پاسخ به:مبحث 109 طرح صالحین: «چگونه جوانان را با احکام اسلامی آشنا کنیم؟»
دوشنبه 18 آبان 1394 12:20 PM
ح) تقویت افکار مثبت:
با تقویت تفکر مثبت در جوانان می توان صفات نیک و پسندیده را در وجود آن ها ایجاد کرد. آن گاه با فضاسازی مناسب و به وجود آوردن بسترهای لازم، آن ها را به تکرار رفتارهای مثبت متمایل کرده و آن رفتارها را به صورت عادات پایدار در وجود آنان درآورد. بخشی از اندیشه های مثبت در کلام امام جعفر صادق (ع) عبارتند از:
1) دیدار دوستان و تقویت حس همیاری:
آن حضرت نیکی به دوستان و دیدار آنان را برترین عبادت برشمرده و فرمود: «به چیزی همانند گام برداشتن در راه نیکی به برادران دینی و دیدار آن ها عبادت نشده است.» ( تحف العقول، ص 302)
2) انس با خدا:
چه زیباست که جوانان پاک همیشه خدا را بهترین انیس خود بدانند و در سختی ها او را همدم و پناهگاه خویش برگزینند. آن حضرت فرمودند: «[انسان های با ایمان] با خدا انس گرفته اند و از آنچه که مال اندوزان و دنیا پرستان به آن انس گرفته اند، در هراسند.» (تحف العقول، ص 301) آری آنان از نعمت های خداوندی بهره می برند، اما به آن ها دل نمی دهند. آنان دلبسته خدا بوده و با یاد او آرام می شوند.
3) پایداری در راه هدف:
استقامت در راه ایمان و عقیده از عوامل توفیق و پیروزی است. یک جوان آن گاه به آرزوهای مشروع و دلخواه دست می یابد که پشتکار و استقامت داشته باشد. مهمترین آرزوی هر جوان، رسیدن به سعادت حقیقی و قرب پروردگار - که جلوه تمام کمالات، زیبائی ها و خوبی هاست - می باشد. پیشوای صادق شیعیان فرمود: «اگر شیعیان ما در راه حق استقامت ورزند، فرشتگان با آنان دست می دهند. ابرهای رحمت بر آن ها سایه می افکند. مانند روز می درخشند، از زمین و آسمان روزی می خورند و آنچه از خدا بخواهند، به آن ها عطا می کند.»( تحف العقول، ص 302)
4) دستگیری از افتادگان:
معلی بن خنیس می گوید: «امام صادق (ع) در شبی بارانی از خانه به سوی ظله بنی ساعده رفت. به دنبال او رفتم، گویی چیزی از دست او بر زمین افتاد. حضرت گفت: به نام خدا، خداوندا آن را به ما بازگردان. به نزدیک رفته سلام کردم. فرمود: معلی تو هستی؟ عرض کردم! آری فدایت شوم! فرمود: با دست خود زمین را جست وجو کن، هر چه یافتی آن را به من بازگردان.
معلی می گوید: نان های زیادی روی زمین افتاده بود. یکی یکی، دوتا دوتا پیدا می کردم و به آن حضرت می دادم. کیسه ای پر از نان همراه آن حضرت بود و از سنگینی آن را به زحمت حمل می کرد. عرض کردم: اجازه دهید آن را من بیاورم؟ فرمود: من از تو شایسته ترم، ولی با من بیا. به ظله بنی ساعده رسیدیم. گروهی را دیدم که در خواب بودند. آن حضرت یک یا دو قرص نان را در زیر سر آنان می گذاشت. توزیع نان به آخرین نفر که تمام شد، بازگشتیم. عرض کردم: فدایت شوم! آیا این ها شیعه هستند. فرمود: اگر شیعه بودند حتی در نمک طعام نیز با آنان مواسات و از خود گذشتگی می کردم.» (تفسیر عیاشی، ج 2، ص 107)
5) توجه به غذا:
یک جوان مسلمان همچنان که به سلامت روح خود می اندیشد، در پرورش جسم نیز کوشا است. از راه تغذیه صحیح و ورزش، جسم خود را تقویت می کند و از راه های مختلف نشاط خویش را به دست می آورد، اما در عین حال به حلال و حرام بودن غذایی که می خورد توجه کامل دارد و آثار مخرب غذای حرام و غیر مشروع را در وجودش در نظر دارد. امام صادق (ع) می فرماید: «شیعیان ما مارماهی نمی خورند ... و شراب و مسکرات نمی نوشند.»( تحف العقول، ص 303)
6) نیک رفتاری با اهل معصیت:
در اصلاح اعمال نادرست و ناپسند دیگران و کسانی که به نوعی مرتکب گناه می شوند، باید شیوه ای کارآمد در پیش گرفت و ترس و یأس آنان را در پیوستن به ردیف خوبان از میان برداشت و با نیک رفتاری و امید دادن، روحیه شکست خورده آنان را تقویت نموده و بازسازی کرد.
امام صادق (ع) فرمودند: « در مورد همکیشان گنهکار خود جز خوبی و نیکی چیزی نگو و از خداوند توفیق هدایت آنان را بخواهید.» (تحف العقول، ص 302)
7) در اندیشه شغل حلال:
عبدالاعلی بن اعین در یک روز تابستانی بسیار گرم در یکی از کوچه های مدینه امام صادق (ع) را ملاقات کرده و به آن بزرگوار عرضه داشت: «فدایت شوم! با این مقام و منزلت و رتبه ای که نزد خداوند دارید و خویشاوندی که با پیامبر برای شماست، باز هم برای دنیای خویش تلاش می کنید و در چنین روز گرمی خود را در فشار و سختی قرار می دهید؟! امام در پاسخ فرمود: ای عبدالاعلی! جهت یافتن روزی و درآمد حلال بیرون آمده ام تا از افرادی همانند تو بی نیاز شوم.» (کافی، ج 5، ص 74)
8) برنامه ریزی صحیح در زندگی:
امام صادق (ع) می فرمود: «خدا می داند که می توانم به بهترین صورت نان گندم خانواده ام را تهیه کنم، اما دوست دارم خداوند مرا در حال برنامه ریزی صحیح زندگی ببیند.»( کافی، ج 5، ص 74)
در روایات وارده از ائمه معصومین بویژه امام باقر و امام صادق علیهما السلام اینگونه نکات به وفور مشاهده می شود که ایشان در برخورد با اصحاب و شاگردان خویش که غالبا جوانان مستعد شیعه بوده اند، سعی در تبیین راه درست زندگی و توصیه به اصلاح رفتاری آن ها داشته اند که بهترین دلیل بر توجه خاص ایشان به نسل آینده ساز جوان می باشد.
در پایان به عنوان نمونه، یکی از موارد برخورد یکی از شاگردان امام صادق (ع) را با جوانان ذکر می کنیم که امام (ع) با رفتار خویش مهر تأیید بر این سلوک رفتاری زدند و به عنوان بهترین نمونه تعامل با نسل نو در جامعه می تواند مورد توجه قرار گیرد:
«مفضل بن عمرو، نماینده امام صادق (ع) در شهر کوفه بود. او از طرف امام وظیفه داشت به مشکلات دینی، مالی و اجتماعی مردم کوفه رسیدگی کند و در این رابطه با جوانان شهر ارتباط صمیمانه و مستحکمی برقرار کرده بود، برای همین عده ای این دوستی را نتواستند تحمل کنند، ناچار به شایعه و افتراء روی آوردند و مفضل و یارانش را به شرابخواری، ترک نماز، کبوتر بازی و حتی به سرقت و راهزنی متهم کردند. این گروه، که ابوالخطاب معزول و طرفدارانش از فعالان آن شمرده می شدند، شایع کردند که مفضل افراد بی مبالات و لاابالی را پیرامونش گرد آورده است. وقتی این شایعات به اوج رسید، گروهی از مومنان و مقدسان کوفه به محضر امام صادق (ع) چنین نوشتند: «مفضل با افراد رذل و شرابخوار و کبوتر باز همنشین است، شایسته است دستور دهید این افراد را از خود دور سازد.»
امام صادق (ع) بدون این که با آنان در این باره سخن بگوید، نامه ای برای مفضل نوشته، مهر کرد و به آنان سپرد تا به مفضل برسانند. حضرت تصریح کرد که نامه را خودشان شخصاً به مفضل تحویل دهند. آنان به کوفه برگشتند و دسته جمعی به خانه مفضل شتافتند و نامه امام صادق (ع) را به دست مفضل دادند. وی نامه را گشود و متن آن را قرائت کرد. امام (ع) به مفضل دستور داده بود که: چیزهایی بخرد و به محضر امام (ع) ارسال کند. در این نامه اصلاً اشاره ای به شایعات نشده بود. مفضل نامه راخواند و آن را به دست همه حاضران داد تا بخوانند. سپس از آنان پرسید: اکنون چه باید کرد؟ گفتند: این اشیاء خیلی هزینه دارد. باید بنشینیم، تبادل نظر کنیم و از شیعیان یاری جوییم. در واقع هدفشان این بود که فعلاً خانه مفضل را ترک کنند. مفضل گفت: تقاضا می کنم برای صرف غذا در اینجا بمانید. آنان به انتظار غذا نشستند. مفضل افرادی را به سراغ همان جوانانی که از آن ها بدگویی شده و به کارهای ناروا متهم شده بودند فرستاد و آنان را احضار کرد. وقتی نزد مفضل آمدند، نامه حضرت صادق (ع) را برای آنان خواند. آنان با شنیدن کلام امام صادق (ع) برای انجام فرمان حضرت از خانه خارج شدند و پس از مدت کوتاهی بازگشتند. هر کدام به اندازه وسع خویش روی هم نهاده و در مجموع 2 هزار دینار و ده هزار درهم در برابر مفضل نهادند. آن گاه مفضل به شکایت کنندگان که هنوز از صرف غذا فارغ نشده بودند نگریست و گفت: شما می گویید این جوانان را از خودم برانم و گمان می کنید خدا به نماز و روزه شما نیازمند است؟!»( معجم رجال الحدیث، ج 19، ص 325)