0

جهان پس ازحاکميت امام حسين (عليه السلام) در عصر رجعت

 
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:جهان پس ازحاکميت امام حسين (عليه السلام) در عصر رجعت
یک شنبه 1 آذر 1394  12:27 PM

جهان پس ازحاکميت امام حسين (عليه السلام) در عصر رجعت(2)

 

 

جهان پس ازحاکميت امام حسين (عليه السلام) در عصر رجعت(2)

 

حاکميت حضرت مهدي (عليه السلام)

حکومت دوباره ي حضرت مهدي (عليه السلام) بر جهان، احتمال ديگري است که مي تواند پس از امام حسين (عليه السلام) مطرح گردد. امّا مقدمه اين حکومت، رجعت آن حضرت است تا در پرتو آن چنين حکومتي در جهان شکل گيرد. بنابراين براي تحقق حاکميت امام زمان (عليه السلام) بايد رجعت او اثبات گردد و در اينجا به بررسي رجعت آن حضرت مي پردازيم.

رجعت يک امر الهي است که داراي فلسفه و اهداف خاصي مي باشد و مهم ترين آنها حاکميت مؤمنان و عذاب کفاري است که از ايمان و کفر خالص برخوردارند و اين امر مهم در عصر شکوهمند ظهور مهدي آل محمّد (عليه السلام) و به دست مقتدر او به وقوع مي پيوندد.

از اين رو نيازي به بازگشت او به دنيا جهت اين حاکميت نمي باشد چنان که ساير معصومين (عليهم السلام) هم پس از رجعت در عصر ظهور، رجعت ديگري نخواهند داشت؛ زيرا آنها هم در عصر ظهور به اهداف رجعت دست مي يابند. بله حکومت امام حسين (عليه السلام) پس از حضرت مهدي (عليه السلام) نيز دليل خاصي دارد و مثل بسياري از امور ديگرِ او جزء موارد استثنايي آن حضرت است که شايد همه آنها از واقعه ي کربلا نشأت گيرد.

بنابراين آنچه بيان گرديد فلسفه و اهداف رجعت در ارتباط با حضرت مهدي (عليه السلام) مطرح نيست پس رجعتي براي او نخواهد بود و در نتيجه حاکميت او هم پس از امام حسين (عليه السلام) که فرع بر رجعت او مي باشد منتفي مي باشد؛ چه اينکه دليل معتبري هم براي رجعت و حاکميت او در دست نداريم.

البته اگر دليل معتبري وجود داشت همان گونه که رجعت دوباره ي اميرالمؤمنين و امام حسين (عليه السلام) و حکومت آن حضرت را پس از حضرت مهدي (عليه السلام) پذيرفتيم، رجعت و حکومت او را هم پس از حسين بن علي (عليه السلام) مي پذيرفتيم.

پاسخ به چند اشکال

اشکال اوّل

رواياتي وارد شده است که به رجعت ائمه (عليه السلام) تصريح کرده اند و حضرت مهدي (عليه السلام) يکي از ائمه (عليهم السلام) مي باشد بنابراين او هم رجعت خواهد کرد.

و پاسخ ما به اين اشکال آن است که ادله اي که درباره ي رجعت ائمه (عليهم السلام) وارد شده است و همه آنها را در بحث رجعت ائمه (عليهم السلام) بيان کرديم به رجعت آنها در عصر ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) اشاره دارند و نظر علماي شيعه هم اين است که بنابر روايات، ائمه (عليهم السلام) در عصر ظهور امام زمان (عليه السلام) رجعت مي کنند چنان که در اين کتاب هم به اثبات رسيد.

وقتي آنچه از روايات به ذهن تبادر کند رجعت ائمه (عليهم السلام) در عصر ظهور باشد رجعت آن حضرت در عصر ظهور خود که زنده است مفهومي نداشته و تخصصاً از تحت روايات رجعت ائمه (عليهم السلام) خارج است و دليل ديگري هم درغير زمان رجعت ائمه (عليهم السلام) براي بازگشت آن حضرت نداريم.

غيبت و ظهور امام زمان (عليه السلام) و اتصال زمان حيات او به عصر رجعت، او را در مواردي استثنا کرده است که از جمله آنها عدم رجعت آن حضرت است و بر همين اساس، ادله رجعت ائمه (عليهم السلام) از رجعت آن حضرت منصرف است و آنچه از اين ادله به ذهن تبادر مي کند رجعت اماماني است که دنيا را وداع گفته اند؛ پس اگر امامي دنيا را وداع نگفته است رجعتي هم نخواهد داشت.

بله اگر زمان رجعت آن حضرت را پس از عصر ظهور بدانيم چنان که نظر اشکال کننده همين است خواهيم گفت: ما دليل خاصي بر رجعت او پس از عصر ظهور نداريم و در دلايل رجعت ائمه (عليهم السلام) هم که سند بازگشت آنهاست به چنين تفاوت زماني اشاره اي نشده است بلکه تنها يک رجعت در عصر ظهور به ذهن تبادر مي کند و اين نشان مي دهد رجعتي وراي رجعت ائمه (عليهم السلام) پس از عصر ظهور براي حضرت مهدي (عليه السلام) وجود ندارد.

اشکال دوم

رواياتي وارد شده است که هر مؤمني يک مرگ و يک قتل دارد و کساني که رجعت مي کنند اگر مرده بودند کشته مي شوند و اگر به قتل رسيده بودند مي ميرند.

امام باقر (عليه السلام) فرمود:

مَن قُتِلَ يَنشُرُ حَتّي يَمُوتَ وَ مَن مَاتَ يَنشُرُ حَتّي يُقتَلَ.(14)

کسي که کشته شده است برانگيخته مي شود تا بميرد و کسي که مرده است برانگيخته مي شود تا کشته شود.

بر اساس اين روايت و نظير آن، امام زمان (عليه السلام) هم که از ايمان خالص برخوردار است بايد رجعت کند تا داراي يک مرگ و يک قتل باشد.

پاسخ به اين اشکال هم آن است که آنچه از اين روايات براي مردنِ کشته شدگان يا کشته شدنِ مردگان به ذهن تبادر مي کند عصر ظهور است و چون در اين زمان حضرت مهدي (عليه السلام) زنده است رجعت او مفهومي ندارد. بنابراين، آن حضرت و همه کساني که در هنگام رجعت مردگان در قيد حيات هستند تخصصاً از عموم روايات ياد شده خارجند.

اشکال سوم

دعاهايي وارد شده است که به رجعت امام زمان (عليه السلام) تصريح دارند و بنابر اين دعاها آن حضرت رجعت خواهد کرد.

و پاسخ ما اين است که رجعت امام زمان (عليه السلام) به ويژه اينکه با حکومت آن حضرت همراه باشد چيزي نيست که با يک يا چند دعاي بدون سند يا با سند ضعيف به اثبات رسد.

ادعاي رجعت براي امام زمان (عليه السلام) با تکيه بر يک دعا، ادعايي غير عالمانه و بدون اساس علمي و تحقيقي است و به برداشت هاي سطحي دامن مي زند. رجعت آن حضرت امري است که بدون سند معتبر، صريح و بدون ابهام و احتمال به اثبات نمي رسد.

امّا نمونه ي دعايي که در نوشته هاي اخير(15) براي اثبات رجعت امام زمان (عليه السلام) به آن استناد شده است دعاي ذيل است:

أَللّهمّ صَلِّ عَلَيهِ و عَلي جَميعِ آبائِهِ، و اجعَلنا مِن صَحبِهِ وَ اُسرَتِهِ، وَ ابعثنا فِي کَرَّتِهِ حَتّي نَکونَ فِي زَمانِهِ مِن أعوانِهِ، اَللّهمَّ أَدرِک بِنا قِيامَهُ وَ أَشهِدنا اَيّامَهُ و صَلِّ عَلَيهِ....(16)

خدايا بر او (قائم) و همه پدرانش درود فرست و ما را از ياران و کسان او قرار ده و در بازگشت او برانگيز تا در زمان او از يارانش باشيم. خدايا ما را در قيام و ايام حکومتش حاضر گردان و بر او درود فرست.

اين دعا سند ندارد و به هيچ يک از معصومين (عليهم السلام) هم منسوب نيست. تنها در کتاب مصباح المتهجد و کتاب هايي که از آن نقل کرده اند آمده است: مستحب است اين دعا در روز بيست و پنجم ذي القعده که روز دحوالارض است خوانده شود. بنابراين، دعاي ياد شده کمترين اعتباري جهت استدلال و اثبات مسأله ي مهمي چون رجعت حضرت مهدي (عليه السلام) ندارد.

همچنين کرَة معاني مختلفي نظير حمله، يورش، رجعت و دولت دارد و سياق واحد جمله هاي اين دعا که درباره ي عصر ظهور است اقتضا دارد کرّة به معناي دولت باشد و همه ي اين جمله ها به عصر ظهور و دولت حضرت مهدي (عليه السلام) مربوط گردد و دست کم با احتمال معناي دولت براي کلمه کرّة نمي توان به آن استدلال کرد.

5- بازگشت به وضعيت پيش از ظهور

وضعيت ديگري که مي تواند پس از امام حسين (عليه السلام) مطرح شود بازگشت به اوضاع پيش از ظهور يعني حاکميت ستمگران بر زمين و محدوديت حجت خدا و يا قرار گرفتن او در پس پرده ي غيبت است.

امّا تحقق وضعيت پيش از ظهور با چند اشکال روبروست که به آنها اشاره مي کنيم:

1- بازگشت به وضعيت پيش از ظهور مثل هر احتمال ديگري که در آن آينده تاريخ ترسيم مي شود نيازمند دليل روشن و معتبر است و ما دليلي بر اين بازگشت نداريم.

2- بازگشت به وضعيت قبل از ظهور يک سير قهقهرايي است که نمي توان آن را به پروردگار حکيم نسبت داد.

3- چنين بازگشتي پس از حاکميت حقّ بر زمين و نزديک شدن قيامت فلسفه صحيحي ندارد.

6- برپايي قيامت

تاکنون پنج وضعيت از اوضاع شش گانه ي پس از امام حسين (عليه السلام) مورد بحث قرار گرفت و هيچ کدام به اثبات نرسيد؛ بنابراين راهي جز احتمال آخر يعني برپايي قيامت نخواهد بود و اقتضاي طبيعي تاريخ پايان عالم هم چنين است؛ زيرا وقتي پس از حاکميت امام حسين (عليه السلام) حاکميت ديگري نباشد وعده ي الهي بر رسيدن پايان عالم فرا مي رسد چه اينکه حسن بن سليمان حلي در توضيح اين روايت امام صادق (عليه السلام) آخر من يموت الامام (عليه السلام)(17 (آخرين کسي که مي ميرد امام (عليه السلام) است) مي نويسد:

المراد بالامام هنا، الّذي هو آخر من يموت، الحسين (عليه السلام).(18)

دراينجا مراد ازامام آخرين کسي است که مي ميرد حسين (عليه السلام) است.

البته بنابر روايت موثق جابر که از امام باقر (عليه السلام) نقل مي کند اميرالمؤمنين (عليه السلام) در عصر حکومت امام حسين (عليه السلام) رجعت مي کند و اين احتمال وجود دارد که تا پايان حکومت او زنده باشد و يا دوباره پس از رحلت او رجعت کند و پس از غسل و دفن او که بر عهده ي امام معصوم است از زمين برداشته شود و قيامت برپا گردد. دراين صورت اميرالمؤمنين (عليه السلام) آخرين حجت خدا مي باشد که از زمين رخت بر مي بندد چه اينکه از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نقل شده است که فرمود:

خداوند در شب معراج به من فرمود: اي محمّد! علي آخرين نفر از ائمه است که جان او را مي گيرم.(19)

البته آخرين حجت بودن اميرالمؤمنين (عليه السلام) تأثيري در برپايي قيامت پس از حکومت امام حسين (عليه السلام) ندارد؛ زيرا همان گونه که در فصل رجعت اميرمؤمنان (عليه السلام) بيان گرديد رجعت آن حضرت با حاکميت او همراه نخواهد بود و زمان زيادي به طول نمي انجامد و در هر صورت آخرين حاکم زمين امام حسين (عليه السلام) است چرا که هيچ حاکميتي پس از او به اثبات نرسيد.

نويسنده: محمد رضا اکبري

منبع مقاله :

اکبري، محمد رضا، (1390)، عصر شکوهمند رجعت، قم: انتشارات مسجد مقدّس جمکران، چاپ دوم


 

پي نوشت ها :

14- تفسير العيّاشي، ج 1، ص 202.

15- رجعت يا حيات دوباره، ص 146.

16- مصباح المتهجد، ص 670.

17- الکافي، ج1، ص 180.

18- مختصر بصائر الدرجات، ص 211.

19- همان منبع، ص 535.

 

تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها