0

ويژگي هاي رجعت

 
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

ويژگي هاي رجعت
دوشنبه 9 آذر 1394  1:05 PM

ويژگي هاي رجعت-قسمت نخست

 

ويژگي هاي رجعت-قسمت نخست

 

رجعت ويژگي هاي مختلفي دارد که در روايات به آنها تصريح شده است و ما در اينجا آنها را مورد بحث و بررسي قرار مي دهيم.

1- قطعيت

امور آينده بر دو دسته اند: برخي از آنها وعده است و برخي ديگر نشانه. نشانه ها قابل تغييرند و احتمال عدم تحقق آنها وجود دارد، امّا وعده هاي الهي تخلف ناپذيرند و قطعاً تحقق مي يابند چه اينکه قرآن مي فرمايد: (إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ ).(1) حال اگر وعده اي مقدمه لازمي داشته باشد که بدون آن نتواند تحقق يابد، آن مقدمه هم قطعي خواهد بود. نظير اينکه مقدمه قيامت، تعلق روح انسان ها به جسم آنان است تا در پرتو اين تعلق به پا خيزند.

اکنون بايد به اين موضوع بپردازيم که آيارجعت مانند قيامت و ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) يک وعده الهي مي باشد و يا مقدمه يک وعده الهي است که تخلف ناپذير باشد و يا نشانه اي از نشانه هاي عصر ظهور و قيامت مي باشد که تغيير پذيرباشد؟

و پاسخ آن اين است که رجعت هم وعده الهي و هم مقدمه لازم براي يکي از وعده هاي خداوند است. امّا درباره ي وعده بودن آن به يک آيه و روايت اشاره مي کنيم. قرآن کريم مي فرمايد:

و روزي که ما از هر امتي گروهي از کساني که آيات ما را تکذيب کردند بر مي انگيزيم و آنها نگهداشته مي شوند.(2)

و امام صادق (عليه السلام) فرمود:

وَاللهِ لا تَذهَبُ الأيَامُ و اللّياليُ حتّي يُحيِيَ اللهُ المَوتي و يُميتَ الأحياءَ، و يَرُدَّ اللهُ الحَقَّ إلي أهلِهِ و يُقِيمَ دينَهُ الّذِي ارتَضاهُ لِنَفسِه و نَبِيِّهِ، فَأَبشِروا، ثُمَّ أبشِرُوا. فَوَ اللهِ ما الحَقُّ إلاّ في أيدِيکُم.(3)

به خدا قسم روزها و شب ها به پايان نمي رسد تا اينکه خداوند مردگان را زنده کند و زنده ها را بميراند و خداوند حقّ را به اهلش بازگرداند و ديني را که مورد رضايت خود و رسولش مي باشد به پا دارد. پس بشارت باد بر شما و بشارت باد بر شما. به خدا قسم که حقّ جز در دست هاي شما نمي باشد.

رجعت مقدمه لازم حاکميت جهاني مؤمنان و پيروزي انبياء (عليه السلام) نيز مي باشد. قرآن کريم مي فرمايد:

خداوند به کساني از شما که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده وعده داده است که آنان را به طور قطع حاکم روي زمين قرار دهد.(4)

و در آيه ديگري مي فرمايد:

همانا ما فرستادگان خود و کساني که ايمان آورده اند را در زندگي دنيا و روزي که شاهدان به پا مي خيزند ياري مي کنيم.(5)

تحقق وعده حاکميت مؤمنان و پيروزي انبياء (عليه السلام) نيازمند بازگشت آنها به دنياست؛ بنابراين رجعت مقدمه قطعي اين دو وعده الهي است و مقدمه وعده هاي قطعي هم قطعي خواهد بود.

2- محدوديت

ويژگي ديگر رجعت، محدوديت رجعت کنندگان است. تنها کساني باز مي گردند که به ايمان خالص و يا شرک خالص رسيده باشند. بنابراين مؤمنان و کفار متوسط که اکثريت اهل کفر و ايمان را تشکيل مي دهند باز نخواهند گشت. البته همان گونه که در فصل دوم گذشت کافراني که با عذاب الهي از دنيا رفتند اگر چه کفر آنها خالص بوده است چون طعم تلخ عذاب را در دنيا چشيده اند آنها هم باز نخواهند گشت. امّا دليل محدوديت بازگشت کنندگان رواياتي است که در اين باره وارد شده است.

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

إنَّ الرَّجعَةَ لَيسَت بِعامَّةٍ وَ هِيَ خاصَّةُ لايَرجِعُ إلاّ مَن مَحَضَ الايمانَ مَحضاً او مَحَضَ الشِّرکَ مَحضاً.(6)

رجعت عموميت ندارد و خاص مي باشد. کسي به دنيا باز نمي گردد مگر اينکه ايمان يا شرک خود را خالص کرده باشد.

شيخ مفيد در تفسير ايمان و کفر خالص رجعت کنندگان آورده است:

رجعت کنندگان به دنيا دو دسته اند: يک گروه، کساني هستند که از درجه ي بالاي ايمان برخوردارند و اعمال خير آنها بسيار است و با پرهيز از گناهان بزرگ از دنيا رفته اند. پس خداوند دولت حقّ را به آنها نشان مي دهد و با آن عزيزشان مي گرداند و آنچه از دنيا آرزو مي کردند به آنها عطا مي کند. گروه ديگر کساني هستند که به نهايت فساد رسيدند و تا آخرين حدّ، با اهل حقّ مخالفت کردند و ستم آنان به دوستان خدا زياد بود و مرتکب گناهان مي گرديدند. (7)

3- اختيار

بازگشت مؤمنان به دنيا يک امر اختياري است؛ زيرا رجعت يک لطف الهي مي باشد که خداوند به دارندگان ايمان هاي خالص اختصاص مي دهد و پذيرش لطف، اجباري نيست. از اين رو رجعت با پيشنهاد فرشتگان صورت مي گيرد و مؤمن در اجابت اين دعوت مختار است.

مفضل بن عمر گويد:

ذَکَرنَا القائمَ (عليه السلام) وَ مَن ماتَ مِن أصحابِنا يَنتَظِرُهُ. فقالَ لَنا ابوعبدالله (عليه السلام): اذا قامَ اُتِيَ المُؤمِنُ في قَبرِهِ فَيُقالُ لَهُ: يا هذا إنَّه قد ظَهَرَ صاحِبُک؛ فَإن تَشَأ اَن تَلحَقَ بِهِ فَالحَق، وَ إن تَشَأ أن تُقِيمَ فِي کَرامَةِ رَبَّکَ فَأ َقِم.(8)

(درمحضر امام صادق (عليه السلام) درباره ي قائم (عليه السلام) و کسي که در انتظار او مي باشد و از دنيا مي رود سخن به ميان مي آورديم، حضرت فرمود: وقتي قائم قيام کند در قبر مؤمن به او گفته مي شود: سرور تو ظهور کرده است اگر مي خواهي به او بپيوندي، بپيوند و اگر هم ميخواهي در کرامت پروردگارت بماني بمان.

اگر چه رجعت اختياري است امّا به نظر مي رسد کسي نباشد که به اين دعوت کريمانه پاسخ مثبت ندهد و براي مشارکت در حاکميت بر زمين و بر پايي دين خدا در جهان، لبيک اجابت سر ندهد، چرا که اين دعوت بر اساس يک وعده الهي ديرينه است که يکي از بزرگ ترين و مقدّس ترين آرزوهاي مؤمنان را تشکيل مي دهد. از اين رو تمام انبياء رجعت مي کنند چنان که بحث آن خواهد آمد و مؤمنان هم مي آيند امّا آمدني که بر سه اصل: لطف، عزّت و اختيار استوار است.

امّا آمدن کفار بر سه اصل تعذيب، ذلت و اجبار است. آنها خود نمي آيند بلکه آنان را از سر اکراه مي آورند تا به برخي از عواقب اعمال دنيوي خود برسانند و کسي توان سرپيچي ندارد. آنها مي آيند تا به خاطر حقوقي که از خدا و مردم ضايع کرده اند مؤاخذه شوند و اين آمدن اجباري است.

4- فراگيري

يکي از مسائل اختلافي رجعت به محدوديت مؤمنان به امّت اسلامي يا فراگيري آنها در همه امّت ها مربوط مي گردد.

شيخ مفيد رجعت را تنها به امّت اسلامي مربوط دانسته و مي نويسد: ان الله تعالي يحيي قوما من امة محمّد بعد موتهم قبل يوم القيامة.(9)

همانا خداوند گروهي از امّت محمّد (صلي الله عليه و آله) را پس از مرگشان و پيش از روز قيامت بر مي انگيزد.

و در جاي ديگر مي نويسد:

ألرَّجعَةُ إنَّما لمُمحِضِي الإيمانِ من اهلِ المِلَّةِ، و لِمُمحِضي النَّفاقِ مِنهُم دونَ مَن سَلَفَ مِنَ الاُمَمِ الخالِيَةِ.(10)

رجعت همانا براي مؤمنان خالص و منافقان خالص از ملّت اسلام خواهد بود نه کساني که از امّت هاي گذشته بودند.

امّا شيخ طوسي رجعت را شامل همه امّت ها دانسته و مي نويسد:

يرجع نبينا و ائمتنا المعصومون في زمان المهدي (عليه السلام) مع جماعة من الامم السابقة و اللاحقة.(11)

پيامبر و امامان معصوم ما با گروهي از امّت هاي گذشته و آينده در زمان مهدي (عليه السلام) بازخواهند گشت.

اکنون بايد بررسي کنيم که آيا دليل قابل قبولي وجود دارد که رجعت به امّت اسلامي محدود گردد؟ بدون شک دليل معتبر و روشني نداريم که چنين دلالتي داشته باشد. آنچه مي تواند به اثبات اين محدوديت مربوط گردد رواياتي است که به امّت اسلامي يا شخصيت هاي مسلمانان اشاره دارند. امّا اين روايات هم محدوديت در رجعت را اثبات نمي کنند و ما براي روشن شدن ميزان دلالت آنها دو روايت را مورد بررسي قرار مي دهيم.

از امام باقر (عليه السلام) نقل شده است که فرمود:

ما فِي هذِهِ الاُمَّةِ أحَدُ بَرُّ وَ لا فاجِرُ إلاّ وَ يَنشَرُ.(12)

هيچ فرد خوب و تبهکاري از اين امّت نيست مگر اينکه زنده مي شود.

و امام صادق (عليه السلام) به مفضل فرمود: اي مفضل تو و چهل و چهار مرد، همراه قائم بر انگيخته مي شويد.(13)

امّا اين گونه روايات تنها به دنبال بيان رجعت عدّه اي از امّت اسلامي و برخي از شخصيت هاي مسلمان مي باشد و هرگز بازگشتِ چهره هاي امّت هاي گذشته را که داراي ايمان يا کفرخالص بوده اند نفي نمي کنند و به تعبير مشهور اثبات شيء نفي ما عدي نمي کند . اين روايات نسبت به بازگشت امّت هاي پيشين ساکتند و بنابراين ما دليلي بر محدوديت رجعت به امّت اسلامي نداريم و قيد من اهل الملة را که شيخ مفيد بيان فرموده است وجهي ندارد. از اين رو اگر دليلي بر رجعت امّت هاي پيشين اقامه شود رجعت آنها به اثبات مي رسد.

امّا دلايل بازگشت امّت هاي گذشته سه دسته از آيات و روايات هستند: 1- روايات بازگشت پيامبران 2- روايات بازگشت مؤمنان امّت هاي پيشين 3- آيات و روايات مطلقي که همه امّت ها را در بر مي گيرند.

امّا به گروه اوّل روايات يعني بازگشت انبياء که در فصل هاي مختلف از جمله فصل نهم و دهم اين کتاب نقل شده اند استدلال نمي کنيم؛ زيرا اين نکته مطرح است که شايد بازگشت پيامبران به خاطر پيامبري آنها باشد و نه اينکه از امّت هاي پيشين هستند.

امّا آنچه به بازگشت مؤمنان امّت هاي گذشته مربوط مي شود تنها روايت مشهور مفضل بن عمر از امام صادق (عليه السلام) است که مي فرمايد:

يَخرُجُ مَعَ القائِم (عليه السلام) مِن ظَهرِ الکُوفَةِ سَبعَ و عِشرونَ رَجُلاً: خَمسَةَ عَشَرَ مِن قَومِ مُوسي (عليه السلام) الَّذينَ کانُوا يَهدُونَ بِالحَقّ ِ وَ بِهِ يَعدِلُونَ.(14)

وَسَبعَةُ مِن أهلِ الکَهفِ وَ يوشَعُ بنُ نونٍ وَ سلمانُ و ابودجّانَةِ الاَنصاري و المِقدادُ و مالِکُ الاشترِ، فيکُونونَ بَينَ يَدَيهِ أنصاراً و حُکَاماً.(15)

بيست و هفت نفر از پشت کوفه با قائم (عليه السلام) خروج مي کنند: پانزده نفر از قوم موسي (عليه السلام) هستند، آنان که به حقّ هدايت مي کردند و به حقّ و عدالت حکم مي کردند.

و هفت نفر از اصحاب کهف مي باشند و يوشع بن نون و سلمان و ابودجانه و مقداد و مالک اشتر؛ آنها نزد او حضور دارند و همگي از ياران و حاکمانند.

امّا گروه سوم روايات، گسترده ترين دليل رجعت براي امّت هاي پيشين اند که بهترين دلايل آن نيز به شمار مي روند و برخي از آيات قرآن که اصل رجعت را به وسيله آنها اثبات کرديم از چنين اطلاقي برخوردارند و ما در اين بحث به يک آيه و دو روايت اشاره مي کنيم.

قرآن کريم مي فرمايد:

(وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُکَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ ) (16)

و روزي که ما از هر امتي گروهي از کساني که آيات ما را تکذيب مي کردند بر مي انگيزيم و آن ها (براي سؤال) نگهداشته مي شوند.

علامه طباطبايي در ذيل اين آيه آورده است.

الحشر ليس مقصوراً علي الامة الاسلامية بل افواج من امم شتي.(17)

رجعت به امّت اسلامي محدود نيست بلکه گروه هايي از امّت هاي مختلف باز مي گردند.

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:

کُلُّ قَريَةٍ أهلَکَ الله ُ أَهلَها بِالعَذابِ لايَرجِعُونَ فِي الرَّجعةِ وَ امّا فِي القيامَةِ فَيَرجِعُونَ. أمَا غَيرُهُم مِمَّن لَم يَهلِکُوا بِالعَذابِ و مَحَضُوا الکُفرَ مَحضاً يَرجعُونَ.(18)

هر شهر و آبادي که خداوند ساکنان آن را با عذاب به هلاکت رساند در رجعت باز نمي گردند امّا در قيامت باز خواهند گشت ولي کساني که با عذاب الهي به هلاکت نرسيده باشند و کفر خود را خالص کرده باشند بازمي گردند.

و در حديث ديگري فرمود:

إنَّ الرَّجعَةَ لَيسَت بِعامَّةٍ وَ هِيَ خاصَّةُ، لايَرجِعُ إلاّ مَن مَحَضَ الايمانَ مَحضاً أو مَحَضَ الشّرِکَ مَحضاً.(19)

رجعت عموميت ندارد و خاص مي باشد. کسي به دنيا بازنمي گردد مگر اينکه ايمان يا شرک خود را خالص کرده باشد.

آيه و رواياتي که بيان گرديد مطلقند و دليلي نداريم که اطلاقِ آنها را قيد زند؛ بنابراين، رجعت به همه امّت ها تعلق دارد و تفاوتي نيست که از امّت اسلامي بوده و يا از امّت هاي پيشين باشند.

نويسنده: محمد رضا اکبري

منبع مقاله :

اکبري، محمد رضا، (1390)، عصر شکوهمند رجعت، قم: انتشارات مسجد مقدّس جمکران، چاپ دوم


پي نوشت ها :

1- سوره آل عمران، آيه 9.

2- سوره ي نمل، آيه 83.

3- الکافي، ج 3، ص 538.

4- سوره ي نور، آيه 55.

5- سوره غافر، آيه 51.

6- مختصر بصائر الدرجات، ص 34.

7- اوائل المقالات، ص 78و 79.

8- کتاب الغيبة للشيخ الطوسي، ص 459.

9- المسائل السروية، ص 32.

10- المسائل السروية، ص 35.

11- جواهر الفقه، ص 250. قاضي بن برّاج مسائل اعتقادي را که شيخ طوسي نوشته است در اين کتاب خود آورده است.

12- مختصر بصائر الدرجات، ص 17.

13- دلائل الامامة، ص 464.

14- اين بخش از روايت اشاره به آيه 159 سوره ي اعراف دارد که مي فرمايد: (وَ مِن قَومِ مُوسي اُمَّةُ يَهدُونَ بِالحَقِّ وَ بِهِ يَعدِلُونَ).

15- الارشاد، ج 2، ص 386 - دلائل الامامة، ص 463 با کمي تفاوت.

16- سوره ي نمل، آيه 83.

17- الميزان، ج 5، ص 397.

18- تفسير القمي، ج 1، ص 25.

19- مختصر بصائر الدرجات، ص 24.

 

تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها