معناي تحريف رجعت و اقسام آن
سه شنبه 3 آذر 1394 2:27 PM
تحريف به معناي متمايل کردن چيزي از وضع اصلي آن است که بايد در آن قرار داشته باشد. به تعبير ديگر هر نوع تغيير و تبديلي که سبب عوض شدن مقصود اصلي گردد و معناي ديگري را بفهماند تحريف است. جوهري در معناي تحريف مي نويسد:
تَحريفُ الکَلامِ عَن مَواضِعِهِ: تَغييرُهُ.(1)
تحريف سخن از جايگاه آن تغيير آن است.
تحريف بر دو گونه لفظي و معنوي است. تحريف لفظي عبارت از تغيير و کم و زياد کردن الفاظ است که مي تواند در آيات، روايات، اشعار، اسناد و امثال آن واقع شود و تحريف معنوي تغيير معنا، هدف و محتوا مي باشد که با تفسير و توضيح و تأويل هاي مختلف انجام مي گيرد بدون آنکه تغييري در الفاظ ايجاد شود. در هر صورت با انجام تحريف، عنصر مورد تحريف به چيز ديگري مبدل مي گردد و ارزش ها و خواص خود را از دست مي دهد.
رجعت از جمله عناصر ديني است که از دست تحريف در امان نمانده و انواع لفظي و معنوي آن درباره ي اين عقيده اميدبخش صورت گرفته است.
تحريف رجعت سبب گرديده است تا رجعت از آنچه مي باشد گسترده تر گردد و شاخ و برگ هاي زيادي به ويژه درباره ي رجعت معصومين (عليه السلام) پيدا کند. تحريف هاي رجعت که در نوع خود متنوع و پيچيده است تأثير زيادي در تضعيف اين عقيده ي سازنده ي اسلامي داشته است.
برخي از تحريف کنندگان، رجعت را يک امر غلوآميز جلوه داده اند تا از غلوآميز بودن آن بهره برداري شود، برخي از آنها آن را تأويل کرده اند تا با معناي ديگري که پيدا مي کند چيزي به عنوان رجعت وجود نداشته باشد و برخي ديگر آن را نامعقول جلوه داده اند تا يک امر مردود تلقي شود و عده اي با ايجاد برخي تحريف ها، آن را به يک عنصر ضد ديني مبدل ساخته اند.
تنوع و گستردگي اين تحريف ها نشان دهنده عمق تلاش هاي تحريف گران و ارزش بزرگ رجعت و تأثير منفي آن بر مخالفين است؛ زيرا تا چيزي اهميت نداشته باشد مورد تحريف و بدل سازي قرار نمي گيرد و تا سازندگي و تأثير گذاري آن زياد نباشد دامنه تحريف در آن زياد نمي شود. يکي از معيارهاي بزرگي ارزش هاي مذهبي و بلندي جايگاه و تأثيرگذاري آنها، شدت مخالفت هاي مخالفان و تحريف آنهاست و رجعت از جمله ي همين مسائل است.
رجعت به خاطر جايگاه و ويژگي هاي خاصي که دارد موافق و مخالف به تحريف آن دامن زده اند و البته هر کدام هدفي را از کار خود دنبال کرده اند که ما در اينجا به چند مورد آن مي پردازيم:
تمايل به افسانه سازي در ميان همه اقوام جهان وجود دارد. آنها شخصيت هاي بزرگ خود را با جعل داستان هاي خارق العاده و ادعاهاي شگفت انگيز به افسانه مبدل مي کنند. برخي از شيعيان نيز با اين حِس اسطوره سازي درباره ي رجعتِ برخي از شخصيت هاي آسماني شيعه مطالب شگفت آوري بيان کرده اند که موجب تحريف اين عقيده ي مذهبي گشته است.
از جمله اين تحريف ها، حکومت هاي ده ها هزار ساله ي پيامبر، اميرالمؤمنين و امام حسين (عليه السلام) و کشتن همه شياطين عالم از گذشته تا عصر رجعت در سرزميني به نام روحاء به دست اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي باشد که در بحث رجعت آن حضرت به بررسي آن مي پردازيم تا چهره ي حقيقي رجعت از اين افسانه ها پاک گردد.
محبوبيت معصومين (عليه السلام) سبب گرديده است تا برخي از دوستداران آنها رجعتشان را با غلو همراه گردانند چنان که نمونه هاي آن بيان خواهد شد. البته تحريف کنندگان خواسته اند محبوبيت آنها را افزايش دهند امّا غافل از آنکه اين کار ضربه اي بر عقايد شيعه بوده است.
شخصيت آسماني اهل بيت (عليه السلام) و نقش کليدي آنها در عالم، کمبودي ندارد که بخواهيم با جعل و تحريف آن را تدارک يا افزايش دهيم. شيخ حر عاملي در اين باره مي نويسد:
برخي از بزرگان معاصر درباره ي رجعتي که خداوند آن را به مؤمنان، پيامبر و ائمه طاهرين وعده داده است کتابي نوشته و در آن مطالب بعيدي آورده است که معلوم نيست آنها را از کجا نقل کرده است، از کتاب هاي معتبر مي باشد يا غير معتبر و اين سبب گرديده است که بعضي از شيعيان از قبول آن باز ايستند و اصل آن را انکار کنند. (2)
يکي از معارف فخيم شيعه که ريشه در قرآن، رواياتِ متواتر و اجماع شيعه دارد رجعت است؛ رجعتي که ماهيت افشاگرانه داشته و نويد بازگشت حقّ به صاحبان حقّ را مي دهد؛ نويد حاکميت و عزّت اهل بيت (عليه السلام) بر زمين و فراگير شدن مذهب آنها را دارد به گونه اي که تلوّن و رنگارنگي انديشه هاي اسلامي به وحدت انديشه يعني راه اهل بيت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مبدل خواهد شد و کساني که سبب جدايي مردم از جانشينان حقيقي پيامبر (صلي الله عليه و آله) شدند و بر آنها ستم کردند با رجعتِ به دنيا مورد مؤاخذه قرار مي گيرند.
رجعت به خاطر برخورداري از ويژگي هاي خاصي که از آن ياد شد چنان مورد مخالفت قرار گرفت که با هيچ پديده مذهبي در عالم اسلام به اندازه رجعت مخالفت نشد. يکي از مظاهر اين مخالفت ها تحريف رجعت بود که در قالب جعل روايات و تفسيرهاي نادرست صورت گرفت و اکنون هم بدون توجّه به مصالح جهان اسلام ادامه دارد.
امّا مصلحان عالم تشيع وظيفه خود مي دانند رجعت را به صورت منطقي و به دور از هر گونه تضعيفِ مذاهب اسلامي تبيين کنند تا پيروان اسلام از نيل به معارف دين خدا محروم نمانند و به وقايعي که جهان به سوي آنها در حرکت است آگاه کردند. بنابراين از علما و محققين اهل سنت انتظار داريم که عقيده ي افتخارآميز رجعت را که شيعه از کتاب و سنّت يعني محمّد و آل محمّد که شخصيت هاي آسماني اسلام به شمار مي روند گرفته است تضعيف نکنند و عامه مردم را در اين باره به خطا نيندازند به ويژه اينکه منطق قوي شيعه را در اين باره مشاهده مي کنند.
مگر اين تضعيف ها و مخالفت هاي غير عالمانه چه سودي براي اسلام داشته است که اکنون دنبال شود؟ آيا وقت آن نرسيده است که به عقايد يکديگر احترام گذاريم و وحدت و برادري خود را در جهان اسلام و در برابر دشمنانِ دين خدا که هر روز توطئه اي از شکم هميشه آبستن آنها متولد مي شود حفظ کنيم؟ رجعت از دو حال خارج نيست يا تحقق مي يابد و يا تحقق نمي يابد، اگر تحقق مي يابد اين اندازه مخالفت چرا و اگر تحقق نمي يابد اين اندازه جنجال چرا؟
تحريف هاي لفظي رجعت، به رجعت معصومين (عليه السلام) مربوط مي شوند که ما به تناسب، آنها را در رجعت هاي ويژه و فصل هاي پاياني اين کتاب مورد بحث قرار خواهيم داد و در اينجا تنها به يک مورد که در فصل هاي ديگر به آن اشاره نکرده ايم مي پردازيم. اين تحريف به طرح کاذب زنده بودن اميرالمؤمنين (عليه السلام) تا هنگام رجعت آن حضرت توسط برخي از نويسندگان اهل سنت مربوط مي گردد که آورده اند:
طائفة من الرافضة يقولون ان علي بن ابي طالب مستتر في السحاب فلا يخرج مع من خرج من ولده حتي ينادي مناد من السماء: اخرج مع فلان.(3)
گروهي از رافضي ها مي گويند علي بن ابي طالب در ابرها پنهان است و با فرزندش (مهدي عليه السلام) که خروج مي کند خارج نمي شود تا آنکه منادي از آسمان ندا دهد با فلاني خارج شو.
معلوم نيست که اين گروه رافضي، کدام گروه از شيعه است و در چه کتابي چنين سخن بي پايه اي را مطرح کرده است که با يک جماه مبهم و کلي همه ي شيعه را تضعيف و رجعت را تحريف مي کنند.
روايت ديگري را آورده اند که عمرو بن عاصم گويد:
به حسن بن علي گفته شده عدّه اي از شيعيان علي (عليه السلام) گمان دارند که او جنبنده زمين است و قبل از روز قيامت برانگيخته مي شود. حضرت فرمود: دروغ مي گويند اينها شيعه او نيستند، اينها دشمن او هستند، اگر ما چنين چيزي مي دانستيم (که او زنده است) ميراث او را تقسيم نکرده و با همسران او ازدواج نمي کرديم. (4)
اگر مراد اهل سنت از نقل بخش دوم اين روايت آن است که اميرالمؤمنين (عليه السلام) زنده نيست و اگر زنده بود ميراث او تقسيم نمي شد ما هم با آن موافقيم امّا اينکه بخواهند جنبده ي زمين بودن اميرمؤمنان (عليه السلام) را که جزء معارف شيعه به شمار مي رود مورد خدشه قرار دهند و ادعاي شيعه را در ارتباط با رجعت او تکذيب کنند نقل آنها يک تحريف در رجعت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است.
البته اين روايت داراي اشکال هايي است که معلوم مي گردد از امام حسن (عليه السلام) صادر نشده است؛ چه اين که مهم ترين ويژگي رجعت زنده شدن است و نه زنده بودن که مسائل نفي ارث و ازدواج با همسران آن حضرت را در پي داشته باشد.
نويسنده: محمد رضا اکبري
منبع مقاله :
اکبري، محمد رضا، (1390)، عصر شکوهمند رجعت، قم: انتشارات مسجد مقدّس جمکران، چاپ دوم
پي نوشت ها :
1- الصحاح، ج 4، ص 1343.
2- الايقاظ من الهجعة، ص 35.
3- صحيح مسلم، ج1، ص 16.