سپاهيان امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)
یک شنبه 1 آذر 1394 12:17 PM
نيروهاي حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از مليت هاي گوناگوني تشکيل شده اند و به هنگام قيام، با شيوه ي خاصي فراخواني مي شوند. افرادي که از پيش براي فرماندهي تعيين شده اند، هدايت لشکريان و عمليات جنگي را به عهده مي گيرند.
سپاهياني که با شرايط خاصي در ارتش مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) پذيرفته مي شوند، داراي ويژگي هاي مخصوص به خود هستند. تعدادي در کادر اوليه حضور دارند و گروهي به ارتش حضرت مي پيوندند و از گروهي به عنوان گارد حفاظت نام برده شده است.
در روايات، نام افرادي را مي بينيم که يا عمليلات نظامي خاصي و يا فرماندهي تعدادي از لشکريان به آنان نسبت داده شده است. در اين قسمت به نام ها و عملکرد برخي از آنان اشاره مي کنيم:
اميرمؤمنان (عليه السلام) در خطبه اي مي فرمايد: ... آن گاه مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ، حضرت عيسي را به جانشيني خود، در عمليات تهاجمي عليه دجال بر مي گزيند. عيسي (عليه السلام) براي يافتن و سرکوبي دجال حرکت مي کند.
دجال که همه ي جهان را در سلطه خود دارد و کشاورزي و نسل بشري را نابود کرده است، مردم را به خويش مي خواند و هر کس او را بپذيرد، مورد لطف قرار مي گيرد و اگر خودداري ورزد، او را مي کشد. سراسر جهان، جز مکه، مدينه و بيت المقدس را در هم نورديده است و همه فرزندان نامشروع از شرق و غرب جهان پيرامونش گرد آمده اند.
دجال به سوي حجاز حرکت مي کند و عيسي (عليه السلام) در گردنه ي هرشا به او مي رسد و فريادي هولناک بر او مي کشد و ضربه اي سخت بر او فرود مي آورد و او را در شعله هاي آتش ذوب مي کند؛ آن سان که سرب در آتش ذوب مي شود . (1)
فرود آوردن ضربه اي که ذوب شدن دجال را در پي دارد، شايد در اثر به کارگيري مدرن ترين سلاح هاي آن روز باشد و ممکن است حکايت از اعجاز حضرت عيسي کند.
در ويژگي حضرت عيسي (عليه السلام) آمده است: او چنان ابهتي دارد که چون دشمن او را مي بيند، به ياد مرگ مي افتد؛ چنان که گويي عيسي قصد جانش را کرده است. (2)
اميرمؤمنان (عليه السلام) مي فرمايد: سفياني و صاحبان پرچم هاي سياه با يک ديگر رودرور مي شوند، در حالي که ميان آنان جواني از بني هاشم است که در کف دست چپ او خال سياهي است و در پيشاپيش لشکريان او شخصي از قبيله بني تميم به نام شعيب بن صالح است . (3) ممکن است گفته شود که دلالت بر مدعي ندارد، مگر به قرينه ي روايات ديگر.
حسن بصري مي گويد: در سرزمين ري، شخصي به نام شعيب بن صالح که چهار شانه، سبزينه و بدون ريش است، خروج مي کند. لشکري چهار هزار نفري تحت امر دارد که لباس هاي شان سفيد و پرچم هاي سياه است و آنان پيشقراول سپاهيان مهدي اند . (4)
عمار ياسر مي فرمايد: شعيب بن صالح، پرچمدار حضرت مهدي است. (5)
شبلنجي مي گويد: فرمانده ي لشکريان پيشرو حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مردي از قبيله ي بني تميم است که محاسن کمي دارد و او را شعيب بن صالح مي نامند. (6)
محمد بن حنفيه مي گويد: از خراسان سپاهي حرکت مي کند که کمربندهاي سياه و پيراهن سفيد پوشيده اند؛ جزو پيشقراولان سپاه، فرمانده اي به نام شعيب بن صالح يا صالح بن شعيب است که از قبيله ي تميم است. آنان سپاهيان سفياني را شکست داده، گريزان مي کنند و در بيت المقدس فرود مي آيند و زمينه ي حکومت حضرت مهدي را پايه ريزي مي کنند. (7)
ابو خديجه مي گويد: امام صادق (عليه السلام) مي فرمود: من از خدا خواستم که ( فرزندم ) اسماعيل را پس از من بر جاي گذارد؛ ولي خداوند نخواست و درباره ي او مقام ديگري به من بخشيد؛ وي نخستين کسي است که با ده نفر از يارانش ظهور مي کند و عبدالله بن شريک يکي از آن ده نفر است که پرچم دار اوست . (8)
امام باقر (عليه السلام) مي فرمود: گويا عبدالله بن شريک عامري را مي بينم که عمامه مشکي بر سر نهاده، دو طرف عمامه اش بين شانه هايش افتاده، با سپاهي چهار هزار نفري پيش روي قائم ما از دامنه ي و کوه بالا مي روند و همواره تکبير مي گويند . (9)
حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد: ... حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) لشکر را حرکت مي دهد تا آن که وارد عراق مي شود؛ در حالي که سپاهيان، پيشاپيش و پشت سر او حرکت مي کنند و فرمانده ي نيروهاي پيشرو، مردي به نام عقيل است و فرماندهي سپاهيان پشت سر را مردي به نام حارث عهده دار است . (10)
امام صادق (عليه السلام) از امير مؤمنان (عليه السلام) نقل فرموده است: اين شخص- جبير- در جبل الاهواز به همراه چهار هزار نفر- در حالي که سلاح ها را از نيام کشيده اند- منتظرند تا قائم اهل بيت ما ظهور کند. آن گاه اين شخص همراه حضرت و در رکابش با دشمنان خواهد جنگيد . (11)
امام صادق (عليه السلام) به مفضل فرمود: تو با چهل و چهار نفر ديگر با حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) خواهيد بود. تو در سمت راست حضرت (عليه السلام) امر و نهي مي کني و مردم در آن زمان بهتر از امروز از تو اطاعت مي کنند . (12)
امير مؤمنان (عليه السلام) ميفرمايدک اصحاب کهف براي ياري مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) خواهند آمد . (13)
نيروهاي حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از مليت هاي گوناگوني تشکيل مي شوند. در روايات، سخنان گوناگوني در اين باره وجود دارد. گاه از عجم ها به عنوان سپاهيان حضرت نام مي برند که غير عرب را در بر مي گيرد. برخي روايات نام شهرها و کشورهايي را ذکر مي کنند که سپاهيان از آن جا به ياري حضرت مي شتابند و گاهي سخن از قوم خاصي مانند توبه کنندگان بني اسرائيل، مؤمنان مسيحي و انسان هاي وارسته رجعت يافته است که به ياري حضرت مي آيند.
نويسنده: نجم الدين طبسي
منبع مقاله :
طبسي، نجم الدين؛ (1385)، دولت موعود، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ ششم
پي نوشت ها:
1- أمير المؤمنين (عليه السلام) : ثم إنه (عليه السلام) يجعل عيسي خليفته علي قتال الأعور الدجال، يخرج أميراً علي جيش المهدي يطلب الاعور الدجال و قد أهلک الحرث و النسل. و صاح علي أغلب الدنيا. و يدعو الناس لنفسه بالربوبيه، فمن أطاعه، أنعم عليه. و من أبي قتله و قد وطئ الأرض کلها إلا مکه و المدينه و بيت المقدس و قد أطاعه جميع أولاد الزني من مشارق الأرض و مغاربها. ثم يتوجه إلي أرض الحجاز، فيلحقه عيسي علي ( عقبه هرشا ) فيزعق عليه عيسي زعقه و يتبعها بضربه، فيذوب الدجال کما يذوب الرصاص في التار . الشيعه و الرجعه، ج1، ص 167.
2- و يلقي عليه مهابه الموت . ابن حماد، فتن، ص 161.
3- علي (عليه السلام) يلتقي السفياني ذا الرايات السود، فيهم شاب من بني هاشم في کفه اليسري خال و علي مقدمته رجل من بني تميم يقال له: شعيب بن صالح... ابن حماد، فتن، ص 86؛ عقد الدرر، ص 127؛ کنز العمال، ج14، ص 588.
4- عن الحسن: يخرج بالري رجل ربعه، أسمر مولي لبني تميم، کوسج يقال له: شعيب بن صالح في أربعه آلاف ثيابهم بيض، و راياتهم سود، يکون مقدمه للمهدي . ابن طاووس، ملاحم، ص53؛ عقد الدرر، ص 130؛ الشيعة و الرجعة، ج1، ص 210.
5- يقول الشبلنجي: إن علي مقدمه جيشه- أي المهدي- رجلاً من تميم خفيف اللحية، يقال له: شعيب بن صالح . ابن طاووس، ملاحم، ص 53؛ الشيعة و الرجعة، ج1، ص 211.
6- نور الابصار، ص 138؛ الشيعة و الرجعة، ج1، ص 211.
7- عن محمد بن الحنفية: ثم يخرج من خراسان أخري سوداء، قلانسهم سود، و ثيابهم بيض علي مقدمتهم رجل يقال له: شعيب بن صالح أو صالح بن شعيب من تميم، يهزمون أصحاب السفياني حين ينزل بيت المقدس، يوطئ للمهدي سلطانه . ابن حماد، فتن، ص 84؛ ابن المنادي، ص 47؛ دارمي، سنن، ص 98؛ عقدالدرر، ص 126؛ ابن طاووس، فتن، ص 52.
8- عن ابي خديجة الجمال، قال: سمعت أبا عبدالله (عليه السلام) يقول: إني سألت الله في إسماعيل أن يبقيه بعدي، فأبي ولکنه قد أعطاني منه منزلهً أخري أنه أول منشور في عشره من أصحابه، و منهم عبدالله بن شريک العامري. و هو صاحب لوائه . الايقاظ من الهجعه، ص 266؛ ر.ک: کشي، اختيار معرفه الرجال، ص 217؛ ابن داود، رجال، ص 206.
9- عن أبي جعفر (عليه السلام) : کأني بعبد الله بن شريک العامري، عليه عمامة سوداء ذؤابتاهما بين کتفيه، مصعداً في لحف الجبل، بين يدي قائمنا أهل البيت في أربعه آلاف يکرون و يکررون [ يکبرون يکررون] . الايقاظ من الهجعه، ص 266؛ ر.ک: بحار الانوار، ج53، ص 76؛ اثبات الهداه، ج3، ص 561.
اين دو نفر از حواريان اصحاب امام باقر و صادق (عليه السلام) و بسيار مورد توجه آن دو بزرگوار بودند.ر.ک: تنقيح المقال، ج2، ص 189؛ مستدرکات علم الرجال، ج5، ص 34.
10- عن علي (عليه السلام) : ثم يسير بالجيوش، حتي يصير بالعراق، و الناس خلفه و أمامه. و علي مقدمته رجل اسمه عقيل و علي ساقه رجل اسمه الحارث . الشيعة و الرجعة، ج1، ص 158.
11- عن الصادق (عليه السلام) : قال علي (عليه السلام): لأصحابه، إن هذا- يعني جبير الخابور- في جبل الأهواز في أربعه آلاف مدججين في السلاح. فيکونون معه حتي يقوم قائمنا أهل البيت فيقاتل معه . خراائج، ج1، ص 185؛ بحار الانوار، ج41، ص 296؛ مستدرکات علم رجال الحديث 118:2.
درباره ي جبير بن خابور با وجود پژوهش فراوان در کتاب هاي شيعه و سني جز مطلب زير، مطلب ديگري يافت نشد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: جبير بن خابور، گنجينه دار معاويه بود. او مادر پيري داشت که در شهر کوفه زندگي مي کرد. روزي جبير به معاويه گفت: دلم براي مادرم تنگ شده است؛ اجازه بده تا از او ديدار کنم تا کمي از حقوقي که بر گردن من دارد، ادا کنم.
معاويه گفت: در شهر کوفه چه کار داري؟ در آن جا مرد جادوگري به نامعلي بن ابي طالب است و اطمينان ندارم که تو را نفريبد. جبير گفت: من با علي کاري ندارم. من مي خواهم به ديدار مادرم بروم و حق او را به جا آوردم. جبير پس از کسب اجازه عازم سفر شد. آن گاه که به شهر کوفه رسيد چون امير المؤمنين (عليه السلام) پس از جنگ صفين پيرامون شهر کوفه ديده بان گماشته بود و رفت و آمدها را کنترل مي کردند ديده بانان او را دستگير کردند و به شهر آوردند. علي (عليه السلام) به او فرمود: تو يکي از گنجينه هاي خداوندي. معاويه به تو چنين گفته است که من جادوگر هستم . جبير گفت: سوگند به خدا که چنين گفته است.
حضرت فرمود: تو مالي همراه داشته اي که مقداري از آن را در منطقه ي عين التمر به خاک سپرده اي . جبير اين مطلب را نيز تصديق کرد. سپس اميرمومنان (عليه السلام) به امام حسن (عليه السلام) دستور داد تا از وي پذيرايي کند. روز بعد علي (عليه السلام) به ياران خود فرمود: اين شخص در جبل الاهواز... ./ ( ادامه مطلب در متن کتاب است ).
12- الصادق(عليه السلام) : يا مفضل، أنت و أربعه و أربعون رجلاً تحشرون مع القائم. أنت علي يمين القائم تأمر و تنهي و الناس إذا ذاک أطوع لک منهم اليوم . دلائل الامامه، ص 248؛ اثبات الهداه، ج3، ص 573.
13- علي(عليه السلام) : و يجيء له أصاحاب کهف . الهدايه، ص 31؛ ارشاد القلوب، ص 286؛ حليه الابرار، ج5، ص 303؛ تفسير عياشي، ص 32.