0

درآمدى بر اجراى عدالت در حکومت مهدوى

 
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

درآمدى بر اجراى عدالت در حکومت مهدوى
سه شنبه 17 آذر 1394  3:32 PM

درآمدى بر اجراى عدالت در حکومت مهدوى(1)

 

درآمدى بر اجراى عدالت در حکومت مهدوى(1)

 

مـفـهـوم لغـوى عـدالت و تـعاریفى که برخى از بزرگان از آن ارائه داده اند بخش نخست مـقـاله را تـشـکـیـل داده اسـت . بـخـش دوم تـحـت عـنـوان ((فـصـل الخـطاب عدالت )) این پرسش را مورد کنکاش قرار داده که مفهوم واقعى عدالت را چـه کـسـى مـى تـواند درک کند تا در مرحله بعد بتواند آن را اجرا نماید؟ پاسخ خلاصه شـده ایـنکه معصوم چون از علم و دانش الهى برخوردار است ، مفهوم گسترده عدالت مطلق را درک مى کند و نیز توانایى اجراى آن را دارد.

قـسمت سوم مقاله به برخى راهکارهاى اجراى عدالت در حکومت نهایى تاریخ مى پردازد و آن را در هـفـت عـنـوان حـق مـدارى ، گـزیـنـش مـدیـران عـادل ، تـرسـیـم بـرنـامـه عـدالت مـحـور، قـانـون گرایى ، ستیز بى امان با ستمگران وفـاسـدان ، امنیت و رفاه عمومى و گسترش دانش و فرهنگ پرستش تبیین مى کند. سپس به نتیجه گیرى مى پردازد.

تبیین واژه عدالت

در بـیـان واژه ((عـدالت )) گـفـته اند: ((وَضْعُ الَّشْىِء فى مَوْضِعهٍ)) هر چیزى را در جاى خود نهادن ؛ چنان که ضد آن ـ ظلم ـ نگذاردن هر چیزى در جایگاه خویش است .

پس این گزینه ها در مجموعه عدالت قرار دارد:

حـفـظ جـان انسانهایى که حق حیات دارند، پرداخت دستمزد کارگرى که کار را درست انجام داده است ، دانش آموختن به کسى که بدان نیاز دارد، سپردن هر کارى به کسى که شایسته آن اسـت ، وادار کـردن افـراد بـه کـارهـاى نـیـک و مـفـیـد و بـازداشـتـن آنـهـا از اعمال زشت و زیان آور. این گزینه ها نیز ظلم محسوب مى شود، کاشتن نهالى که نیاز به آب و هـواى مـعـتـدل دارد در مـنـطـقـه گـرمسیر یا سردسیر، مصرف بیش از اندازه آب و غذا، نـپـرداخـتـن حـقوق دیگران ، ایجاد مانع در راه سعادت خود ودیگران ، اعتقاد به چیزى موهوم وخیالى ومانند آن .

چنانکه ملاحظه مى نمایید، عدالت بسان جان در همه رگهاى حیات جارى است و ابعادى بس ‍ وسـیـع و فراگیر دارد و آدمیان از آغاز تا انجام زندگى با آن مواجه اند تا آنجا که امیر مـؤ مـنان (ع ) آن را مساوى با حیات و زندگى دانسته و فرموده است : ((اَلْعَدْلُ حَیاةٌ)).

هـمـیـن اهـتـمـام سـبـب شده که همه انسانها در همیشه تاریخ به عدالت عشق بورزند، خود را بـدان مـتـصف کنند، از دادگران حمایت کنند و ستمگران را نفرین نمایند. چنانکه فرهیختگان وظـیـفـه خـود دانـسته اند که ابعاد عدالت را براى مردم تبیین کنند و فرهنگ دادگرى را در جـامـعه ها رواج دهند. از این رو فقیهان ، سیاستمداران ، علماى اخلاق و دیگران به فراخور حال و به نوعى از عدالت دم زده اند و طبق نظر خویش آنر ا طرح کرده اند و بر اجراى آن پاى فشرده اند.

حال ، سؤ ال این است که عدالت ، کجا، چه وقت ، چگونه و توسط چه شخص یا گروه یا مـذهـبـى قـابـل اجـراسـت ؟ و پـرسـش اسـاسـى تـر ایـنـکـه فـصـل الخـطـاب عـدالت کـیـسـت ؟ و اصـولا آیـا فـرد یـا مـرکزى وجود دارد که همه چیز را بـشـنـاسـد و مـوضـع هـمه را بداند تا آنها را در موضع مناسب خویش قرار دهد؟ بخش هاى آتى مقاله در حد امکان به این پرسشها پاسخ خواهد داد.

فصل الخطاب عدالت

لازمه اجراى صحیح عدالت و قرار دادن هر چیزى در جاى خود، داشتن علم کافى به همه چیز و نـیـز دانـسـتـن ارتـبـاط مـیـان اجـزا بـا کـل هـسـتـى اسـت و گـرنـه عـدالت در جـزء و کـل مـحقق نخواهد شد و نظام آفرینش به کمال مطلوب نخواهد رسید. چنین دانشى جز در نزد آفریننده هستى یافت نمى شود و ((اِنَّهُ بِکُلِّ شَىْءٍ عَلیمٌ)) (حدید: 3)

و چـون آفـریـنـنـده و مـالک هـمـه چیز نیز هست ، حاکم بر آنها هم هست ، به تعبیر عرفانى حضرت امام خمینى (ره )؛

اسـم اعـظـم ((اللّه )) که حکومت مطلقه از آن اوست و حاکم على الاطلاق بر همه اسماء است ، با دو اسم حاکم و عادل تجلى نمود و در میان آنها با عدالت حکم کرد. پس امر الهى عدالت را اجرا نمود و سنت الهى - که تبدیلى در آن نیست ـ جارى گردید... و این همان حکم عدالت بود.

همچنین امام با استفاده از آیه ((اِنَّ رَبّى عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ)) (هود: 56)، نتیجه مى گیرد کـه ربّ ((انـسـان کـامـل )) بـر صـراط مستقیم و حد اعتدال تام بوده ، مربوب او یعنى همان انـسـان کـامـل ـ پـیـغـمـبـر ـ نـیـز بـر صـراط مـسـتـقـیـم و اعـتـدال تـامّ اسـت .

بـدیـن تـرتـیـب خـداونـد، انـسـان هـایـى را بـه نـام پـیـامـبـر، بـه طـور کـامـل و هـمـه جـانبه از نظر عقیده ، عمل و اخلاق تربیت کرده به گونه اى که هیچ گونه انـحـراف از عـدالت مـطـلق در افـکار، کردار و گفتار آنان راه نمى یابد و آنان ماءمور مى شـوند که عدالت را در جامعه انسانى پیاده کنند و مردم را نیز به گونه اى تربیت کنند که خود قیام به قسط و عدالت نمایند؛

((لَقـَد اَرسـَلنـا رُسـُلَنـا بـِالبـَیِّنـــتِ واَنـزَلنـا مـَعـَهـُمُ الکـِتــبَ والمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ...))

(حدید: 25)

بـه راسـتـى پـیـامـبـران خـود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم ، تا مردم به انصاف برخیزند.

و به خاتم الانبیاء(ص ) نیز چنین مى فرماید:

((فـَلِذلِکَ فـَادْعُ وَاسـْتـَقـِمْ کـَمـَا أُمـِرْتَ وَلاَ تـَتَّبِعْ اءَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ اَّمَنتُ بِمَا اءَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتَابٍ وَاءُمِرْتُ لاَِعْدِلَ بَیْنَکُمُ)) (شورى : 15)

بـنـابـرایـن به دعوت پرداز و همان گونه که ماءمورى ایستادگى کن و هوسهاى آنان را پـیـروى مـکن و بگو: ((به هر کتابى که خدا نازل کرده ایمان آوردم و ماءمور شدم که میان شما عدالت کنم .

چنان که ملاحظه مى کنید ((دعوت ، استقامت ، استقلال راءى ، ایمان به کتاب آسمانى )) همه لازمـه و زیـرسـاخـت اجراى عدالت از سوى پیامبر معرفى شده که بدون آن دادگرى امکان پذیر نیست .

بـه ایـن نـکـتـه ظریف تاریخى دقت کنید: در جنگ حنین غنائم فراوانى نصیب مسلمانان شد و رسـول خدا(ع ) پس از بازگشت از طائف در محلى به نام ((جعرانه )) به تقسیم غنیمت میان مـردم پرداخت . در این اثنا پسر ابوخویصره ـ که از سران خوارج شد - به پیامبر گفت : ((عـدالت پـیشه کن !)) رسول خدا از سخن نابجاى آن شخص برآشفت و فرمود: ((وَیْلَکَ وَ مـَنْ یـَعـْدِلُ اِذا لَمْ اَعْدِلْ؟)) واى بر تو! چه کسى عدالت خواهد ورزید آنگاه که من عدالت نورزم ؟!

مـفـهـوم کـلام نـبـوى ایـن اسـت کـه اصـولا کـسـى جـز انـسـان کـامـل تـوانـایـى اجـراى عـدالت بـه مـعـنـاى واقـعـى کـلمـه را نـدارد و شـاخـص حـق و بـاطل و عدالت و ظلم همان معصوم است که خداوند او را به عنوان جانشین خود تعیین فرموده است ؛ او از یک سوى داراى ((علم لدنّى )) است که مى تواند به همه اشیاء - به کمک الهى ـ احـاطـه و اشـراف داشته باشد و هرگز در تعیین موضع براى اشیاء را اشتباه نکند و از سـوى دیگر به سبب ایمان و تقواى بالایى که دارد حق هر کسى را به او عطا کند و او را در بستر سعادت خویش یارى نماید.

جـالب ایـنـکـه مـعـلم ثـانـى نـیـز از زاویـه فـلسفى ـ که به طراحى مدینه فاضله عادله پرداخته ـ به همین نتیجه رسیده است :

فـارابـى فلسفه را عین آراى اهل مدینه فاضله مى دانست و معتقد بود که رئیس مدینه باید فـیلسوفى باشد که علم خود را از مبداء وحى مى گیرد، در واقع ، رئیس فیلسوف مدینه فاضله فارابى ((نبى )) است و دین صحیح به نظر او عین فلسفه است .

بـدیـن تـرتـیـب ، دیـن و خـرد بـر ایـن نـکـتـه اتـفـاق دارنـد کـه فـصـل الخـطـاب و سـخـن آخـر در عدالت ، مجموعه دین آسمانى است و خلیفه معصوم خدا با اخـتـیـار داشـتـن دانـش و مـعـارف سـرشـار آسمانى ، احکام و قوانین حقیقى و عادلانه ، اخلاق صـحیح انسانى و دیگر مؤ لفه هاى مادى و معنوى ، مکلف به ایجاد حکومت براى گسترش عدالت در جهان است . نظر امام خمینى (ره ) چنین است :

احکام شرعى قوانین اسلام هستند و این احکام شاءنى از شئون حکومت مى باشند بلکه احکام ، مطلوب بالعرض و امورى ابزارى هستند براى اجراى حکومت و گسترش عدالت .

بـه هـمـیـن سـبـب ، نـخـسـتـیـن شـرط مـتـولیـان دیـن از صـدر تـا ذیل ، پایبندى به عدالت است ؛

اسـلام ، خـدایـش عـادل اسـت ، پـیـغـمـبـرش هـم عـادل اسـت و مـعـصـوم ، امـامـش هـمـه عـادل مـعـصـوم اسـت ، قـاضـى اش هـم مـعـتـبـر اسـت کـه عـادل بـاشـد، فـقـیـهـش هـم مـعـتـبـر اسـت کـه عـادل بـاشـد، شـاهـد طـلاق هـم مـعتبر است که عادل باشد امام جمعه اش هم باید عادل باشد؛ از ذات مقدس کبریا گرفته تا آخر زمامدار باید عادل باشد، ولات آن هم باید عادل باشند.

و بـا تـوجه به اینکه منظر خداوند اجراى عدالت مطلق در زمین و به تعبیر روایات ((پر شـدن زمـیـن از عـدالت )) اسـت ، و چـنـیـن مـهـمى تاکنون محقق نشده و روزى باید چنین شود، خداوند آخرین معصوم آسمانى را براى تحقق این امر مهم ذخیره کرده است و شاید مهم ترین راز غیبت حضرت بقیة اللّه ارواحنا له الفدا نیز همین باشد:

((قـضـیـه غـیـبـت حضرت صاحب ، قضیه مهمى است که بر ما مسائلى را مى فهماند، من جمله ایـنکه براى یک همچو کار بزرگى ـ که در تمام دنیا عدالت به معناى واقعى اجرا شود ـ در تـمـام بـشـر کـسى نبود الا مهدى موعود(ع )، که خداى تبارک و تعالى او را ذخیره کرده اسـت براى بشر... آن هم نه این عدالتى که مردم عادى مى فهمند ـ که فقط قضیه عدالت در زمـیـن براى رفاه مردم باشد ـ بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیت ... الان زمین ـ و بعد از این ، از این هم بدتر شاید بشود ـ پر از جور است ، تمام نفوسى که هستند انحرافات در آنـهـا هـسـت ، حـتـى نـفـوس اشـخاص کامل هم در آن انحرافاتى هست ولو خودش نداند، در اخـلاقـهـا انـحـراف هـسـت ، در عـقـایـد انـحـراف هـسـت ، در اعمال انحراف هست و در کارهایى هم که بشر مى کند انحرافش معلوم است و ایشان ماءمورند بـراى ایـنـکـه تـمـام ایـن کجى ها را مستقیم کنند و تمام این انحرافات را برگردانند به اعـتـدال کـه واقعا صدق بکند ((یَمْلاَُ الاَرْضَ عَدْلاَ بَعْدُ ما مُلِئَتْ جَوْرا)) ... تمام بشر را ایشان هدایت خواهند کرد ان شاء اللّه و ظلم و جور را از تمام روى زمین بر مى دارند به همان معناى مطلقش )).

 

تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها