پاسخ به:طرح وقف، جوشش پایدار احسان
سه شنبه 24 آذر 1394 9:54 AM
وقف يعني اطمينان از بندگي خدا
صبر كن. همان جا كه هستي بايست!
به خودت نگاه كن.
مالك چه هستي؟
سقفي كه بالاي سر توست؟ زميني كه زير پاي توست؟ آذينهايي كه به بالا و پايين زندگيت بستهاي؟ چشمهايت؟ گوشهايت؟ دستها و پاهايت؟ ذهنت؟ خيالت؟ غرورت؟
نه، تو مالك هيچ چيزي نيستي؛ حتي خودت!
مالك اصلي خداست. كسي كه هركه را بخواهد از فرش به عرش ميرساند و هر كه را بخواهد از عرش به فرش. كسي كه تنها اراده ميكند موجود بودن هر چيزي را (كن فيكون)
اي انسان ...
او به تو ميدهد ثروتي فزونتر از آنچه را كه نياز توست و تو مغرور ميشوي؟
او به تو ميبخشد شادمانياي فزونتر از انديشهات و تو مغرور ميشوي؟
او به تو ارزاني ميكند سلامتياي فزونتر از لياقتت و تو مغرور ميشوي؟
او تو را مالك همه چيز و اشرف مخلوقاتش روي زمين ميكند، چيزي فراتر از صداقتت و تو مغرور ميشوي؟
ميبيني؟
ميبيني چقدر شيطان نزديك است؟
غرور يعني شيطان و شيطان يعني غرور.
تو زير بار منت آسمان نيستي، آسمان زير بار منت توست.
تو زير بار منت زمين نيستي، زمين زير بار منت توست.
تو زير بار منت درختهاي پر ثمر نيستي، درختان را ميبيني كه چه سر به زيرند؟ تو ميتواني چنين باشي؟ از آنچه داري ببخشي و زير بار منتش هم باشي؟
اينجا زمين است. يك كره خاكي و تو يك انساني. كسي كه مختار است و آگاه. هدف از اين لحظههاي كوتاه كه زندگي نام گرفته، رسيدن به سعادت و كمال ابدي است.
براي رسيدن به حق راههاي زيادي است اما "بخشيدن" يك راه ميانبر است.
راهي كوتاه اما مطمئن. راهي براي داخل شدن به بندگي. راهي براي داخل شدن به بهشت.
(يا اَيَتُها النَفسُ المُطمئِنة، ارجِعي اِلي رَبكِ راضِية مَرضِية، فادخُلي في عِبادي، وَادخُلي جَنتي*)
وقتي تو ميبخشي، خيالت راحت ميشود. دغدغهات كم ميشود و غرورت ميشكند.
وقتي تو ميبخشي، جادههاي پي در پي زندگيت كه هر كدام تو را به وجد ميآورند و غرورت ميشكند تا به سمتشان بروي خاكي ميشوند و تو تنها يك مسير سبز را ميبيني كه انتهايش نور است و اين صراط مستقيم تنها راهي است كه تو را به شگفتي ميآورد.
خداوند تضمين بخشيدن توست. آيا چيزي بالاتر از اين ميخواهي؟
يادت باشد همانطور كه به همه فرصت توبه داده نميشود، فرصت بخشيدن هم داده نميشود. تو كه ميتواني، لحظههايت را از دست نده.
وقف شاد كردن و شاد شدن را با هم به همراه دارد.
چيزي كه سراسر خوبي و نيكي است نيازي به فكر كردن ندارد.
* سوره الفجر، آيات: 27،28،29 و30