امنیّت در عصر مهدوى
سه شنبه 17 آذر 1394 3:28 PM
امنیّت در عصر مهدوى (با تاءکید بر چرایى و چگونگى آن)
امنیت از مقوله هاى اساسى نیازمندى هاى بشریت بوده و از دیرباز خواسته بشر بوده است . نـعـمـت امـنـیـت ریـشـه و اسـاس هـمـه نعمت هاى الهى است ، هرگاه امنیت از بین برود، دیگر مسائل مادّى و معنوى فردى و اجتماعى نیز به خطر مى افتد. خلاصه زندگى بدون امنیت ، جـهـنـّمـى بـیـش نـیـست ، شاید به همین جهت خداوند توانایى دفاع را براى دفع خطرات و مـزاحـم هـاى زیـسـت مـحـیـطـى و رسـیـدن بـه آرامـش ، در وجود موجودات ذى حیات به ودیعه گذاشته است .
ریـشـه واژه ((امـنیت )) از ثلاثى مجرد ((امن ))، و با مشتقاتى مانند: ((ایمان ))، ((ایمنى ))، ((امـان )) و ((اسـتـیمان )) است . کلمه ((امنیّت )) در متون اسلامى موجود نیست ، امّا از دیرباز در مـتـون فـارسـى بـه مـعـنـاى آرامـش و اطـمـیـنـان در مـقـابـل خـوف و تـرس ، اضـطـراب و نـگـرانـى بـه کـار رفـته است . امنیت شامل دو بعد ایجابى و سلبى مى شود: از یک سو وجود آرامش و اطمینان روحى و روانى و از سوى دیگر فقدانِ ترس ، دلهره و نگرانى .
آیـات و روایـات بـى شـمـارى در اهـمـیـّت فـوق العـاده امـنـیـت وارد شـده کـه مـجـال پـرداختن به همه آنها نیست . این آیات و روایات بیانگر این نکته مهم هستند که امنیت در هـمـه ابـعـاد، در ایمان و اعتقادات معنوى و الهى ریشه دارد و هرگونه ناامنى ریشه اش به بى ایمانى و شرک و کفر و ظلم و استکبار باز مى گردد.
از جمله آیات مذکور، دو آیه را در اینجا مى آوریم :
ـ فَمَنْ تَبعِ هُداىَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون (بقره : 38)
پس کسانى که از هدایت من پیروى کنند، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مى شوند.
ـ مَن ءامَنَ بِاللّهِ والیَومِ الا خِرِ وعَمِلَ صلِحاً فَلا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنُون (مائده : 69)
کسى که به خدا و روز جزا ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد نه ترسى بر اوست و نه غمگین خواهد شد.
نـکـات قـابـل تـوجه در آیات مذکور اینکه اولا: ((عدم خوف )) و ((عدم حزن )) حاکى از امنیت کـامل فردى و اجتماعى است . ثانیا: امنیت مبتنى بر زمینه هایى است که تا آن بسترها پدید نیاید، این امنیت نیز به وجود نخواهد آمد. آن بسترها عبارتند از: پیروى از هدایت خداوندى ، ایمان به مبداء و معاد و انجام عمل صالح . اگر این بسترها نباشد فرد و جامعه به امنیت و آرامش دست نخواهد یافت .
در سوره قریش به مصداق و تداوم امنیت اشاره کرده است . در آیه 3 و 4 مى فرماید:
اَلَّذى اَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمُ مِنْ خَوْفٍ.
همان کس (خدایى ) که آنها را از گرسنگى نجات داد و از ترس و ناامنى ایمن ساخت .
ایـن آیات به قریش ساکن مکه یادآور شده که دو نعمت بزرگ الهى یعنى ، ((تاءمین معاش و رونـق اقـتـصـادى )) و ((امـنـیـت )) را کـه از جانب خداوند و به برکت کعبه و دعاى حضرت ابـراهـیـم (ع ) و شـکـسـت لشکر ابرهه به آنان داده شد فراموش نکنند. تداوم این دو نعمت مـبـتـنـى بـر عبادت خداوند است . همچنان که در آیه 2 مى فرماید: فلیعبدوا ربّ هذا البیتِ؛ (پـس بـایـد پـروردگـار ایـن خـانـه را عبادت کنند.) ولى چون قریش قدر این امنیت و نعمت بزرگ را ندانسته و کعبه را به بتخانه تبدیل و از خداى گریخته به بت روى آوردند، خـداونـد نیز آن نعمت را از آنان گرفت . و جامعه امن قریش تا ظهور اسلام و تا 22 سال پس از آن یعنى تا فتح مکه در نا امنى فرو رفت .
هـمچنان که مؤ منان و جوامع توحیدى از نعمت امنیت برخوردارند کافران و جوامع شیطانى و مشرکان و طاغوت ها و دولت هاى استعمارى در ناامنى به سر مى برند.
ولو که آرزوى رسیدن به آن را داشته باشند، چون از خدا دور و به شیطان پناه بردند. و در اداره جامعه به سازگارهایى مانند ظلم و بى عدالتى و... دست زدند که هرگز آنان را به امنیت نمى رساند.
ذلِکُم الشَّیْطانُ یُخوّفِ اَولیاءَهُ (آل عمران : 175)
این شیطان است که پیروان خود را مى ترساند.
قـرآن کـریـم بـا مـقـایـسـه دو جـامـعـه تـوحـیـدى و شـرک و کـفـر ایـن سـؤ ال را مطرح مى کند که کدام یک از آنها برخوردار از امنیت مى باشند.
فَاَىُّ الفَریقَینِ اَحَقُّ بِالاَمنِ اِن کُنتُم تَعلَمون (انعام : 81)
پس کدام یک از این دو دسته (بت پرستان و خداپرستان ) شایسته تر به امنیت هستند اگر مى دانید؟!
بنابراین در قرآن کریم ، امنیت فردى و اجتماعى به مؤ منان و جامعه و حکومت دینى بشارت داده شـده و کـافـران و اسـتعمارگران از آن بى بهره اند ولو آرزوى آن را داشته باشند. نـتـیـجه طبیعى مفهوم بلند آیات مذکور آن است که در زمان حکومت مهدوى که دیندارى (یعنى مـظـروف ایـمان ) به اوج مى رسد و حکومت صالحان برقرار مى گردد، امنیت نیز به طور کـامـل مـصـداق پـیـدا مـى کـنـد. عـلاوه اطـلاق و عـمـومات آیات مذکور آیه 55 سوره نور مى فرماید:
وَعـَدَ اللّهُ الَّذیـنَ ءامـَنـوا مـِنـکـُم وعـَمِلوا الصّــلِحـتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِى الاَرضِ کَمَا استَخلَفَ الَّذیـنَ مِن قَبلِهِم ولَُیمَکِّنَنَّ لَهُم دینَهُمُ الَّذِى ارتَضى لَهُم ولَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمنـًا یَعبُدونَنى لا یُشرِکونَ بى شیئاً.
خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند وعده مى دهد که قـطـعـا آنان را حکمران روى زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روى زمـیـن را بـخـشـیـد؛ و دیـن و آیـینى را که براى آنان پسندیده ، پابرجا و ریشه دار خواهد سـاخـت ، و تـرسـشـان را بـه امـنیت و آرامش مبدّل مى کند، آنچنان که تنها مرا مى پرستند و چیزى را شریک من نخواهند ساخت .
عـلاّمـه طـبـاطـبـایـى (ره ) در تـفـسـیـر ایـن آیـه مـى فـرمـایـد: ایـن آیـه وعـده جمیل و زیبایى است براى مؤ منان که عمل صالح دارند، به آنان وعده مى دهد که به زودى جـامـعـه صالحى مخصوص به خودشان برایشان درست مى کند و زمین را در اختیارشان مى گـذارد و دیـنـشـان را در زمین متمکن مى سازد و امنیت را جایگزین ترسى که داشتند مى کند، امـنـیـتـى کـه دیـگـر از کـیـد مـنافقان و کفار و ممانعت آنان ، بیمى نداشته باشند، خداى را آزادانه عبادت کنند و چیزى را شریک او قرار ندهند.
بـدیـن تـرتـیب این آیه به مؤ منان صالح وعده حکومت جهانى مستضعفان را مى دهد. حکومتى بـا نـویـد بـه امـنـیـت و آرامـش و از مـیـان رفـتـن هـمـه اسـبـاب و عوامل ترس و ناامنى ، که مصداق کامل آن حکومت مهدوى (عج ) مى باشد.
در یـک نـگـاه کـلّى امـنـیـت در حـوزه ((امـنـیـت فـردى )) و ((امـنـیـت اجـتـمـاعـى )) قابل تقسیم است . امنیت فرهنگى ، سیاسى ، اقتصادى و... نیز در این دو حوزه مى گنجد.
پـیـونـد عـمـیـق بـیـن ((امـنـیـت فـردى )) و ((امـنـیـت اجـتـمـاعـى )) و تـاءثـیـر پـذیـرى مـتـقـابـل آن دو از یـکدیگر آنچنان قوى است که سخن گفتن از یکى ، بدون بحث از دیگرى تـقـریـبـا غـیـر مـمـکن است . اما به طور خلاصه مى توان گفت ، انسان نیازمند امنیت و آرامش روحـى و روانـى اسـت . او مى خواهد بدون دغدغه و ترس و هراس و اضطراب به زندگى خـود ادامـه دهـد و راه سـعـادت و کـمـال را بـپـیـمـایـد. از ایـن رو مـى توانیم امنیت فردى را، دسـتـیـابـى بـه ((سکینه و آرامش )) تعبیر کنیم . سکینه و آرامشى که به تعبیر قرآن بر دلهـاى مـؤ مـنـان سایه افکنده و حزن و خوف را از حریم آنان بیرون کرده است . اگر چنین امـنـیـتـى بـر دلهـا حـاکم شد، دیگر جایى براى افسردگى و بیمارى هاى اعصاب و روان بـاقـى نـمـى مـانـد. بـیـمـاریـهـایـى کـه روز بـه روز نـیـز در حال گسترش است و نه تنها سلامت روح که سلامت جسم را نیز به خطر انداخته است .
اسـلام مـى خـواهـد مـسـلمـانـان بـه چـنـیـن امـنـیـت کـامـلى بـرسـنـد. چـنـیـن امـنـیـتـى وقـتـى حـاصـل مـى شـود کـه فـرد از دسـت و زبان دیگران در امان باشد. هر کسى احساس کند در محیط خود از ناحیه دیگران مورد آماج تیرهاى تهمت و استهزاء و... قرار نمى گیرد.
اسـلام بـراى هـر مـسـلمـانى سرمایه هایى قرار داده و بر حفظ آنان تاءکید ورزیده است . مانند: جان ، مال ، ناموس و آبرو. پیامبر اکرم (ص ) فرمود:
اِنَّ اللّهَ حـَرَّمَ مـِن المـُسـْلمِ دَمـَه وَ مـالَه وَ عـَرضـَه وَ اَن یـَظـُنَّ بـِهِ السُّوءِ
خـداونـد خـون ، مـال و آبـروى مسلمانان و همچنین گمان بد بردن درباره او را بر دیگران حرام کرده است .
در ایـن روایـت دو نـکـتـه نـهـفـتـه اسـت : اول بـه سـرمـایـه هـاى انـسـان (جـان ، مـال ، آبـرو و گـمـان بـد بردن به او) اشاره کرده ، و دوم ، به حفظ این چهار سرمایه و تـحـریم عوامل تخریب آنها تاءکید ورزیده است . در صورت تحقّق این امنیت است که انسان به آرامش کامل دست مى یابد.
اسلام آنچه را که موجب سلب امنیّت از خود و دیگران مى شود تحریم و ممنوع ساخته است . مـانـنـد: استهزاء و سخریّه ، عیب جویى ، سوء ظنّ و بدگمانى ، غیبت ، تجسّس و تحسّس ، القاب زشت و ناپسند، ریختن آبروى دیگران :
یا اءَیّها الّذینَ آمنُوا لا یَسخَر قَومٌ مِنْ قَومٍ... وَ لا تَلمِزُوا اَنفُسَکُم وَ لا تَن ابَزُوا بِالاَلقاب ... اِجـتـَنـِبـوا کـَثیرا مِن الظَّنِ... وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغتَب بَعضُکُم بِبَعض ... (حجرات : 11 و 12)
پیامبر(ص ) در حفظ آبروى مسلمان فرمود: گناه درهمى که انسان از ربا به دست مى آورد، از سـى و شـش زنـا بزرگ تر است ، و از هر ربا بالاتر آبروى مسلمان است .
ولى چنین امنیت کاملى کى و چگونه تحقق خواهد پذیرفت ؟
در ادامه مقاله ، به این پرسش پاسخ داده مى شود.
نخستین و مهم ترین شرط زندگى اجتماعى ، ((امنیّت )) است . جامعه اى مى تواند شکوفا و سـعـادتـمند و برخوردار از تمدن بزرگ شود که در امنیت و آرامش به سر برد و از دزدى هـا، راهـزنـى هـا، بـى بـند و بارى ها، مواد مخدّرها، جنایت ها، ناهنجارى ها، تنش ها و هرج و مرج هاى سیاسى داخلى و بین المللى به دور باشد. از این رو ذوالقرنین براى قومى که مـورد تـهـدید اقوام مفسد و شرورى چون یاءجوج و ماءجوج قرار داشتند، در اندیشه فراهم کـردن امـنـیـت برآمد و نیرومندترین و مقاوم ترین سدها را براى حفاظت از آنان ساخت که در تـاریـخ ضـرب المـثـل و سنبل استحکام و دوام و بقاء شد.
چـرا کـه تـا جـلوى مـفـسـدان و شـروران گـرفـتـه نـشـود و جـامـعـه از وجـود انـگـل هـا و فـتـنـه گـرایـى پـاکسازى نگردد، جامعه روى سعادت و خوشبختى را به خود نخواهد دید.
همچنین ابراهیم خلیل پس از بناى کعبه ، نخستین خواسته خود از خدا را، مساءلت امنیت براى مردم آن سرزمین قرار داد: ((رَبِّ اجْعَل هذا البَلدِ اَمِنا)) (ابراهیم : 35)
بـه هـمـیـن جـهـت سـخـت تـریـن مجازات ها و کیفرها در قوانین اسلام ، براى کسانى در نظر گـرفـتـه شـده کـه امـنـیـت جـامـعـه را بـه خـطـر مـى انـدازنـد؛ مـانـنـد قـتـل ، قـصـاص ، قـطـع دسـت و پـا، تبعید، شلاق .
تـحـقـق چنین امنیتى آرزو و خواسته همه ملّت ها و دولت هاست . حتى حکومت هاى استعمارى نیز بـراى مـلت و کـشـور خود چنین امنیتى را فراهم مى آورند، اما به قیمت ناامن کردن کشورهاى تحت استعمار خود، دسترسى به امنیت اجتماعى ، در عصرى که خطر تولید و تکثیر سلاح هـاى کـشـتـار جـمـعـى ، سیرى ناپذیرى کارتل ها و استعمارگران ، صلح و امنیت جهانى را تـهـدیـد مـى کـنـد و از دسـت سـازمـان مـلل ، شوراى امنیت ، و دیگر سازمانها و نهادهاى بین المللى که به ظاهر براى تحقق صلح و آرامش جهان ، تاءسیس شده اند کارى ساخته نیست اهمیت بیشترى یافته است .
امنیت چه در حوزه فردى و چه در حوزه اجتماعى که خواسته همه افراد و جوامع بشرى است ، نه تنها تحقّق نیافته که در جهان امروز به چالش افتاده و روز به روز بر نگرانى ها نـیـز افزوده مى شود. نمونه آن وجود بیمارى هاى روحى ـ روانى و ناهنجارى هاى فراوان اجـتـمـاعـى اسـت . پـس کـى انـسـانـهـا و جـوامـع بـشـرى احـسـاس امـنـیـت کامل خواهند کرد؟
پـاسـخ ایـن پـرسـش آن اسـت کـه تنها در عصر مهدویت ، ((امنیت فردى و اجتماعى )) تحقّق کامل مى یابد و در آن عصر است که تمامى عوامل ناامنى و موانع امنیّت از میان مى رود. گواه بر این مدّعا روایات بسیارى است که از ائمه اطهار (علیهم السلام ) به دست ما رسیده است از جمله :
امام باقر(ع ) فرمود:
... لَو قـَد قـامَ قائِمنا لاَنزَلت السَّماءِ قَطُرها، وَ اَخرجَت الاَرضُ نَباتَها وَ ذَهبتِ الشَّحناءُ مِن قـُلوبِ العـِبـاد، وَ اصـطـَلحـِت السَّبـاعُ وَ البـَهائِمُ حَتّى تَمشى المِراءةُ بَین العِراق وَ الشّام لاتَضَع قَدمِیها اِلاّ عَلى نَباتٍ، وَ عَلى رَاءسِها زَنبیلَها لا یَهیجُها سَبُعٌ وَ لاتَخافُه .
آن زمـان کـه قـائم مـا قـیـام کـند، آسمان باران خود را فرو مى ریزد و زمین گیاهان خود را بـیـرون مـى دهـد و بـغض و کینه از دلهاى مؤ منان رخت بر مى بندد و درندگان و حیوانات اهـلى در کنار هم زندگى مى کنند، تا آنجا (امنیت برقرار است ) که زن از عراق تا شام راه مـى پـیـمـایـد و هـر جـا قـدم مـى نـهـد قـدم بـر سـبـزى و نـبـاتات مى گذارد در حالى که زنـبیل بر سر دارد، در این مسیر هیچ درنده اى به او آسیب نمى رساند و او نیز از درنده ها هراسى به خود راه نمى دهد.
در این روایت نکات عمیق و ژرفى نهفته است .
1. نـزول رحـمـت الهـى از آسـمـان و رویـش سـبـزى هـا و مـیـوه هـا از دل زمـیـن ، بـه گونه اى که همه مردم از نعمت هاى الهى برخوردار شده و کمبودى در مورد غذا و نیازمندى هاى خود احساس نمى کنند.
2. بـه کـارگـیـرى کـلمـه ((زن )) به جاى ((مرد)) در روایت به نهایت درجه امنیت جاده ها و راهـهـاى بین شهرى اشاره دارد. چون خطر و تهدیداتى که بر زنها وارد مى شود بیش از مردهاست .
3. مثال به عراق و شام ؛ یعنى امنیت کامل در هر جاى حاکمیت حضرت مهدى (ع ) چرا که در آن زمـان جـنـگ هـا و نـابـسـامـانیها و ناامنى ها بیشتر بر محور عراق و شام متمرکز بود. عراق قلمرو حاکمیت حضرت على (ع ) و شام مرکز حکومت معاویه به شمار مى رفت .
4. کـنـار هـم زیـسـتـن حـیـوانـات درنده و حیوانات اهلى و آزار نرساندن حیوانات درنده به انـسـانها و حیوانات اهلى و نترسیدن انسانها از آنها، نشان از برقرارى امنیت بى نظیر در کـره خـاکـى دارد. نـه تـنها براى انسانها امنیت برقرار است ، که براى حیوانات و سایر موجودات نیز امنیت برقرار مى باشد.
در روایتى دیگر امام باقر(ع ) مى فرماید:
حـَتـّى تَخرجُ الَعجوزُ الضَّعیفةُ مِن المَشرقِ تُرید المَغربِ وَ لا یَنهاها اَحدٌ.
(چنان امنیت از شرق تا غرب عالم را گرفته ) که پیرزن ناتوان از شرق حرکت کرده مى خواهد به غرب برود و هیچ کس مزاحم او نمى شود و خطرى او را تهدید نمى کند.