نوجوانی ؛ نوخواهی و نوجویی
پنج شنبه 12 آذر 1394 1:09 AM
تلاش جهت هویت یابی یکی از اساسی ترین مشکلات دوران نوجوانی محسوب می شود . زیرا که این کودک رشد یافته ، دیگر کودک نیست و به دنیای بزرگسالان هم تعلق ندارد. حتی در برخورد با اطرافیان ، پیام های متضادی را دریافت می کند که تنها به تعارضات درونی او دامن می زند. گاهی مورد مؤاخذه قرار می گیرد که "چرا فلان کار را کردی ؟ تو که دیگر بچه نیستی". و اگر وارد امور مربوط به بزرگسالان شود باز هم می شنود : " در کار بزرگترها دخالت نکن". و نوجوان سرگردان تر از همیشه از خود می پرسد "من کیستم" ؟ جایگاه واقعی من در این دنیا کجاست؟
انتقال از دوره کودکی به نوجوانی ، نیازمند حمایت والدین واطرافیان است. نوجوان برای حل بحران هویت و حل تعارضات و مشکلات خاص دراین دوره انتقالی ، و جهت سلامت رسیدن به مقصد ، نیازمند والدینی آگاه و منطقی است تا او را در سازگاری با محیط و رسیدن به شخصیتی مستقل و فرهیخته یاری کنند و با حمایت ها و رها کردن های به موقع و متناسب با دوران رشد، او را به سمتی رهنمون شوند که سعادت ، بقا و سلامت خانواده ، خود و جامعه را به ارمغان آورد.پس بهتر است از همان کودکی پایبندی به اصول را به فرزندانمان بیاموزیم . زیرا انسان برای سالم زیستن ، می بایست در زندگی به چیزی پایبند باشد. بی اعتقادی ، انسان را به موجودی لجام گسیخته مبدل خواهد کرد که هیچکس و هیچ چیز یارای جلوگیری از اعمال ناشایست او را نخواهد داشت. بدون شک ایجاد اصول اخلاقی صحیح و پرورش اصول مذهبی در ذهن نوجوان ، حلاّل بسیاری از مشکلات و بحران های دوران نوجوانی خواهد بود و طبیعتاً کاستن از کشمکش های بین والدین و نوجوانان ، کمک شایان توجهی به بهبود روابط اولیاء و فرزندان خواهد کرد .
علاوه بر تمام اینها خوب است تا ضمن فراهم آوردن محیطی امن و آرام، و بدون تنش و برخورد ، سرگرمی هایی را نیز که مورد علاقه نوجوان است برای او ایجاد کنیم . زیرا اشتغال فکری مطلوب ، توجه او را به مسائل صحیح و مناسب سنش جلب کرده و از انحرافات فکری در او پیشگیری می کند. بیکاری و بیهوده گذرانی ، علاوه بر اتلاف وقت وعمر، زیان های فراوان دیگری (همچون زمینه سازی برای اختلالات اخلاقی و رفتاری) را نیز به همراه می آورد.
در صورت عدم موفقیت نوجوان، می توان به جای انتقاد و تحقیر و سرزنش ، روش صحیح زندگی و اعمال درست را ( در هر زمینه ، ارتباطی یا اخلاقی یا کاری و ...) به او آموخت . عدم توفیق در انجام کارها به اندازه کافی روح لطیف نوجوان را می آزارد ، از آن به بعد وظیفه ی ماست تا به عنوان والدینی مقتدر و آگاه ، با گوشزد کردن نقش تجربه و درس گرفتن از شکست ها برای پی ریزی موفقیت های آینده ، حرف های او را گوش کنیم و سعی کنیم با فهم صحیح مشکل ، درست زیستن را به او آموزش دهیم.
توجه به این نکته لازم به نظر می رسد که اگر از مراحل مختلف رشد صحبت به میان می آید ، که البته نوجوانی نیز یکی از این دوران هاست ، منظور این نیست که کودک ما تا امروز کودک بود و از فردا نوجوان خواهد شد. همانطور که اشاره کردیم انتقال از مرحله ای به مرحله دیگر، پیش نیازهای خاص خود را می طلبد و در طول زمان ، "کودک" ، "نوجوان و جوان" ، بزرگسال خواهد شد. پس لازم است تا ما والدین متعهد از سالهای آخر کودکی ، بلوغ ، و بزرگسالی فرزندمان ، او را برای ورود به مرحله جدید زندگی آماده کنیم تا ناگهان خود را در برابر واقعیتی غیر قابل باور نبیند و به تدریج بتواند به شکلی صحیح ، بحران های مختلف را پشت سر گذاشته و پس از نوجوانی ، بزرگسالی موفقی پیش رو داشته باشد.