خطبه اى از آن حضرت (ع ) كه در آن يارانش را نصيحت مى كند او را فرستاد كه مردم را به راه حق دعوت كند و بر خلق گواه باشد. او رسالت پروردگارش به جاى آورد. نه در آن سستى كرد و نه كوتاهى . در راه خدا با دشمنان خدا جهاد كرد، بى آنكه ناتوانى نشان دهد يا عذر و بهانه اى بياورد. پيشواى هر كسى است كه پرهيزگارى گزيند و ديده بيناى هر كسى است كه هدايت يابد.
و از اين خطبه :
اگر مى دانستيد چيزى را كه من مى دانم و غيب آن بر شما پوشيده است ، سر به صحرا مى گذاشتيد و بر اعمال خود مى گريستيد، و بر سر و سينه خود مى زديد و اموالتان را رها مى كرديد و مى رفتيد، بى آنكه ، نگهبانى يا كسى از سوى خود بر آن بگماريد و هر كس در انديشه خويش مى بود و به ديگرى نمى پرداخت . ولى هر اندرز كه شما را داده بودند از ياد برديد و از هر چه شما را بر حذر داشته بودند، خود را ايمن يافتيد. پس ، فكرتان سرگشته و كارتان پريشان گرديد.
دوست دارم ، كه خدا ميان من و شما جدايى افكند و مرا به كسانى ملحق سازد كه از شما به من سزاوارترند. به خدا سوگند، كه مردمى بودند با انديشه هايى خجسته و نيكو و بردبارى بسيار كه سخن حق مى گفتند و از ستمگرى گريزان بودند. در راه راست پيش مى رفتند و طريق روشن را بشتاب مى سپردند. پس به جهان جاويد و نعمت گواراى خداوندى دست يافتند. آگاه باشيد، به خدا سوگند، پسر قبيله ثقيف بر شما چيره خواهد شد. مردى متكبر است كه دامنكشان مى رود و از حق رويگردان است . همه داراييتان را چون حيوانى كه سبزه را بچرد خواهد خورد و پيه تنتان را خواهد گداخت . بس كن اى ابووذحه .
شريف رضى گويد :
من مى گويم : مراد از ((وذحه )) سرگين گردان است و اين اشارت است به آمدن حجاج . حجاج را با وذحه حكايتى است كه جاى ذكر آن در اينجا نيست