0

محمود دولت ابادی

 
Mitra964
Mitra964
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1394 
تعداد پست ها : 36
محل سکونت : کرمان

اوسنه بابا سبحان
دوشنبه 11 آبان 1394  8:47 AM

یکی از داستانهای دولت ابادی,اوسنه باباسبحان است.اوسنه باباسبحان,قصه دردهاورنج های مردمی است که برای یک لقمه نان ,به هرسختی ای تن می دهند.داستان بسیار تاثیرگذاروجذاب است.خواننده همراه با بابا سبحان,کوچه های روستا را به دنبال مسیب طی می کندوسنگینی دردی راکه برقلب شوکت انباشته شده حس میکند.نثر داستان ,ساده وصمیمی وروان است:"چشم هیچ کس ,تاصبح نخوابید.همه ازبابت مسیب وبیل که دستش بود دل می زدندوهرکسی ته دلش منتظراتفاقی بود.همه درخانه هایشان راازتو قفل کردند.بچه هایشان راچفت خودشان خواباندندویک چشمشان رابیدارگذاشتند.وتنها ادمی که تا دمدمه های سحر.میان کوچه پس کوچه ها,خرابه هاوپی دیوارباغ ها,راه رفت,باخودش حرف زدوبه هرسیاهی که رسید به گمان مسیب به طرفش دوید؛بابا سبحان بود."ص۱۳۹

رب یسر ولا تعسر سهل علینا یا رب العالمین

تشکرات از این پست
farnaz_s
دسترسی سریع به انجمن ها