پاسخ به:خطبه(1) -خطبه در ابتداى آفرينش آسمان و زمين و آدم
سه شنبه 3 آذر 1394 3:12 PM
آفرينش فرشتگان
ثُمَّ فَتَقَ مَا بَيْنَ السَّمواتِ الْعُلا، فَمَلاََهُنَّ اَطْواراً مِنْ مَلائِكَتِهِ.
سپس ميان آسمانهاى بلند را از هم گشود، و از فرشتگان مختلف خود پر كرد.
مِنْهُمْ سُجُودٌ لايَرْكَعُونَ، وَ رُكُوعٌ لايَنْتَصِبُونَ، وَ صافُّونَ
گروهى در سجده اند و آنان را ركوعى نيست، برخى در ركوعند بدون قدرت بر قيام، و عده اى بدون
لايَتَزايَلُونَ، وَ مُسَبِّحُونَ لايَسْاَمُونَ، لايَغْشاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ،
حركت از جاى خود در حال قيامند، و شمارى منهاى ملالت و خستگى در تسبيح اند، خواب در ديده،
وَ لا سَهْوُ الْعُقُولِ، وَ لا فَتْرَةُ الاَْبْدانِ، وَ لا غَفْلَةُ النِّسْيانِ. وَ مِنْهُمْ
بيهوشى در عقل، سستى در كالبد، و غفلت فراموشى به آنان راه ندارد. و برخى
أُمَناءُ عَلى وَحْيِهِ، وَاَلْسِنَةٌ اِلى رُسُلِهِ، وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضائِهِ وَ اَمْرِهِ.
امين وحى خداوند، و زبان گويا به سوى پيامبران، و واسطه اجراى حكم و امر حق اند.
وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبادِهِ، وَ السَّدَنَةُ لاَِبْوابِ جِنانِهِ. وَ مِنْهُمُ الثّابِتَةُ فِى
گروهى محافظان بندگان از حوادث، و دربانان درهاى بهشتهايند. بعضى
الاَْرَضينَ السُّفْلى اَقْدامُهُمْ، وَالْمارِقَةُ مِنَ السَّماءِ الْعُلْيا اَعْناقُهُمْ،
قدمهايى ثابت در قعر زمينها، و گردن هايى بالاتر از برترين آسمان،
وَالْخارِجَةُ مِنَ الاَْقْطارِ اَرْكانُهُمْ، وَ الْمُناسِبَةُ لِقَوائِمِ الْعَرْشِ اَكْتافُهُمْ،
و هيكل هايى از پهندشت هستى گسترده تر، و دوشهايى مناسب پايه هاى عرش دارند،
ناكِسَةٌ دُونَهُ اَبْصارُهُمْ، مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِاَجْنِحَتِهِمْ، مَضْرُوبَةٌ بَيْنَهُمْ
ديدگانشان در برابر عظمت عرش به زير افتاده، و در زير آن جايگاه در بالهاى خود پيچيده اند، بين آنان
وَ بَيْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ اَسْتارُ الْقُدْرَةِ، لايَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ
و موجودات مادونشان حجابهايى از عزت و پرده هايى از قدرت افكنده شده، در خيال خود براى خداوند
بِالتَّصْويرِ، وَ لايُجْرُونَ عَلَيْهِ صِفاتِ الْمَصْنُوعينَ، وَ لايَحُدُّونَهُ
صورتى تصوير ننمايند، و صفات او را چون اوصاف مخلوقات نينگارند، و به اماكن محدودش
بِالاَْماكِنِ، وَ لايُشيرُونَ اِلَيْهِ بِالنَّظائِرِ.
نسـازنـد، و او را بـه هماننـد و امثـال اشـاره نكننـد.
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست