی و پاسخی‎ ... بعد‎ ‎هم‎ ‎ بی هیچ درخواستی یکی از آن دو بانو، آوازی خوش سر داد‏‎.
 

‎صدا،‎ ‎صدای‎ ‎ طبیعت بود. صدایی که مسیر طولانی سالهای رفته‏‎ را‎ ‎از‎ حنجره او‏‎ ‎ ‎‎طی‎ می کرد‏‎ ‎تا‎ بگوش برسد. به نظر بیش از 70 سال داشت‏‎.


تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها