0

سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)

 
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)
یک شنبه 1 آذر 1394  12:20 PM

سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)-قسمت دوم

 

 

سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)-قسمت دوم

 

در اين فصل برخي روايات را در اين زمينه يادآور مي شويم:

1. ايرانيان

از روايات فهميده مي شود که تعداد قابل توجهي از سپاهيان مخصوص و ارتش مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از ايرانيان هستند و از آنان با تعبيرهاي، اهل ري، اهل خراسان، گنج هاي طالقان، قمي ها، اهل فارس و ... ياد شده است.

امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند: نيروهايي با پرچم هاي سياه- که از خراسان قيام کرده اند- در کوفه فرود مي آيند و هنگامي که حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در شهر مکه ظهور مي کند، با آن حضرت بيعت مي کنند . (14)

امام باقر (عليه السلام) مي فرمود: ياران حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سي صد و سيزده نفرند و از فرزندان عجم ( غير عرب ) مي باشندم. (15)

عبدالله بن عمر مي گويد: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: خداوند قدرت شما ( مسلمانان ) را از عجمها قرار مي دهد؛ آنان شيراني هستند که هرگز ار رزمگاه نمي گريزند. شما ( عرب ها ) را مي کشند و دارائي هاي تان را مي برند . (16)

حذيقه نيز از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) روايتي به همين مضمون نقل مي کند. (17) البته در دلالت اين روايت جاي انديشه و اشکال است. بر پايه ي روايات، روزي فرا مي رسد که ايرانيان براي گسترش اسلام و بازگرداندن عرب ها به اسلام، بر آنان شمشير مي کشند و مخالفان را گردن مي زنند. وضعيت عرب ها در آن روزگار بسيار ناخوشايند است و روزهاي سخن و ناگواري را در پيش دارند.

هر چند عجم به غيرعرب گفته مي شود، ولي به طور قطع ايرانيان را نيز در بر مي گيرد. بر اساس رواياتي ديگر، در زمينه سازي عملياتي که پيش از ظهور و به هنگام قيام حضرت مهدي صورت مي گيرد، ايرانيان نقش اساسي دارند و تعداد فراواني از جنگ آوران را تشکيل مي دهند.

در خطبه اي که علي (عليه السلام) درباره ي ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و مليت آنها، ايراد کرده است، نام برخي از شهرهاي ايران ذکر شده است.

اصبغ بن نباته مي گويد: امير مؤمنان (عليه السلام) خطبه اي ايراد کرد و در ضمن آن،حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و يارانش را- که همراه حضرت قيام مي کنند- برشمرد و فرمود: از اهواز يک نفر؛ از شوشتر يک نفر؛ از شيراز سه نفر به نام هاي حفص، يعقوب و علي؛

از اصفهان چهار نفر به نام هاي موسي، علي، عبدالله و غلفان؛ از بروجرد يک نفر بهنام قديم؛ از نهاوند يک نفر به نام عبدالرزاق؛ از همدان (18) سه نفر به نام هاي جعفر، اسحاق و موسي؛ از قم ده نفر که هم نام اهل بيت رسول خدا هستند ( و در حديثي ديگر هيجده نفر ذکر شده است)؛

از شيروان يک نفر؛ از خراسان يک نفر به نام دريد و نيز پنج نفر که هم نام اصحاب کهف هستند؛ از آمل يک نفر؛ از جرجان يک نفر؛ از دامغان يک نفر؛ از سرخس يک نفر؛ از ساوه يک نفر؛ از طالقان بيست و چهار نفر؛ از قزوين دو نفر؛ از فارس يک نفر؛ از ابهر يک نفر؛ از اردبيل يک نفر؛ از مراغه سه نفر؛ از خوي يک نفر؛ از سلماس يک نفر؛ از آبادان سه نفر؛ از کازرون يک نفر .

پس امير مؤمنان (عليه السلام) فرمود: پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سي صد و سيزده نفر از ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به تعداد ياران بدر را براي من بر شمرد و فرمود: خداوند آنان را، در کم تر از يک چشم به هم زدن از مشرق و مغرب زمين، در کنار کعبه گرد مي آورد . (19)

چنان که مشاهده مي کنيد از سي صد و سيزده نفر سپاه مخصوص حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)- که در آغاز قيام همراه آن حضرت هستند- هفتاد و دو نفر از شهرهاي کنوني ايران مي باشند و اگر طبق نقلي که دلائل الامامه (20) طبري آمده است، محاسبه مي شود، يا نام شهرهايي که در آن روزگار از ايران بوده است، آورده شود، تعداد ايرانيان از اين نيز بيش تر مي شود.

در اين روايت گاهي نام شهري دوبار آمده است يا اين که نام چند شهر از يک کشور آمده است و آن گاه نام همان کشور نيز ذکر شده است.

در صورتي که روايت به طور صحيح نقل شده باشد، شايد نمايانگر تقسيمات و نام گذاري آن روزگار است و تقسيمات جغرافيايي اين عصر نمي تواند کلاک تفسير و فهم اين روايت قرار گيرد؛ زيرا نام شهرها تغيير يافته، گاهي نام يکي از شهرها، در روزگار کنوني بر کشوري گفته مي شود.

نکته ي ديگر اين که با تطبيق دادن نام شهرها بر نقشه جغرافيايي کنوني جهان، شايد بتوان نتيجه گرفت که ياوران حضرت در سراسر جهان پراکنده هستند و ممکن است واژه افرنجه- که در روايت آمده است- اشاره به مغرب زمين باشد. اگر اين تطبيق و سخن صحيح باشد، روايت با جمله لو خليت قلبت مصداق و معنا پيدا مي کند؛ زيرا زمين در هيچ دوراني از افراد نيک تهي نمي گردد وگرنه سرنگون و نابود مي گردد.

و طبق روايت ابن طاوس، دو نفر از بصره، يک نفر از اهواز؛ يک نفر از عسکر مکرم (21)؛ يک نفر از شوشتر؛ يک نفر از دورق (22)؛ يک نفر از باسيان (23)؛ نام او علي است؛ سه نفر از بشم (24) به نام هاي احمد و عبدالله و جعفر؛ دو نفر از عمان به نام هاي محمد و حسن؛ دو نفر از سيراف به نام هاي شداد و شديد؛ سه نفر از شيراز به نام هاي حفص و يعقوب و علي؛

چهار نفر از اصفهان به نام هاي موسي و علي و عبدالله و غلفان؛ يک نفر از إيذج (25) به نام يحيي؛ يک نفر از مرج العرح به نام داوود؛ يک نفر از کرخ (26) به نام عبدالله؛ يک نفر از بروحس (27) به نام قديم؛

يک نفر از نهاوند (28) به نام عبدالرزاق؛ دو نفر از دينور به نام هاي عبدالله و عبدالصمد؛ سه نفر از همدان به نام هاي جعفر و اسحاق و موسي؛ دو نفر از قم همنام با اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم): يک نفر از خراسان به نام دريد؛ پنج نفر از دفن (29) هم نام اصحاب کهف؛ يک نفر از آمد (30)؛ يک نفر از آمل؛ يک نفر از جرجان؛ يک نفر از هرات؛ يک نفر از بلخ؛ يک نفر از قراح (31)؛ يک نفر از عانه؛ يک نفر از دامغان؛ يک نفر از حرحس (32)؛ سه نفر از سفنارس (33)؛

يک نفر از ساوه؛ يک نفر از سمرقند؛ بيست و چهار نفر از طالقان، همان هايي هستند که پيامبر اکرم درباره شان فرمود: در خراسان گنج هايي است که نه طلا و نه نقره است، بلکه مردهايي هستند که خدا و رسول او آنها را در روز مقرر گرد هم مي آورد؛ دو نفر از قزوين؛ يک نفر از فارس؛ يک نفر از ابهر؛ يک نفر از برجان (34) از [طايفه] جموح؛ يک نفر از ساج (35)؛

يک نفر از صريح (36)؛ يک نفر از اردبيل؛ يک نفر از بريل(37)؛ يک نفر از تدمر (38)؛ يک نفر از أرمنييه؛ يک نفر از دبيل (39)؛ يک نفر از ندليس (40)؛ يک نفر از نشور (41)؛ يک نفر از برکري؛ يک نفر از أرجيش (42)؛ يک نفر از منازجرد (43)؛ يک نفر از خلاط (44)؛ يک نفر از قاليقلا (45)؛

سه نفر از واسط؛ ده نفر از زوراء؛ چهار نفر از کوفه؛ يک نفر از قادسيه؛ يک نفر از سورا (46)؛ يک نفر را صراه؛ يک نفر از نيل؛ يک نفر از صيداء؛ يک نفر از جرجان؛ يک نفر از قصور؛ يک نفر از انبار؛ يک نفر از عکبري؛ يک نفر از حبار (47)؛ يک نفر از تبوک؛ يک نفر از جامده (48)؛ سه نفر از آبادان؛ سه نفر از حديثه موصل (49)؛ يک نفر از معلثايا (50)؛ يک نفر از نصيبين (51)؛ يک نفر از اردن؛ يک نفر از فارقين؛ يک نفر از لامد (52)؛ يک نفر از رأس عين (53)؛ يک نفر از رقه؛ يک نفر از حران؛ يک نفر از باليس (54)؛ يک نفر از منبح (55)؛ سه نفر از طرطوس (56)؛ يک نفر از قصر (57)؛ يک نفر از أذنه (58)؛ يک نفر از خمري؛ يک نفر از عرار (59)؛

يک نفر از قورص؛ يک نفر از انطاکيه؛ سه نفر از حلب، دو نفر از حمص؛ چهار نفر از دمشق؛ يک نفر از سوريه؛ دو نفر از قسوان؛ يک نفر از قيمون (60)؛ يک نفر از اصوريه (61)؛ يک نفر از کرار (62)؛ يک نفر از اذرح (63)؛ يک نفر از عائر (64)؛ يک نفر در لاکار (65)؛ دو نفر در بيت المقدس؛ يک نفر در رمله (66)؛ يک نفر از صور؛ يک نفر از عرفات؛ يک نفر از عسقلان؛ يک نفر از غزه؛ چهار نفر از فسطاط؛ يک نفر از بس (67)؛ يک نفر از دمياط (68)؛ يک نفر از محله (69)؛ يک نفر از اسکندريه؛ يک نفر از برقه (70)؛ يک نفر از طنجه (71)؛ يک نفر از آفرنجه (72)؛ يک نفر در قيروان (73)؛

پنج نفر از سوس دور (74)؛ دو نفر از قبرس؛ سه نفر از حميم؛ يک نفر از قوس (75)؛ يک نفر از عدم؛ يک نفر از علاقي (76)؛ ده نفر از شهر مدينه ي پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)؛ چهار نفر از مکه مکرمه؛ يک نفر از طائف؛ يک نفر از دبر (77)؛ يک نفر از شيروان؛ يک نفر از زبيد (78)؛ دو نفر از صبرا؛ يک نفر از احساء؛ يک نفر از قطيف؛ يک نفر از هجر؛ يک نفر از يمامة... (79) و (80).

البته بعضي شهرها تکرار شده و بعضي از شهرها غير واقع و بدون نقطه آمده که شايد از اغلاط و اشتباهان نسخه بردارها بوده است. به هر حال در صورت صحت سند، تعداد افرادي که از هر نقطه اي به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ملحق مي شود و اعضاي اوليه را تشکيل مي دهند بيان مي کند. و شايد اين نام ها استعاره و رمزي باشد، و آنان نام هاي ديگري داشته باشند.

روايت طولاني و مفصل است، و ما مورد نياز را آورديم و به آن بسنده کرديم.

نويسنده: نجم الدين طبسي

منبع مقاله :

طبسي، نجم الدين؛ (1385)، دولت موعود، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ ششم


 

پي نوشت ها:

14- الباقر (عليه السلام) : تنزل الرايات السود- التي تخرج من خراسان- الکوفة. فإذا ظهر المهدي بمکة بعث إليه بالبيعة . ابن حماد، فتن، ص 85؛ عقد الدرر، ص 129؛ الحاوي للفتاوي، ج2، ص 69.

15- الباقر (عليه السلام) : أصحاب القائم ثلاث مائة و ثلاث عشر رجلاً أولاد العجم . نعماني، غيبة، ص 315؛ اثبات الهداة، ج3، ص 547؛ بحار الانوار، ج52، ص 369.

16- عن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم): يملأ الله عزوجل أياديکم من الأعاجم و يصيرون أسداً لا يفرون، يضربون أعناقکم، و يأکلون فيئکم . فردوسي الاخبار، ج5، ص 366.

17- حذيفة : يوشک أن يملأ الله أيديکم من العجم، و يجعلهم أسداً لا يفرون، فيضربون رقابکم و يأکلون فيئکم .

من المحتمل قواي أن الرواية الأخير و قبلها إشارة إلي تحالف القوي الکافرة و هجماتهم الشرسة ضد مصالح الإسلاام و المسلمين. و ليست مرتبطه بالحرکات الممهدة و الموطئة لدولة المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف). عبدالرزاق، مصنف، ج11، ص 385؛ المعجم الکبير، ج7، ص 268؛ حلية الاولياء، ج3، ص 24؛ فردوس الاخبار، ج5، ص 445.

18- احتمال دارد که منظور قبيله همدان از قبايل عرب باشد.

19- دلائل الامامة، ص 316.

20- دلائل الامامة، ص 316.

21- يکي از شهرهاي خوزستان منسوب به مکرم بن معزاء است. ( معجم البلدان، ج4، ص 123 ).

22- يکي از شهرهاي خوزستان است، و به آن دورق الفرس نيز مي گويند. همان، ج2، ص 483.

23- يکي از روستاهاي خوزستان است، همان، ج1، ص 322.

24- حمويي مي گويد: منطقه اي بين ري و طبرستان و از مناطق سردسير است. همان، ص 428.

25- امروز به آن ايذه مي گويند. فرهنگ معين، ج5، ص 206؛ معجم البلدان، ج2، ص 288.

26- کرخ ظاهراً اسم غير عربي و اصلاً نبطي است. ولي نام مکان هاي متعددي است که بيش تر آنها در عراق واقع شده. کرخ يا جدا، همان کرخ سامر است، و کرخ بصره، و کرخ بغداد، و کرخ جدان در خانقين، و کرخ رقه و کرخ ميسان در استراباد و کرخ عبرتا، و کرخ خوزستان، کرخه. معجم البلدان، ج4، ص 450.

27-چنين آمده است.

28- از شهرهاي نزديک کرمانشاه است. همان، ج2، ص 544.

29- منطقه اي است نزديک به نجران ( حجاز ). همان، ص 578.

30- بزرگ ترين شهر از شهرهاي دياربکر ترکيه است. همان، ج1، ص 57.

31- يکي از محله هاي بغداد است. همان، ج4، ص 315.

32- بدون نقطه آمده است.

33- بدون نقطه آمده است.

34- از نواحي خزر مي باشد. همان، ج1، ص 372.

35- شهري معروف بين کابل و غزنين، همان، ج3، ص 170.

36- بدون نقطه آمده است.

37- از شهرهاي اندلس. همان، ج1، ص 407.

38- از شهرهاي شام است. همان، ج2، ص 17.

39- بين يمن و يمامه، همان، ص 438.

40- مقصود بدليس از شهرهاي ترکيه است. همان، ج1، ص 358.

41- از روستاهاي دينور در کرمانشاه است. همان، ج5، ص 286.

42- از شهرهاي باستاني ارمنيه ي ترکيه است. همان، ج1، ص 144.

43- از شهرهاي معروف ارمنييه ي ترکيه است. همان، ج5، ص 202.

44- از روستاهاي معروف ارمنييه ي ترکيه است. همان، ج2، ص 380.

45- از شهرهاي اطراف ارمنييه است. همان، ج4، ص 299.

46- از نواحي نزديک به شهر حله است. همان، ج3، ص 278.

47- در اصل، چنين آمده است.

48- از روستاهاي بزرگ اطراف بصره است. همان، ج2، ص 95.

49- از نواحي موصل است. همان، ص 230 و ج5، ص 158.

50- از نواحي موصل است. همان، ص 230 و ج5، ص 158.

51- بين راه موصل و شام است. همان، ج5، ص 288.

52- محتمل است آمد و يا لامرد باشد.

53- از نواحي و مناطق موصل است. همان، ج3، ص 14.

54- ميان حلب و رقه واقع شده است. همان، ج1، ص 328.

55- از شهرهاي روم است. همان، ج5، ص 205.

56- از شهرهاي مرزي شام است. همان، ج4، ص 28.

57- بر نواحي متعددي اطلاق مي شود. همان، ج1، ص 132.

58- از شهرهاي مرزي شام است. همان، ج5، ص 144.

59- در فلات نجد واقع است. همان، ج4، ص 93.

60- از نواحي و مناطق فلسطين است. همان، ص424.

61- بدون نقطه آمده است.

62- بدون نقطه آمده است.

63- از نواحي شام است. همان، ج1، ص 129.

64- منطقه اي است در مدينه. همان، ج4، ص 73.

65- يکي از شهرهاي فلسطين است. همان، ج3، ص 69.

66- يکي از شهرهاي فلسطين است. همان، ج3، ص 69.

67- چنين آمده است.

68- از شهرهاي باستاني است و در نزديکي مصر است. همان، ج2، ص 472.

69- از شهرهاي مصر است. همان، ج5، ص 63.

70- ميان مصر و آفريقاست. همان، ج1، ص 388.

71- از شهرهاي ساحلي عربي است. همان، ج4، ص 43.

72- از شهرهاي مجاور روم، در شمال اندلس است. همان، ج1، ص 228.

73- از شهرهاي آفريقايي ( مغرب ) است. همان، ج3، ص 281.

74- از شهرهاي مغرب است. همان، ج1، ص 228.

75- يکي از دره هاي حجاز است. همان، ج3، ص 281.

76- در جنوب مصر واقع است. همان، ج4، ص 145.

77- اطراف شهر صنعاء يمن است. همان، ج2، ص 437.

78- از شهرهاي يمن است. همان، ج3، ص 131.

79- ابن طاووس، الملاحم، چاپ مؤسسه ي صاحب الأمر.

80- عن الأصبغ من نباته. قال: خطب أميرالمؤمنين علي (عليه السلام)، خطبه فذکر المهدي و خروج من يخرج معه و أسماءهم فقال له أبو خالد الحلبي: صفه لنا يا أمير المؤمنين؟ فقال علي (عليه السلام) : ألا إنه أشبه الناس خلقاً و حسناً برسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم). ألا أدلکم علي رجاله و عددهم؟ قلنا: بلي يا أميرالمؤمنين: قال: سمعت رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) قال: أولهم من البصره و آخرهم من اليمامه و جعل علي بعدد رجال المهدي و الناس يکتبون، فقال: نرجلات من البصره و رجل من الأهواز، و رجل من عسکر مکرک، و رجل من مدينه تستر. و رجل من دورق، و رجل من الباستان و اسمه علي. و ثلاثه من اسمه، أحمد و عبدالله و جعفر، و رجلان من عمان- محمد و الحسن- و رجلان منسيراف- شداد و شديد-. و ثلاثه من شيراز: -حفص و يعقوب و علي- و أربعه من أسفهان: - موسي و علي و عبدالله و غلفان-. و رجل من أبدح و اسمه يحيي، و رجل من المرج ( العرج ) و اسمه داود، و رجل من الکرخ و اسمه عبدالله و رجل من بروجرد اسمه قديم. و رجل من نهاوند و اسمه عبدالرزاقاق، و رجلان من الدينور:- عبدالله و عبدالصمد- و ثلاثه من همدان: - جعفر و اإسحاق و موسي-. و عشره من قم أسماؤهم علي أسماء أهل بيت رسول الله، و رجل من خراسان اسمه دريد، و خمسه من الذين اسماؤهم علي أهل الکهف، و رجل من آمل، و رجل من جرجان، و رجل من هراه، و رجل من بلخ، و رجل من قراح و و رجل من عانه؛ و رجل من من دامغان، و رجل من من سرخس، و ثلاثه من السيار، و رجل من ساوه، و رجل من من سمرقند، و إربعه و عشرون من الطالقان، و هم الذين ذکرهم رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و في خراسان کنوز لاذهب و لافضه، ولکن رجال يجمعهم الله و رسوله، و رجلان من قزوين، و رجل من فارس و رجل من أبهر و رجل من برجان من جموح، و رجل من شاخ، و رجل من صريح، و رجل من أردبيل، و رجل من مراد، و رجل من تدمر، و رجل من أرمينيه، و ثلاثه من المراغه و رجل من خوي، و رجل من سلسماس، و رجل من أردبيل و رجل من بدليس، و رجل من تسور، و رجل من برکري، و رجل من سرخيس، و رجل من منارجرد، و رجل من قرقيلا، و ثلاثه من واسط، و عشره من الزوراء، و أربعه من الکوفه، و رجل من القادسيه، و رجل من من سوراء و رجل من من السراه، و رجل من النيل و رجل من صيداء، و رجل من جرجان و رجل من القصور، و رجل من الأنبار، و رجل من عکبرا، و رجل من الحنانه، و رجل من تبوک و رجل من الجاممده، و ثلاثه من عبادان، و سته من حديثه الموصل، و رجل من الموصل، و رجل من مغلثايا، و رجل من نصيبين، و رجل من کازرون و رجل من فارقين، و رجل من آمد؛ و رجل من رأس العين، و رجل من الرقه، و رجل من حران، و رجل من بالس، و رجل من قبج، و ثلاثه من طرطوس، و رجل من القصر، و رجل من آدنه، و رجل من خمري، و رجل من عرار، و رجل من قورص، و رجل من أنطاکيه، و ثلاثه من حلب، و رجلان من حمص، و أربعه من دمشق، سوريه، و رجلان من قسوان، و رجل من قيموت، و رجل من صور، و رجل من کراز، و رجل من أذرح، و رجل من عامر، و رجل من دکار، و رجل من بين المقدس، و رجل من الرمله... و رجلان من عکا. و رجل من صور، و رجل من عرفات، و رجل من عسقلان، و رجل من غزه، وأربعه من الفسطاط. و رجل من قرميس، و رجل من دمياط، المحله، و رجل من الإسکندريه، و رجل من برقه، و رجل من طنجه أفرنجه، و رجل من القيروان، و خمسه من السوس الأقصي، و رجل من قبرص، و ثلاثه من حميم، و رجل من قوص، و رجل من عدن، و رجل من علالي، و عشره من مدينه الرسول (صلي الله عليه و آله و سلم) و أربعه من مکه، و رجل من الطائف، و رجل من الدير، و رجل من الشيروان، و رجل من زبيد، و عشره من مرو، و رجل من الأحساء، و رجل من القطيف، و رجل من هجر، و رجل من اليمامه- قال عليه الصلاه و السلام-؛ آحصاهم لي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) ثلاثممائه و ثلاثه عشر رجلاً بعدد اصحاب بدر يجمعهم الله من مشرقها إلي مغربها في أقل مما ينم الرجل عيناه، عند بيت الله الحرام... . ابن طاووس، ملاحم، ص 146.

 

تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها