0

♣مباحث حدیثی همراه با شرح♣

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:♣مباحث حدیثی همراه با شرح♣
شنبه 7 آذر 1394  8:56 AM

راه جلب محبّت خدا و محبّت مردم





 

 
متن حديث:




عَنْ اَبى سَعيدِ الْخُدْرِىِّ قالَ: سَمِعْتُ رَسُول اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) يَقُولُ لِرَجُل يَعِظُهُ: اِرْغَبْ فيما عِنْدَ اللهِ يُحِبَّكَ اللهُ، وَ ازْهَدْ ما فى اَيْدِى النّاسِ يُحِبَّكَ النّاسُ. اِنَّ الزّاهِدَ فِى الدُّنْيا يُريحُ، وَ يُريحُ قَلْبَهُ وَ بَدَنَهُ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ، وَ الرّاغِبَ فيها يُتْعِبُ قَلْبَهُ وَ بَدَنَهُ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَة. لَيَجيئَنَّ اَقْوامٌ يَوْمَ الْقِيامَةِ لَهُمْ حَسَناتٌ كَاَمْثالِ الْجِبالِ فَيُأْمُرُ بهم اِلَى النّارِ. فَقيلَ: يا نَبِىَّ اللهِ، أَمُصَلُّونَ كانُوا؟ قالَ: نَعَمْ، كانُوا يُصَلُّونَ وَ يَصُومُونَ وَ يَأخُذُونَ وَ هْناً مِنَ اللَّيْلِ، لكِنَّهُمْ اِذا لاحَ لَهُمْ شَىْءٌ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيا وَ ثَبُوا عَلَيْهِ.(1)

ترجمه حديث:





ابوسعيد خدرى مى گويد: شنيدم رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به مردى پند مى داد و مى فرمود: آنچه را نزد خداست بطلب تا خدا تو را دوست بدارد و از آنچه نزد مردم است چشم بپوش تا مردم تو را دوست بدارند. زاهد و بى اعتناى به دنيا جسم و جانش در دنيا و آخرت در آسايش است و خواهان دنيا، در دنيا و آخرت روح و بدنش در سختى است. در روز قيامت، اقوامى را مى آورند كه حسناتى بمانند كوه ها دارند، امّا امر مى شود كه به جهنم درآيند.
گفته شد: اى پيامبر خدا! آيا اينان نمازگزار بودند؟
فرمود: بلى، نماز مى گزاردند و روزه مى گرفتند و پاسى از شب را بيدار مى ماندند (و نماز شب مى خواندند).
ولى (گرفتارى اينان، اين بود كه) چون امرى از امور دنيا پيش مى آمد بر سر آن مى پريدند (و ملاحظه حلال و حرام آن را نمى كردند).


شرح حديث:





پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در اين حديث، مردى را اندرز مى دهد و آن گاه در پايان راجع به دنيا و خطرات آن بحث مى كند:
1- اگر مى خواهى خدا تو را دوست داشته باشد، آنچه را نزد خداست بطلب و اگر مى خواهى مردم تو را دوست بدارند به دست مردمان نگاه نكن و به مالشان چشم طمع ندوز.
«ما عِنْدَ اللهِ» چيست؟
مراد از عندالله، ثواب هاى الهى، قرب خداوندى و نعمت هاى اوست كه اگر طالب آن باشى، خدا تو را دوست دارد. امّا مردم وقتى تو را دوست مى دارند كه نسبت به چيزهايى كه مورد علاقه آنان است بى اعتنا باشى; زيرا بخل بر بشر بخل حاكم است و اين حاكميّت بخل در انسان باعث مى شود كه به فرد بى طمع علاقه مند باشند. واقعاً انسان براى حفظ موقعيّت خودش هم كه شده، به آنچه در دست مردم است بايد بى اعتنا باشد.
در طول تاريخ وقايع عجيبى در اين زمينه اتّفاق افتاده است: بعضى از حاكمان نزديكان و براردان خود را براى حفظ حكومتشان كشته اند. به عنوان مثال سلطان محمد فاتح، پادشاه عثمانى، وقتى به سلطنت رسيد، دستور داد تمام برادرهايش را كشتند، زيرا مى ترسيد آنها تهديدى براى حكومتش باشند. بعد از سلطان محمد فاتح در ميان عثمانى ها سنّت شد كه هركسى به سلطنت مى رسيد تمام برادرهايش را مى كشت.
در مورد يكى از پادشاهان اشكانى مى نويسند: وقتى به سلطنت رسيد پدر و سى برادر خود را كشت. بعد با مادرش ازدواج كرد كه ثمره اين ازدواج نيز، پدر و مادر خود را كشت. دنيا در نزد دنياپرستان چنين است.
2- كسى كه به دنيا بى اعتناست هم خودش و هم جسم و جانش راحت است و هم ديگران را راحت مى گذارد.
دلبستگى شديد به دنيا، واقعاً باعث رنج و تَعَب است; مثلا، خواب آسوده ندارد. بسيارند افرادى كه وقتى شب به خانه مى آيند تمام مسائلى را كه در روز در بازار بوده و معاملاتى را كه انجام داده اند در مقابل فكرشان رژه مى رود. اگر خوب بوده از خوشحالى خوابشان نمى برد و اگر بد بوده از اندوه. بايد با قرص خواب آور بخوابند، و روحشان در عذاب است، اما كسى كه به دنيا بى اعتناست، بدن روحش، در آسايش است. اين دستورات الهى دستوراتى نيستند كه فقط به درد آخرت بخورد و ثواب و عقاب آنها در آن جا ظاهر شود. اگر - پناه بر خدا - آخرتى هم نبود اجراى اين دستورات براى زندگى دنيا، براى سلامت جسم و روح و آرامش فكر هم لازم بود. مى گويند: بر اثر پيشرفت طب، تعداد بيماران جسمى كم شده، ولى تعداد بيماران روحى روز به روز زيادتر مى شود و شايد زمانى برسد كه دنيا به قول ما دارالمجانين بزرگى گردد و در تمام روى زمين فردى را كه دراى اعصاب سالم و خالى از هرگونه بيمارى روحى باشد، پيدا نكنيم. بيمارى هاى روانى و روزافزون، به عوامل زيادى بستگى دارد. دلبستگى شديد انسان به دنيا باعث مى شود كه دايماً روحش در عذاب باشد. واقعاً اگر ما در مسائل زندگى مادّى به آيه «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فَاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتيكُمْ; اين به خاطر آن است كه براى آنچه از دست داده ايد تأسّف نخوريد، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد.»(2) ايمان داشته باشيم و بدان عمل كنيم خيلى راحت هستيم. اين آيه نسخه سلامتى روح و زهد را در اين دو جمله، خلاصه و معنا كرده است.
زندگى دنيايى اهل ايمان نيز بهتر است، چون پول و ثروت سلامتى نمى آورد، و مقام دليل بر خوشبختى نيست. كسانى هستند كه همه چيز مادّى دارند، ولى از بدبخت ترين مردم دنيا و پيوسته در اضطراب هستند كه مبادا ديگران از آنها بگيرند و كلاه بر سرشان بگذارند! پس هميشه در رنج و عذابند. در مقابل بعضى هم هيچ چيز ندارند، ولى غنى ترين مردم عالم هستند. مراد از زهد اين نيست كه هيچ نداشته باشد، بلكه مراد اين است كه وابسته و دلبسته به دنيا نباشد.
بعد ابوسعيد خدرى از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مى كند كه در روز قيامت، اقوامى را مى آورند كه به اينها امر مى شود به جهنّم بروند، در حالى كه براى آنان حسناتى مانند كوههاست. راوى مى پرسد: آيا اينها نماز هم مى خواندند؟ فرمود: «بله، نماز مى خواندند و روزه مى گرفتند و به مستحبّات مى پرداختند و حتى قسمتى از شب بيدار مانده و نماز شب مى خواندند (اصحاب تعجّب كردند چه علتى باعث جهنّمى شدن آنان شده است؟). گرفتارى اينان، اين بود كه وقتى امرى از امور دنيا پيش مى آمد ملاحظه حلال و حرام آن را نمى كردند و بر سر آن مى پريدند.»
«وَثَبُوا عَلَيْهِ» تعبير بسيار پرمعنايى است. يعنى، مثل حيوانى كه وقتى طعمه اى را مى بيند خودش را روى آن مى اندازد اينان نيز در مورد دنيا، همين كار را مى كردند.
انسان هرچه در آيات و روايات از يك سو و در زندگى خودش و مردم از سويى و در تاريخ بشر از سوى ديگر مطالعه مى كند به حقيقت حديث «حُبُّ الدُّنْيا رَأسُ كُلِّ خَطيئَة» آشناتر مى شود. حبّ دنيا معناى وسيعى دارد: دنيا فقط اموال و ثروت نيست. گاه انسان براى حب مقام، حبّ زن و هزاران حب ديگر سقوط مى كند و سرچشمه همه غارت ها حبّ دنياست. اين روزها به قدرى مسأله واضح شده است كه مخفى هم نمى كنند وقتى مى پرسند: چرا اين همه جنايت مى كنيد؟ مى گويند: در آن جا منافعى داريم. براى منافع خودشان هزاران جنايت و خيانت مى كنند. 
اين جنايتكاران، رك و پوست كنده مى گويند، اما اگر از بعضى از خشكه مقدّسان و متحجّران و بى تقوايان بپرسند چرا اين كار را كردى؟ به صورتى شرعى آن را درست و توجيه مى كنند، در حالى كه اگر مثل آنان مى گفتند: ما هم منافعى در اين كار داريم; شرافتمندانه تر بود، تا اين كه علاوه بر حبّ دنيا، ريايى هم داخل آن نمايند. وقتى از بعضى از مقدّس نماها وقتى از آنان سؤال مى شود: فلانى چطور است؟ مى گويد: حرف نزن كه در اين جا، شرع دهانم را بسته است. در حالى كه اگر گناه آن مؤمن را مى گفت بهتر بود، چون اين كلامى را كه او گفت فكر انسان را به همه جا مى برد كه اين شخص چه گناهانى مرتكب شده كه شرع دهان او را بسته است؟ از اينروست كه آن معلم اخلاق مى گويد: اين شخص خيال مى كند كه گناه نكرده، بلكه علاوه بر غيبت، ريا هم كرده است

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
ali_kamali
دسترسی سریع به انجمن ها